اینترنت همانند دریاست ، کسی که آن را نمی شناسد همانند کسی ست که شنا را نمی داند.
خوش آمدید - امروز : جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

بهترین جک های پ ن پ خرداد ۹۲

 

تو آشپزخونه استکان و قندون از دستم افتاد شکست با صدای خفن.مامان اومده میگه چیزی شکوندی؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ شیشه ی نازک تنهایی دلم بود منتها صداش رو گذاشتم رو اکو حال کنین

.

.

.

یارو اومده خونه رو ببینه واسه خرید ، تا طبقه سوم با پله اومده میگه پس اینجا کلا آسانسور نداره !!!
پَ نَ پَ آسانسور داره ولی از طبقه چهارم شروع میشه !
::
::
رفتم بالای برج میخواستم خودمو بندازم پایین یارو میگه میخوای خودکشی کنی؟ میگم پــــ نه پــــــ اومدم ببینم سرعت صفر تا صدم از این بالا تا پایین چقدر میشه، بجای پروژه بدم دانشگاه…

تصادف کردم

زنگ زدم ۱۱۰

پلیسه اومده میگه : تصادف کردی؟!

گفتم : پـــ نَ پَـــــ اینا همش نقشه بود بیای ببینمت دلتنگت بودم !

::

پـَـ نـَـ پـَـ

رفیق پسرخالم میگه : چجوری رفتی هند ؟

میگم : من اونجا دانشجو ام

میگه : یعنی اپلای کردی ؟

گفتم : پَــــ نَ پَـــــ وقتی کنکور میدادم انتخاب اولم رو تیک زدم هند قبول شدم !

::

به دوستم میگم : فهمیدی مریم جدا شد؟

میگه : از شوهرش ؟

گفتم : پـَــ نَ پـَـــ چسبیده بود کف ماهیتابه کفگیر زدم جدا شد !

::

پـَـ نـَـ پـَـ

واسه استخدام رفتم یه شرکتی

خانومه میگه : شما برای آگهی استخدام اومدین؟

گفتم : پـَـ نَ پـَـ اومدم بگم اصلا رو من حساب نکنین هزار تا کار دارم خودم !

آبدارچی رو فرستاد با لگد پرتم کرد بیرون !

::

جدیدترین و بهترین پـَـ نـَـ پـَـ را در سایت جک فور یو بخوانید.

رفتم دادگستری تو صف وایستادم برام عریضه بنویسن

یه یارو هم کنار وایستاده بود

یارو پرسید : شما هم شکایت داری از کسی ؟

همچنین : بخوانید  اس ام اس تبریک عید غدیر 91

گفتم : پـَـ نَ پـَـ یه خورده نخود لوبیا آوردم با ترازوی دادگستری وزن کنم !

::

جلو دختر عموم سوسکه رو با دمپایی لهش کردم تشخیص هویت نمی تونه بشناسش

دختر عموم می گه : یعنی مرده الان ؟

گفتم : پَـ نَ پَـ این ترمیناتوره الان خودش رو جمع و جور میکنه دوباره راه میافته

::

پـَـ نـَـ پـَـ

رفتمخونه دوستم کامپیوترش خرابش ده

میگم : پاورت سوخته کامل به فنا رفته!

میگه : یعنی یکی باید دیگه بگیرم ؟

گفتم : پَـــ نَ پَــــ سوختگیش جدی نیست روزی سه بارپماد سوختگی بزنی خوب میشه

::

به داداشم میگم : دیشب یه پشه اومده بود تو اتاقم

میگه : کشتیش؟

گفتم : پَــــ نَ پَـــــ اومدم بِزنم یه لحظه پیش خودم گفتم این خون من تو رگهاش جریان داره پشه هم اشک تو چشاش جم شده بود

گفت : باباااااااااا دویدیم همدیگه رو بغل کردیم تا صبح گوشه اتاق گریه می کردیم

::

پـَـ نـَـ پـَـ
::
واسه استخدام رفتم یه شرکتی ، خانومه میگه : شما برای آگهی استخدام اومدین ؟
گفتم پَ نَ پَ اومدم بگم اصلا رو من حساب نکنین !!
::
::
میگم چقدر گرمه ، کولرتون سالمه ؟ میگه آره ، روشن کنم ؟
پَ نَ پَ حالشو پرسیدم ، همین که خوبه کافیه !!!