باران باش و ببار و نپرس کاسه های خالی از آن کیست.(کوروش کبیر)
خوش آمدید - امروز : یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
خانه » آرشیو نویسنده: Ahmad (صفحه ی 141)

آرشیوهای نویسنده : Ahmad

فال روز یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۲

فروردین:

در حالی که دوران ابهام و سردرگمی به پایان می رسد می توانید با وضوح بیشتر همه چیز را ببینید، اما ممکن است به مسائلی که امروز می آموزید علاقه نداشته باشید. با این حال دستیابی به حقیقت بهتر از در تیرگی و ظلمات باقی ماندن است. شما باید اول یک تصویر ذهنی کامل داشته باشید، سپس می توانید به موضوعاتی بپردازید که هنوز نیاز به این دارند که رویشان کار شود. زمانی که به دوستانتان احتیاج دارید از تکیه کردن بر کمکهای آنها تردید به خودتان راه ندهید.

 

 

اردیبهشت:

فقط به خاطر اینکه بتوانید قابلیتهای شخصی خود را نشان دهید، همراهی کردن با یک گروه را فراموش کنید. امروز تعریف کردن نیازهای شخصیتان و سپس برنامه ریزی کردن بر اساس آنها برای شما از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به خاطر طرز فکر دوستانتان و خانواده تان نگران نباشید. حتی اگر آنها انگیزه های شما را متوجه نشوند، وقتی که شما در مسیر خود شروع به کار می کنید این موضوع برایشان واضح تر می شود.

 

خرداد:

زمانی که دیگران از شما توقعی ندارند تصمیم درست گرفتن برایتان کار آسانتری می شود. خوشبختانه امروز شما نیاز ندارید که به خاطر راضی کردن یک شخص دیگر مسئولیتهایی را قبول کنید. اگر شما چیزی برای قسمت کردن با دیگران دارید با رضایت کامل این کار را انجام بدهید. اما خارج از وظایف شخصی کاری را برای فردی انجام دادن همان قدر که برای دیگران دشوار است برای شما نیز هست.

 

تیر:

ممکن است که امروز شما حوصله رویارویی با تنشها را نداشته باشید. هرچقدر رابطه شما با فردی که دوستش دارید صمیمی تر می شود، شما بیشتر ازش فاصله می گیرید. شاید ترسهای شما توجیهی برای این کار باشد. شاید این فرد شما را نپذیرد و یا ممکن است شما از برقراری این ارتباط خوشحال نشوید. اما به یاد داشته باشید نگرانی های شما بر پایه تجربیات قبلی و نیز مواردی هستند که اخیراً اتفاق افتاده اند.

 

مرداد:

اگر یک شخص غیرعادی در زندگی شما وجود دارد، سعی نکنید که او را عوض کنید. اکنون موقعیت مناسبی نیست که بخواهید فرد دیگری را شبیه ایده آل هایتان بسازید. در مورد دیگران خیلی سریع و بر اساس اولویتهای خودتان قضاوت نکنید، برای اینکه تصور کردن این موضوع سخت است که آنها هم با همان موضوعاتی که برای شما دارای اهیمت هستند برانگیخته بشوند. سعی کنید به خودتان بقبولانید که در مسیر زندگی راههای زیادی وجود دارد و لزوماً راهی که شما برگزیده اید برای دیگران مناسب نیست.

 

شهریور:

ارتباط برقرار کردن با واقعیت امروز مهم ترین اولویت برای شما است، برای اینکه شما در چند روز گذشته بعضی از چیزها را از قلم انداخته اید. اما فقط به این دلیل که در گذشته احساس راحتی می کردید، دوباره به روال یکنواخت روزهای قبل برنگردید. سعی کنید با شیوه های جدید کارهایتان را انجام بدهید. روشهای جدید را برای رسیدن به هدفهایتان جستجو کنید.

 

مهر:

امروز شما برای قدری تفریح کردن آمادگی دارید، اما این تفریح باید به دلخواه شما باشد. ایده شما این است که تفریح و سرگرمی همیشه باید وجود داشته باشد و شاید این خواسته شما همیشه برآورده نشود. این نوع طرز تفکر مطمئناً برای شما بسیار خوشایند است، اما زیاد هم انعطاف ناپذیر بودن نیز باعث می شود نتوانید خوب فعالیت کنید. در موقعیتی که شما واقعاً نیاز دارید از زندگی لذت ببرید، کمی نرم خویی می تواند به نشاندن لبخند روی صورتتان کمک کند.

 

آبان:

امروز رفتار شما به گونه ای است که دوست دارید بدانید دیگران چه احساسی دارند، بنابراین زمانی که آنها به شما می گویند که به چه می اندیشند شما مأیوس می شوید. شما می خواهید بیشتر در رویاهایتان فرو بروید، اما خانواده و دوستان شما می خواهند که شما تعاملات اجتماعی داشته باشید. به جای اینکه با فردی که علاقه ای به احساسات شما ندارد خیلی زود ارتباط برقرار کنید، باید برای تحقیق کردن در مورد آن شخص زمان بگذارید.

 

آذر:

امروز روز مناسبی برای فراموش کردن برنامه های دراز مدت و تعهدات عملی نشده می باشد. آنها از بین نمی روند اما به منظور رسیدن به یک بینش جدید لازم است که بین شما و هدفهایتان فاصله بیفتد. این اتفاق شبیه یک مرخصی یا تعطیلات کوتاه مدت است. امروز فقط به چیزهایی بپردازید که نیاز به توجه فوری دارند و فعلاً به فکر استراحت و آرامش نباشید.

 

دی:

توجه کردن به موضوعی که شما اخیراً آن را نادیده گرفته اید بهانه ای به دست شما داده است. بازگشتن به فعالیتهای تکراری گذشته باعث می شود حالت فعالیت شما به گونه ای شود که شما فکرکنید که هیچ  فعالیت غیر ضروری ای را  انجام نمی دهید. اما اجازه ندهید که بیش از حد خودتان را با کارهایی که قبلاً انجام می دادید محدود کنید. اینها مربوط به گذشته شما بودند و اکنون شما باید به آینده نگاه کنید.

 

بهمن:

حتی اگر شما عادت داشته اید که افراد جدیدی را وارد زندگی خود کنید، اما امروز ممکن است که شما شخصی را وارد زندگی خود کنید که به واسطه حس ششم او را شناخته اید. اگرچه شاید بار اولی باشد که او را ملاقات می کنید، اما برای شما اینگونه به نظر می رسد که مدت زیادی است که او را می شناسید. مراقب باشید، برای اینکه ممکن است وسوسه شوید که قبل از اینکه حتی تشخیص بدهید که او چه کسی است، با او ارتباط نزدیک برقرار کنید.

 

اسفند:

علی رغم وابستگی های مذهبی شما، امروز می تواند روز نوسازی امور معنوی برای شما باشد. اما این نوسازی ممکن است که مربوط به اصول قراردادی مذهبی نباشد. جادوی آفرینش مستقیماً به واسطه زیبایی طبیعت و وفور نعمت در زندگی با شما صحبت می کند.

 

منبع: سیمرغ

صبحانه ، ناهار یا شام؟ کدام یک را حذف کنیم؟

۴ ماه است که شام نمی‌خورم و وزنم بیشتر از یک کیلو کم نشده! شاید بهتر باشد به جای شام، دیگر ناهار نخورم! شاید هم نباید صبحانه بخورم! فکر کنم اگر صبحانه نخورم، زودتر لاغر می‌شوم…
اگر این جمله‌ها بارها به گوش‌تان خورده و حتی وسوسه شده‌اید که با حذف یکی از وعده‌های اصلی روزانه‌تان به وزن دلخواه برسید، بهتر است دست نگه دارید و یک تحقیق درست و حسابی انجام دهید تا بعد از چند ماه تحمل گرسنگی و دیدن وزن همیشگی‌تان روی ترازو، افسردگی نگیرید!

لاغر شدن,شام صبحانه ناهار


لاغری و تناسب اندام چیزی نیست که بتوان با حذف یکی از وعده‌های اصلی غذا دست‌یافتنی شود؛ این حرف ما نیست و متخصصان علم تغذیه هم همین عقیده را دارند و می‌گویند هر کدام از وعده‌های غذایی نقش پررنگی در تنظیم متابولیسم بدن دارد. اگر می‌خواهید بدانید حذف وعده‌های غذایی چه بلایی بر سر بدن و وزن‌تان می‌آورد، صحبت‌های دکتر محمدرضا وفا، متخصص تغذیه را از دست ندهید.

صبحانه نمی‌خورید؟ پس چاق هستید!

به طور کل در علم تغذیه در مورد یک وعده غذایی صحیح صحبت نمی‌شود و در مورد الگوی خوراکی صحیح صحبت می‌شود به این مفهوم که در یک الگوی خوراکی صحیح در یک روز، که دانشگاه هاروارد از هر وعده غذایی این الگو به عنوان MY PLATE یا «بشقاب من» یاد می‌کند، در هر وعده غذایی حتما ۴ گروه اصلی خوراکی وجود داشته باشد. اما از نظر فیزیولوژی گوارش یا شرایط مناسب تنظیم اشتها و گرسنگی بین تمام وعده‌های خوراکی صبحانه اهمیت بیشتری دارد. مطالعات مختلفی که در این زمینه انجام شده، نشان داده افرادی که (در همه گروه‌های سنی) به هر دلیلی صبحانه نمی‌خورند، تنظیم وعده‌های خوراکی و همچنین مدیریت گرسنگی و اشتها طی روز برایشان بسیار مشکل می‌شود و احتمال بروز چاقی و اضافه‌وزن در این افراد بیشتر است. از طرفی گفته می‌شود ایده‌آل‌ترین الگوی تغذیه‌ای روزانه شامل ۳ وعده غذای اصلی (صبحانه، ناهار، شام) و ۳میان‌وعده (بین صبحانه و ناهار، ناهار و شام، قبل از خواب) است که با فواصل زمانی معین در ساعات بیداری تنظیم شود و ایده‌آل‌ترین حالت این است که در تمام این وعده‌ها از هر ۴ گروه اصلی خوراکی‌ها وجود داشته باشد. به بیان ساده، اگر مساحت بشقاب هر وعده را صددرصد در نظر بگیریم، یک‌سوم آن می‌تواند پروتئین سفید (ماهی، میگو یا گوشت پرندگان) باشد که چربی و چربی اشباع کمتری دارد و دو‌سوم دیگرش به طور مشترک از غلات کامل (غلات سبوس‌دار) و گروه سبزی‌ها و صیفی‌ها و میوه‌ها باشد. در کنار این بشقاب می‌تواند مقداری از گروه لبنیات کم‌چربی و مقدار کمی روغن مایع گیاهی هم وجود داشته باشد. مهم‌ترین نوشیدنی در کنار «بشقاب من» آب است و هیچ نوشیدنی دیگری نمی‌تواند جایگزین آب شود.

اگر ناهار یا شام را حذف کنید…

اهمیت ناهار و شام در فرهنگ‌های مختلف، سبک زندگی و حتی شرایط جغرافیایی و محیطی متفاوت است. مثلا در کشورهای اسکاندیناوی که ۶ ماه روز است و ۶ ماه شب، مهم‌ترین وعده خوراکی‌شان صبحانه است. در کشورهای اروپایی و غربی بیشتر افراد ممکن است چیزی به اسم ناهار نداشته باشند و ساعات کارشان را با میان‌وعده‌ها می‌گذرانند و وعده شام از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. اما به نظر من در ایران مهم‌ترین وعده خوراکی ناهار است و صبحانه با تمام ویژگی‌های منحصربه‌فردی که دارد، متاسفانه به دلیل سرعت زندگی امروزی از زندگی بیشتر ایرانی‌ها حذف شده و وعده شام از اهمیت کمتری نسبت به ناهار و صبحانه برخوردار است و حتی ضرب‌المثل‌های زیادی در این زمینه وجود دارد که کم‌اهمیت بودن شام را در فرهنگ ایرانی آشکار می‌کند. اما واقعیت این است که در یک الگوی خوراکی سالم حتی وعده شام هم نباید حذف شود چون کسی که شام نمی‌خورد، فاصله بین آخرین وعده امروز و اولین وعده فردایش بسیار بیشتر است و مدت زمان بسیار زیادی معده‌اش خالی می‌ماند و این اتفاق می‌تواند کل الگوی خوراکی‌اش را به هم بریزد. فرض کنید کسی که صبحانه خورده و میان‌وعده ساعت ۱۰ صبحش را نمی‌خورد، هنگام صرف ناهاردر ساعت یک یا ۲ ظهر بسیار گرسنه‌تر از کسی است که میان‌وعده خورده است.

کسانی که میان‌وعده مصرف نمی‌کنند ولع و اشتیاق‌شان برای خوردن وعده‌های اصلی بسیار بیشتر از افرادی است که میان‌وعده‌های روزانه‌شان را در ساعات مشخصی میل می‌کنند. حالا تصور کنید کسی که شام نمی‌خورد، موقع صرف صبحانه بسیار گرسنه است و اگر شیوه زندگی‌اش اجازه صرف صبحانه را هم به او ندهد، رفتارش موقع صرف ناهار بسیار وحشتناک خواهد بود و همان تند غذا خوردن می‌تواند بر فیزیولوژی هضم و جذب غذا تاثیر منفی گذاشته و کل الگوی خوراکی فرد را مختل کند!

و اما بهترین صبحانه

معمول‌ترین صبحانه‌ای که ما ایرانی‌ها به آن عادت داریم، نان و پنیر با چای شیرین است. اما این صبحانه تا چه حد با الگوی «بشقاب من» تطابق دارد؟ پنیری که برای صبحانه مصرف می‌شود، همان یک‌سوم سهم پروتئینی است که در این بشقاب جای گرفته و بهتر است کم‌چرب باشد. اگر نانی که برای صبحانه مصرف می‌شود هم، نان سبوس‌دار باشد و مقداری گردو، گوجه‌فرنگی و خیار یا سبزی خوردن را با لقمه‌های صبحانه همراه کنیم، یک صبحانه کامل خواهیم داشت. البته جایگزین‌های زیادی وجود دارد که می‌توان برای هرکدام از گروه‌های خوراکی تشکیل دهنده صبحانه در نظر گرفت. مثلا پنیر در گروه گوشت‌ها، حبوبات، تخم‌مرغ و مغزدانه‌ها هم قرار می‌گیرد بنابراین به جای خوردن پنیر در وعده صبحانه می‌توان تخم‌مرغ آبپز یا نیمروی کم‌روغن را جایگزین کرد. یک انتخاب خوب دیگر گروه حبوبات است؛ مثلاعدسی که اگر در صبحانه با نان کامل و مقداری سبزی همراه شود، واقعا عالی است. یادتان باشد سبزی‌ها و صیفی‌ها جایگاه بسیار مهمی در یک صبحانه کامل دارند که نباید فراموش شود.

البته بعضی‌ها هم دوست دارند کره، خامه و مربا برای صبحانه مصرف کنند اما برای کسی که دچار مشکل اضافه‌ وزن و چاقی، مشکلات قلبی-‌عروقی، بالا بودن چربی خون، دیابت و در کل مشکلات متابولیک است، این نوع خوراکی‌ها مسلما انتخاب اول نیست و کسی که سالم و فعال است، می‌تواند گاهی اوقات با فاصله زمانی طولانی خامه با مربا و عسل یا کره با مربا نوش‌جان کند. انواع آش‌هایی که البته زیاد چرب نباشند هم می‌توانند گزینه‌های خوب و کاملی برای وعده صبحانه ما ایرانی‌ها باشند. حلیم هم می‌تواند یک انتخاب خوب برای صبحانه باشد؛ حلیمی که کم‌روغن و کم‌شکر باشد و با کره اضافی مصرف نشود!  در بعضی از فرهنگ‌های غربی صبحانه گوشت می‌خورند یا در فرهنگ برخی کشورهای آسیای شرقی برنج را در وعده صبحانه خود میل می‌کنند اما این نوع خوراک‌ها در فرهنگ ما بسیار بعید هستند.

کِی شیرینی بخوریم؟

شیرینی‌ها یکی از اجزای اصلی خوراک ما هستند و منظور از تمام این توصیه‌ها این نیست که باید شیرینی‌ها را به طور کامل کنار بگذاریم. هیچ رژیم متعادلی توصیه نمی‌کند که شیرینی‌ها به طور صددرصدی حذف شوند. حقیقت این است که در تمام توصیه‌های جهانی علم تغذیه هم گفته شده که حداکثر ۷ تا نهایتا ۱۰ درصد کل کالری مورد نیاز هر فرد (با توجه به سن و جنس) می‌تواند از طریق قندهای ساده یا شیرینی‌ها تامین شود. البته برای انتخاب شیرینی‌ها باز هم اولویت با میوه‌های شیرین مثل انجیر، خرما، کشمش، توت و موز است یعنی بهتر است بعد از صرف ناهار به جای مصرف یک تکه کرم‌کارامل، یکی، دو دانه خرما میل کنید. اما می‌توان از شیرینی‌های دیگر هم با احتساب ۷ تا نهایتا ۱۰درصد کل کالری مورد نیاز روزانه مصرف کرد. یک نکته کلی در مصرف کل شیرینی‌ها (طبیعی و مصنوعی) وجود دارد که بسیار هم بر آن تاکید شده اینکه هیچ‌وقت هنگام گرسنگی به خصوص گرسنگی طولانی‌مدت، از شیرینی‌ها به عنوان اولین انتخاب وعده اصلی و میان‌وعده‌تان استفاده نکنید. مثلا وقتی می‌خواهید میان‌وعده میل کنید اول یک سیب یا پرتقال و بعد یکی، دو عدد خرما، کشمش یا توت بخورید.

کِی، چی بخوریم؟!

طبق آخرین توصیه‌های سازمان جهانی بهداشت، میوه‌ها و سبزی‌ها باید  ۵ بار در روز مصرف شوند و در توصیه‌های بولتن دانشگاه معتبر هاروارد، این دفعات به ۹ بار در روز هم می‌رسد، بنابراین معنای ساده و کاربردی این توصیه‌ها این است که در تمام وعده‌های اصلی خوراکی سبزی‌ها، صیفی‌جات و میوه‌ها حتما باید حضور داشته باشند و در میان‌وعده‌ها نیز از  یکی از ۳ گروه یاد شده باید مصرف شوند.

ایده‌آل این است که در هیچ‌کدام از وعده‌های اصلی و میان‌وعده‌ها، سبزی‌ها، صیفی‌ها و میوه‌ها به هیچ‌وجه حذف نشوند. بهترین ساعت برای صرف صبحانه ساعت ۷ تا ۸ صبح، ناهار بین ۱ تا ۲ بعدازظهر و شام بین ۸ تا ۹ شب است؛ یادتان باشد صبحانه به شرطی می‌تواند کامل و با اشتها خورده شود که ۴۵ دقیقه تا یک ساعت بعد از بیدار شدن فرد مصرف شده و حداقل فاصله بین صرف شام تا زمان خواب ۳ ساعت است.

در مورد ساعت صرف میان‌وعده‌ها می‌توان اولی را ساعت ۱۰، دومین میان‌وعده را ساعت ۴ تا ۵ بعدازظهر و آخرین میان‌وعده که باید قبل از رفتن به تختخواب میل شود، می‌تواند در ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۱ شب مصرف شود. متداول‌ترین میان‌وعده‌ای که برای قبل از خواب توصیه می‌شود، نصف لیوان یا یک لیوان شیر گرم‌ است که با آزاد شدن تریپتوفان و تولید سروتونین در بدن خواب آرامی را برای فرد به ارمغان می‌آورد.

منبع : سیب سبز

الناز شاکردوست : به‌ خاطر نبودن گلزار به سینما تسلیت می‌ گویم!

 الناز شاکردوست, بیوگرافی الناز شاکردوست, عکس جدید الناز شاکردوست, مصاحبه با الناز شاکردوست,

خانواده سبز نوشت: خیابان دروس، دوربین پیام ایرایی و عقربه های ساعتی که از ۲۳ شب گذشته بودند همه انتظار ورودشان را می کشیدند تا بعد از مدت ها قفل سکوت ستاره پر فروش سینمای ایران شکسته شود که دست بر قضا انتظارها به سر آمد…


می گویند واژه مخالفت در خانواده شما کاملا بی معناست! درست است؟
بله، همینطور است. برای چه این سوال را می پرسی؟

راست است که وقتی می خواستی به عنوان بازیگر وارد سینما شوی هیچ مخالفتی از سوی پدر و مادرت با تو صورت نگرفته؟
بله، برای اینکه ما قبل از اینکه یک خانواده باشیم، دوست هستیم. یعنی پیش از آن که در قالب خانواده باشیم و جبری حاکم باشد که مثلا من فرزندم، تو پدری، تو مادری و… بهترین دوست برای همدیگر هستیم.

آخر شنیده بودم برای ورود به سینما یک نفر را واسطه کردی تا رضایت پدرت را بگیرد.
نه، من خودم با پدرم صحبت کردم و پدرم گفت مهم نیست که تو چه کاره شوی، مهم این است که در هر کاری که انتخاب می کنی بهترین باشی. حتی اگر رفتگر هم باشی باید در آن بهترین باشی، اگر می خواهی نقاش باشی سعی کن بهترین شوی و… . از همه چیز مهم تر علایق فرد است که به چه سمتی گرایش دارد، چون اگر کاری که انجام می دهی را واقعا دوست داشته باشی حتما می توانی در آن به بهترین بودن هم برسی، در غیر این صورت هرگز این اتفاق نخواهد افتاد.

چقدر احساس خوشبختی می کنی؟
از چه نظر؟

از نظر داشتن یک چنین پدر و مادری. بگذار بهتر بگویم؛ ببین خیلی ها شاید چهره و استعداد تو را داشته باشند اما خانواده هایشان به آنها اجازه ورود به دنیای بازیگری و رفتن به سمت علاقه اصلی شان را نمی دهند. واقعا این تفکر که محیط سینما چندان جالب و سالم نیست را تصدیق می کنی؟
مطمئنا به خاطر داشتن چنین خانواده و پدر و مادری خیلی زیاد احساس خوشبختی می کنم. اما در جواب سوال بعدی ات باید بگویم نه، واقعا محیط سینما اینطوری که می گویی نیست، به نظر من همه چیز به خود آدم برمی گردد؛ ما در همه اقشار و اصناف کشور خوب و بد داریم. در یک شرکت می توانی یک منشی کاملا موفق، پاک و خوب باشی اما برعکس اش هم می توانی باشی. این خود آدم است که تعیین می کند خوب باشد یا بد. ضمن اینکه تربیت صحیح بچه در خانواده نیز کمک می کند در هر شغل و جمعی که وارد شود بتواند خودش را خوب حفظ کند. پدر م همیشه می گوید آنقدر از تربیت دخترم مطمئنم که هر جا باشد خودش می تواند گلیم اش را از آب بیرون بکشد.

خب شاید پدرت تصورش را هم نمی کرد روزی تا این جایگاه بالا بیایی و تا این حد در بازیگری موفق بشی که یکدفعه خانواده ات با یک حجم زیاد طرفدارها، منتقدان و حتی شایعه هایی که برای هر بازیگری هست مواجه شوند. به نظرم فکر می کرده علاقه ای هست که وقتی خودت دنبالش بروی از رسیدن بهش خسته می شوی و مسیرت را عوض می کنی!
نه، اتفاقا خانواده ام همیشه به من می گفتند تو می توانی و بهترینی. در واقع اعتماد به نفس امروزم ریشه در خانواده ام دارد. اگر خانواده ای باشی که فرزندت را مدام سرکوب کنی و اعتماد به نفسش را از بین ببری و پر و بالش ندهی مطمئنا آن فرزند در آینده فرد موفقی نخواهد شد. من از همان کودکی در هر کاری مثل نقاشی دست می گذاشتم مادرم می گفت تو بهترینی و خلاصه اعتماد به نفسم را بیشتر می کردند. به نظر من خانواده در موفقیت فرزندانشان تاثیر انکارناپذیری دارند.

اصلا به چهره ات نمی آید اینقدر درس خوان و منظم بوده باشی که معدل دیپلمت بالای ۱۹ و رتبه دانشگاهی ات اینقدر خوب باشد! 
چرا من خیلی درس خوان بودم. اتفاقا امروز در همین باشگاهی که ورزش می کنم استادم می گفت اولین روزی که تو را دیدم گفتم خب حالا الناز شاکردوست آمده و می خواهد یک ورزش رزمی هم بکند که باید هوایش را داشته باشم و کلاسم با تاخیر شروع شود و…، ولی دیدم برعکس تو همیشه ۵ دقیقه هم زودتر خودت را می رسانی و فکر نمی کردم تو با این موقعیتت اینقدر زمان، آن تایم بودن و نظم و ترتیب برایت اهمیت داشته باشد، به نظرم این موفقیت و جایگاه امروزت هم مدیون همین است که اینقدر برای همه چیز ارزش قائل می شوی.

تا حالا کسی بهت گفته که خصوصیات اخلاقی ات شبیه پسرهاست؟!
واژه «برادر شاکردوست» هم از همین حرف ها نشات می گیرد! آره، خیلی ها به من می گویند! (خنده) ولی خودم هم نمی دانم چرا؟ به نظرم یک زن کامل می تواند محکم باشد و اجازه ندهد کسی پایش را از حریمش درازتر کند. اینکه آدم این نکات را رعایت کند به مرد بودن ربطی ندارد. من یک زن کامل هستم. خیلی از مردها را می بینیم که فقط لقب مرد بودن را یدک می کشند در حالی که نامردند، خیلی از زن ها هم هستند که به اصطلاح خیلی مردند، حتی مردتر از هر مردی. اینها یکسری اصطلاحات عامیانه و کلی است اما ربطی ندارد که حتما مردها باید این خصوصیات را داشته باشند.

یعنی تو می گویی الناز شاکردوست نمونه ای شاخص از یک زن کامل است؟
شاید. ریشه اصلی وابستگی زن ها به مردها به مسائل مالی برمی گردد. اگر هر زنی بتواند روی پای خودش بایستد و از لحاظ مالی مستقل باشد همه زن های مملکت مان به اصطلاح مرد خواهند بود. این که آدم صادق و با معرفت باشد فقط خصوصیت یک مرد نیست. خیلی از اهالی سینما می گویند الناز مثل مردهاست، با معرفت است و…؛ با معرفت بودن مختص مردها نیست.

شاید چون روابط عمومی ات خیلی خوب است اینگونه می گویند.
روابط عمومی؟ واقعیت این است که من با همه خیلی صادق و روراست هستم. همین. شاید بشود اسمش را به قول تو روابط عمومی خوب گذاشت. اتفاقا اصلا عادت ندارم نه از کسی تعریف و تمجید کنم، نه به اسم شان لقب خاله و عمو و دایی بچسبانم! شاید خیلی جاها هم اخلاق های تندی داشته باشم اما در کل انسانیت همیشه از هر چیزی با اهمیت تر بوده است و همواره به همه احترام گذاشته ام و در قبالش احترام دیده ام. حالا اگر می گویی اسم این نوع رفتار کردن روابط عمومی قوی است از این بابت خوشحالم.

برگردیم به خواسته پدرت که همیشه می گفتند الناز باید بهترین باشد. الان خودت فکر می کنی بهترین هستی؟
خودم که نمی توانم این جمله را درباره خودم بگویم اما همیشه سعی بر بهترین بودن کرده ام و باز هم سعی خواهم کرد. دوست دارم در درسم، کارم و هر چیزی که انجام دادم و قرار است انجام دهم بهترین باشم.

سینمای ایران بابت کشف تو باید از کیومرث پوراحمد متشکر باشد یا معترض؟
این را مردم باید تصمیم بگیرند. من خودم را مدیون آقای پوراحمد می دانم.
الان هر چند وقت یک بار با ایشان تماس می گیری؟
من همیشه به فکرشان هستم و یادشان می کنم. سر فیلم «اتوبوس شب» هم وقتی از من به عنوان بازیگر دعوت کردند حتی فیلم نامه شان را نخواستم بخوانم و نخواندم. سر بستن قرارداد هم هیچ قراردادی نخواستم ببندم، گفتم من تا آخر عمر هر فیلمی که آقای پور احمد بگویند بدون اینکه فیلم نامه اش را بخوانم چشم بسته بهشان اعتماد می کنم و کار می کنم چون همیشه خودم را مدیون ایشان می دانم و معتقدم دین بزرگی به ایشان دارم.

کلا علاقه زیادی به قیصر داری، درست است؟
خب قیصر یکی از اسطوره ها و بزرگان تاریخ سینمای ایران به حساب می آید، اما چرا این سوال را می پرسی؟ به یاد ندارم از ایشان حرفی زده باشم!
چرا در یکی از گفتگوهای قبلی ات دیدم که گفته بودی دوست دارم قیصر سینمای ایران در قالب زن باشم، اینطور نیست؟ 
نه .من نگفته بودم،آاقای کامران تفتی این جمله را گفته بودند: «زمانی که قیصر در قالب یک زن به سینما می آید.» این جمله تعریف ایشان از نقش افسانه در فیلم «رسوایی» بود.
فکر نمی کنی در یکی از مصاحبه هایت خیلی تند رفته باشی؟
مثلا؟!

مثلا آنجا که گفته بودی خیلی از آقایان بازیگر سینما دوست داشتند نقش روحانی رسوایی را بازی کنند اما بهترین انتخاب آقای اکبرعبدی بود. فکر نکردی شاید به یکی از بازیگرانی که قبل از اکبر عبدی برای این نقش تست داده بود بربخورد؟
نه، چون من قصد مقایسه هیچ بازیگری را با آن یکی نداشته ام که بخواهد به کسی بربخورد! صرفا نظر شخصی ام را مطرح کردم در رابطه با نقش روحانی در رسوایی که باید کسی بازی می کرد در «رسوایی» را باید کسی بازی می کرد که بین مردم محبوب باشد و اکبر عبدی با حضورش در این نقش این مسئله را حل کرد. ببین… با توجه به شرایط امروز جامعه مان که یکسری از مردم به خاطر مشکلات اقتصادی و گرانی دچار سیاست زدگی شده اند و سیاست زدگی هم برای بعضی از آنها دین زدگی را منجر شده باید انتخاب درستی برای این نقش صورت می گرفت. همین مسئله فاصله ای بین مردم و روحانیت ایجاد کرده است. برای همین به نظر من این نقش را باید یک آدم محبوب بازی می کرد که از نظر شخص من، بهترین گزینه هم آقای اکبر عبدی بودند.
چقدر تا حالا پیش داوری باعث ضررت شده؟
ببین خب این یک امر طبیعی است که مردم در مورد هنرمندهایشان قضاوت و پیش داوری کنند، آن هم بدون آن که آنها را خوب بشناسند، البته این حق مُسلم شان است و بخشی از حرفه ما به حساب می آید و باید پذیرایش باشیم. این بر عهده خود بازیگر است که قضاوت نادرست مردم را با انتخاب کارها و بازی های خوب، رفتار صحیح در جامعه و… به نفع خود تغییر دهد، همانطور که ممکن است تنها با یک خطا بر قضاوت نادرست شان مهر تایید بزند.
خودت هم از آن دسته آدم هایی هستی که از روی ظاهر آدم ها دست به قضاوت می زنی؟
آنهایی که با من ارتباط بیشتری دارند می دانند که به هیچ عنوان اهل قضاوت درباره آدم ها نیستم.


حتی مسعود ده نمکی؟!
حتی مسعود ده نمکی!
همه در جریان سروصداهایی که بعد از حضور تو در «رسوایی» مسعود ده نمکی بلند شد هستیم. حالا این همکاری چطور بود؟
من بازیگرم و سعی کردم نقشی که بهم محول شده بود را به بهترین شکل ممکن ایفا کنم. فکر می کنم با توجه به بازخوردی که در جامعه دیدم کارم را درست انجام داده باشم. آقای ده نمکی هم کارگردانی هستند مثل همه کارگردان هایی که تا امروز با آنها همکاری کردم. هیچ وقت و در هیچ یک از کارهای دیگرم هم به خودم اجازه ندادم وارد مسائل و اعتقادات شخصی آدم ها شوم چون اعتقادات هر کسی به خودش مربوط است. «رسوایی» فیلم نامه ای بود که با توجه به فقدان فیلم نامه ها و نقش های خوب (به ویژه برای خانم ها، چون فیلم نامه های ما اصولا برای آقایان نوشته می شود) و از آنجا که تنها مسعود ده نمکی قادر به اخذ مجوز ساخت چنین فیلم نامه ای بود پذیرفتم.

مثل این که خیلی دوست داری انجمن حمایت از بانوان سینمای ایران را تاسیس کنی؟ 
آره، اتفاقا پیشنهاد بدی هم نیست! سوالش می تواند جرقه ای برای یک فکر بزرگ و بکر باشد، چرا که نه!

پس چرا بقیه اینقدر پشت همدیگر در نمی آیند؟
من که نمی توانم درباره بقیه اظهار نظر کنم، اما فکر می کنم ما انسانها باید همدیگر را حمایت کنیم چون هر اتفاق خوبی که بیفتد کارمایش در درجه اول به خودمان برمی گردد.

حرف هایت را که می خواندم به نظرم رسید احساس می کنی به خانم های سینمای ایران حسابی ظلم شده و این مردها هستند که تعیین می کنند کی و کجا قرار بگیرد؟
نه؛ این استنباط شخصی شماست. در رابطه با قسمت دوم سوال تان هم باید بگویم شاید تعیین و تکلیف اصلی دست آقایان باشد اما خانم ها می توانند با انتخاب مقتدرانه و درست شان تاثیرگذار و تغییر دهنده شرایط باشند.
اتفاق افتاده مثل شخصیت افسانه در رسوایی خودت هم با خدا قهرکنی؟
من اعتقاد دارم هر اتفاقی حکمتی دارد؛ بدترین اتفاق ها هم که در زندگی ام بیفتد، اول از همه خدا را شکر می کنم چون مطمئنم حکمتی بوده است.
شنیدم تو اجازه نمی دهی علی (برادرت) وارد سینما شود؟!
من نمی گذارم؟ (خنده) چرا آن وقت؟ اول صحبت مان به دوستی خانواده مان اشاره کردم و گفتم تا حالا در کار هیچ آدمی دخالت نکردم. شاید خواسته باشد مشورت کند و نظرم را گفته باشم ولی واقعیت این است که علی خودش دوست نداشت وارد این حرفه شود. حتی خودت هم دیدی وقتی برای عکاسی جلد مجله تان خواستید از علی عکاسی کنید حاضر نبود بیاید چون این حاشیه و دیده شدن برایش جذابیتی ندارد. همانطور که من خودم همیشه سعی کرده ام از حواشی دوری کنم، چون ما زندگی آرام را بیشتر دوست داریم.

البته تو اگر خودت هم نخواهی حاشیه ها دنبالت می آیند! 
بله ولی خود ما هم تاثیرگذاریم که به این حاشیه ها دامن بزنیم یا طوری رفتارکنیم که کمتر حواشی دورمان باشد.

دلیلت چیست که می گویی برنامه هفت تلویزیون زیرکانه در حال به تعطیلی کشاندن سینماست؟
به این دلیل که برنامه هفت، برنامه ایست کاملا سفارشی و با اهداف از پیش تعیین شده که بزرگ ترینش به تعطیلی کشاندن سینماست! یکسری آدم ها در برنامه هفت سینما را با بازکردن صحبت ها و عقده های شخصی شان زشت کرده اند و من این برنامه را دوست ندارم. این نظر من است و خیلی از بزرگان هم به این حرف من اعتقاد دارند. تا به حال هم حرف بدی علیه من در این برنامه زده نشده و خدا را شکر همیشه هم به خوبی یاد شده و اگر نقدی بوده به خوبی بوده است. این حرفی که می زنم یک حرف شخصی نیست، بلکه یک حرف و نگرانی کلی است. آدم های سینما با رفتن و حمایت کردن از این برنامه دارند به بدنه اصلی سینما ضربه وارد می کنند! «هفت» برای تخریب سینمای ایران اهداف از پیش تعیین شده دارد. باور کنید این حرف من شخصی نیست، همیشه هم برای حضور در این برنامه از من دعوت کرده اند اما هیچ وقت تنها به منافع شخصی خودم فکر نمی کنم. همیشه می گویم منافع همه ما و همه سینما منافع اصلی من است، وگرنه من هم می توانم یک روز بروم بنشینم حرف بزنم و کمک کنم به ساختن برنامه ای که هدفش می دانم چقدر زشت است! آن تله های کوتاه سینمایی هم که می سازند در راستای همین تخریب است.

حیف زوج رضا گلزار و الناز شاکردوست نبود که اینقدر راحت نابودش کردند؟

در این سینما چیزهای مهم تر از این مسائل حیف شده است! آقای گلزار بالاخره یکی از مهره های سینما بودند، قصد نقد و بررسی ندارم اما یکسری آدم ها خوب یا بد چرخه سینما را به گردش انداختند که یکی شان همین آقای گلزار بود.
مثلا همین خانم عسل بدیعی که فوت کرد، مردم ایران چه کردند؟ قبل از این کسی می پرسید کجاست؟ نسرین مقانلو می گفت این آدم حالش بد بود برای اینکه ۹ ماه سرکار نرفته بود، در حالی که به کار کردن احتیاج داشت؛ زنی که فرزندش را نگه داری می کرد و ستون اصلی خانواده بر دوشش بود. کسی می پرسید کجاست؟ چه می کند؟ چرا باید بگذاریم هنرمندان عزیزمان تازه وقتی از دست رفتند یادشان کنیم یا به فکر قدردانی از آنها بیفتیم؟ چرا تا وقتی هستیم قدر همدیگر را ندانیم؟ چرا وقتی کسی هست که می تواند چرخه سینما را به حرکت بیندازد باید سرکوبش کنیم؟ این ها همه درد است که آدم ها خودشان هم شاید بدانند اما باز هم ادامه می دهند! امیدوارم روزی برسد که قدر هنرمندانی که هستند را بیشتر بدانیم. در مورد خانم بدیعی این صرفا مرگ طبیعی بود ولی آقای گلزار نبودش شاید از نظر جسمی باشد اما مرگ هنرپیشه است در سینما و من بابت نداشتنش در سینما تسلیت می گویم!
اگر یک روز این اتفاق برای خودت هم بیفتد و اجازه ندهند دیگر در سینما باشی چه رفتاری خواهی داشت؟
شاید فکر کنی حرفی که می زنم خودخواهی است اما اگر این اتفاق برای من هم بیفتد این من نیستم که سینما را از دست می دهم بلکه سینماست که من را از دست می دهد. من اینگونه فکر می کنم چون این سینما چیزی نبود که فکر می کردم قرار است به دست بیاورم. در این سینما هر چقدر هم بال های بزرگی داشته باشی و بخواهی بلند بپری آنقدر سقفش کوتاه است که جایی برای پرواز نیست.

چرا اینقدر با خبرنگارها بدی و مصاحبه نمی کنی؟
نه اینطور نیست اگر زمان زیادی است که مصاحبه نکردم برای این است که خب، حرفم را آن طور که هست به مردم منتقل نمی کنند! اگر مردم بخواهند از من حرفی را بخوانند نباید حرف های یک ذهن فیلتر شده و با اهداف خودش باشد. من می خواهم حرف من با همه خلوصش به مخاطبم به کسی که وقت می گذارد و ارزش قائل است و فیلم های من را دنبال می کند منتقل شود. این حق من است و وقتی می بینم اینگونه نیست این ارتباط را قطع می کنم تا به مخاطبم احترام بگذارم.
با این حساب طرفدارانت که دوست دارند حرف هایت را بشنوند یا در برنامه ای تو را ببینند چه کار باید بکنند؟
خب، من برای گفت و گو با آدم ها قبل از هر چیز تحقیق و تفحص می کنم، درباره خود تو هم همین اتفاق افتاد و دیدم دوستان آقای فراهانی راد را تایید می کنند، بنابراین این بار برای انجام این مصاحبه اعتماد کردم و امیدوارم اعتمادم درست از آب دربیاید (خنده)، وگرنه… آن موقع تصمیم می گیرم!
قصد نداری دیگر به نوشتن ادامه دهی؟
چرا، همیشه گفته ام یک دفترچه خاطرات دارم به نام «رازهای فاش نشده یک نابازیگر»، ولی فکر می کنم این هم مثل برنامه هفت خواهد شد! در نتیجه دوست ندارم پخش شود. سینما باید زیبا بماند؛ همانطور که از نظر من همیشه بوده و هست.

راست است که می گویند تو پر فروش ترین زن سینمای ایران هستی؟

چاکریم! (خنده)
تا آنجا که می دانم خیلی از بازیگرهای خانم این موضوع را که کدام بازیگر بیشتر می فروشد و دستمزد می گیرد را دنبال می کنند، تو هم این کار را انجام می دهی؟
نه، این کار بعضی مجله هاست که دست به جمع و تفریق دستمزد و فروش بازیگرها می زنند و ارقامی را در می آورند. چند سالی پشت سر هم این اتفاق افتاد که من پرفروش ترین زن سینما بودم.
یادم است در یک دوره اکران سینماها تو ۶ فیلم همزمان روی پرده داشتی. اما الان تو را سالی یا دو سالی یک بار در یک فیلم می بینیم. چه اتفاقی افتاده؟ پیشنهادهایت کم شده یا رقم دستمزدت آنقدر بالا رفته که در توان هر کسی نیست؟
پیشنهادها که خدا را شکر هیچ وقت کم نشده، از نظر مبلغ قرارداد هم همیشه چیزی که حقم بوده را گرفته ام و رقمم، رقم معقولی است، به لحاظ اینکه همه ما در فروش یک فیلم سهیم هستیم، در نتیجه همه چیز باید عادلانه تقسیم شود. شاید از نظر بعضی تهیه کننده ها رقم دستمزد من ناعادلانه باشد اما در حقیقت این نیست و باز با همه این او.صاف هیچ وقت روی پیشنهاد من تاثیر نگذاشته است، چون آن تهیه کننده محترم می داند که حتی برای نفع خودش هم که شده به صرفه تر است که پیشنهاد من را بپذیرد تا اینکه انتخابش را عوض کند! ولی واقعا فیلم نامه های خوب تعدادشان کم است ، یعنی تعدادشان کم است. بعد هم اصولا من فیلم نامه ای کار نمی کنم که نقشم مثل نقش نگاه مهتاب زنها باشد! یک دختر زیبای آرایش کرده که «بله و چشم آقا» بگوید! من هرگز این نقش ها را بازی نمی کنم، چون دوست ندارم نقشم یک نقش توسری خور و ابزاری باشد. نمی خواهم ابزار ساخت فیلم باشم، دوست دارم خودم در فیلم تاثیرگذار باشم.

چه نقشی همیشه ایده آلت بوده که بازی اش کنی؟
دلم می خواهد بروم سراغ نقش های منفی؛ پیچیدگی های یک چنین شخصیت هایی به عنوان یک بازیگر برایم جذابیت دارد. نقش یک انسان روانی هم از ایده آل هایم در انتخاب های بعدیست.
کدام یک از کارهایی که تا حالا بازی کردی را دوست نداری یا دلت می خواهد مثلا سی دی اش را بشکانی؟
فیلم های آدم مثل بچه های آدم می مانند، بنابراین دلم نمی آید حتی فیلم هایی را هم که قلبا دوست شان ندارم را بشکنم، چون باید می بوده که من الان اینجا بایستم؛ مثل یکسری پله می ماند که تو را به قله می رسانند، شاید چند تا از این پله ها لق بوده باشد و پایت را گذاشته باشی روی سنگ شکسته سر هم خورده باشی اما باید می بوده که تو الان اینجا باشی. آدم از کارهای بدش درسهای بیشتری می گیرد، ولی در کل همه کارهایم را دوست دارم، چون یک تایمی از زندگی یک زمانی از عمرت را در آن فیلم می بینی. اصل این است که از فیلم های بد درس های خوب بگیریم و دیگر تکرارش نکنیم. من از درجا زدن بدم می آید؛ این به نظرم مهم تر از این است که بخواهم روی کاری غیظ داشته باشم.
بالاخره خستگی ات در رفت؟ 
من هیچ وقت خسته نیستم!
خودت در آن یادداشتی که در جشنواره فجر برای حاضر نشدنت در کنفرانس خبری رسوایی نوشته بودی اشاره کرده بودی آقای ده نمکی خسته ام! اصلا دلیل نوشتن آن یادداشت چه بود؟
آن نوشته را خیلی دوستش داشتم. نمی دانم… اصولا زیاد براساس دلیل کار نمی کنم. وقتی حسم بگوید، کاری را انجام می دهم و فکر هم می کنم کار درستی کرده باشم. من که در آن جمع نمی آمدم اما دلم نمی خواست فکرکنند اگر نیامدم یعنی بی تفاوتم. می خواستم ثابت کنم اگر نیامدم دلیل بر بی تفاوتی نیست.

چرا نرفتی؟ حالت خوب نبود یا دعوا و بحثی پیش آمده بود؟
نه حالم که خوب بود اما می دانستم همه آدم هایی که در آن جمع حضور دارند یا بهتر بگویم اکثرشان نیامده اند صرفا یک فیلم ببینند و کاری را از لحاظ فیلمنامه، هنری و بازی بررسی کنند! شاید آنها بیشتر برای حواشی پیرامون آقای ده نمکی و حاشیه سازی آمده بودند و آن مجلس جایی نبود که جنبه هنری داشته باشد.

خانواده و اهالی فامیل چقدر خوشحال اند که به واسطه حضور تو در سینما نام خانوادگی شان امروز تبدیل به یک برند شده است؟ 
اتفاقا چند روز پیش داشتم به یکی از دوستانم می گفتم که یک روز آن اوایل وقتی اسمم را گفتم یکی از تهیه کننده های خوب سینما چند بار فامیلی ام را پرسید و گفت حتما اسم و فامیلت را عوض کن و یک اسم و فامیلی بگذار که راحت در دهان بچرخد! ولی من گفتم من همین هستم و اگر کسی بخواهد من را بشناسد باید با همین اسم و فامیلی که دارم بشناسد. گفت با توجه به اینکه چهره و صدایت استانداردهای سینما را دارد اسم و فامیلت راحت نیست و تاثیر منفی می گذارد چون کسی نمی تواند اسم و فامیلت را به راحتی به یاد بیاورد اما قبول نکردم.
از تلویزیون چه خبر؟
سلامتی!

در این سال ها خیلی از ستاره های سینما وارد تلویزیون هم شدند، احیانا تو چنین تصمیمی نداری؟
در سینما مخاطب را خودت انتخاب می کنی و مخاطب هم همین طور اما در تلویزیون تو مخاطبت را انتخاب نمی کنی و مخاطب هم. بنابراین باید سلیقه و خواسته ۷۰ میلیون نفر آدم را برآورده کنی. اگر روزی نقش ماندگاری بهم پیشنهاد شود که ارزشش را داشته باشد و بدانم شرمنده مردم نمی شوم قطعا بازی اش خواهم کرد.

قبل از اینکه فیلمنامه رسوایی به دستت برسد و بخواهی در این فیلم بازی کنی، تصوراتت درباره زندگی یک دختر پایین شهری چه بود؟ فکر می کردی زندگی آنها چه شکلی است؟
البته من قبل از این هم در «بی وفا» تجربه چنین نقشی را داشتم ولی این موضوع همیشه برایم جذاب بوده و نگاه ویژه ای به این دختر ها دارم. همیشه به این قشر احترام گذاشته ام چراکه درد و غمی که یک دختر جنوب شهری (جنوب شهری که می گویم به واسطه کم بضاعتی ای است که در آن منطقه ساکن شده اند) برایم تامل برانگیز بوده. دخترها خیلی بیشتر از پسرها رویاپردازی می کنند، خیال بافی می کنند، در رویاهای خودشان به خیلی از ظرافت های زندگی توجه می کنند که شاید دغدغه پسرها نباشد. دخترها برای رسیدن به آرزوها و رویاهایشان هر تلاشی می کنند شاید به همین دلیل است که بعضی هایشان به قول امروزی ها «خراب» می شوند. همه مان وقتی در جامعه یک زن فاحشه می بینیم می گوییم «وای فاحشه است» اما هیچ وقت نمی گوییم چرا چی شد که این اتفاق افتاد؟ همه ما وقتی به این دنیا می آییم پاک هستیم، چه می شود که بعضی ها خراب و فاسد می شوند؟ زن به نوبه خودش و مرد هم به نوبه خودش.باید ریشه یابی کنیم. دیدن این چیزها برای مسئولین جذاب نیست هیچ وقت به این مسائل پرداخته نشده و ریشه یابی درستی نشده، یعنی نخواسته اند که ریشه های این معضل را مطرح کنند. فیلم رسوایی دقیقا همین موضوع را به چالش کشیده است این وظیفه سینماست که بیاید و این را به شکل خودش زیبا نشان دهد تا در عین اینکه مخاطب کار را دوست داشته باشد به فکر فرو رود. خوشحالم بابت حضورم در این نقش چراکه شاید توانسته باشم دِینی را به یک قشر از جامعه ادا کرده باشم.
خیلی از خانم ها خودشان را می کُشند تا زیبا شوند و بعد بروند جلوی دوربین اما تو خیلی وقت ها در فیلم هایت خودت را می کُشی زشت شوی! دلیل خاصی داری برای این تصمیم هایت داری؟
من بازیگرم، قضیه قیافه نیست. در فیلم «مجردها» پیشنهاد خودم بود عینک ته استکانی بزنم و دندان مصنوعی بگذارم و… یا در «چراغ قرمز» هیچ کس حاضر نشد آن نقش را کار کند و من آمدم و آن تغییر و تحولات را دادم چون می خواستم ثابت کنم که من به خاطر چهره ام نیامده ام و می خواهم بازیگر باشم. واقعیت هم همین است. چهره یک بازیگر بعد از یک مدت عادی می شود و از آن به بعد چیزهای دیگری است که بیننده را نگه می دارد. بخش عمده اش به کاریزمای آدم برمی گردد. ماندگاری در سینما چیزهای دیگری غیر از ظاهر می خواهد، وگرنه در این سال ها خیلی ها آمدند و بعد از یکی دوبار بازی بدون اینکه اتفاق خاصی برایشان بیفتد خداحافظی کردند! من با بازی در این کارها می خواستم هم به دیگران و هم در درجه اول به خودم ثابت کنم که اگر این ادعا را داری بازیگری پس بیا و برادری ات را ثابت کن.

گفتی ورزش می کنی؟!
زمانی که سر فیلم برداری نباشم دوست دارم ورزش کنم چون فکر می کنم بدن و بیان ابزار اصلی یک بازیگر هستند چون وظیفه منِ بازیگر است که در جواب محبت و حمایت های مردم روز به روز بهتر شوم.

وقتی داشتیم برای جلد عکاسی می کردیم، به نظرم رسید رابطه تو و علی برادرت خیلی گرم و صمیمی است. واقعا در خانه هم همین شکلی هستید یا بیرون که می روید با هم خوب می شوید؟ فکر نمی کنی داشتن خواهری مثل الناز شاکردوست با همه حرف و حدیث ها و شایعاتی که برای یک ستاره می سازند کمی دردسرساز باشد و آیا تا حالا باعث کدورتی بین تان شده؟
اگر آدم ها همینطوری که هستند همدیگر را بپذیرند چیزی به نام مشکل به وجود نخواهد آمد. در همه روابط؛ زن و شوهری، خواهر و برادری یا دوستی، باید همدیگر را همان طور که هستیم بپذیریم و دوست داشته باشیم. خوشبختانه من و علی هم رابطه خیلی خوبی با هم داریم. علی هم از آن ابتدا نسبت به ورود من به سینما نارضایتی خاصی نداشت و همیشه حمایتم کرده است. خدا را شکر هم تا حالا کارم برای خانواده ام اذیت و آزاری نداشته، خودم هم همیشه مراقب بودم و سعی کردم از حواشی دور باشم.

فکر می کنی دلیل اصلی حرف و حدیث و شایعه درآوردن آدم ها برای ستاره ها چیست؟
همیشه به کسانی که به شما حسودی می کنند احترام بگذارید چون اینها همان هایی هستند که از صمیم قلب ایمان دارند که شما بهتر از آنهایید.

در دنیای مجازی هم فعالیتی داری؟ 
بله، اخیرا با برنامه instagram آشنا شدم و تا حدودی در آن فعالیت می کنم.
یعنی اگر آنهایی که دوستت دارند می توانند با تو ارتباط برقرار کنند؟ آن وقت به چه آدرسی باید مراجعه کنند؟
بله، آدرس من elnazshakerdoost است

منبع : خانواده سبز

اس ام اس جدید عاشقانه تیر ۱۳۹۲

اس ام اس عاشقانه,عکس عاشقانه,love pic ,love sms

این روزها برای نفس کشیدن
بهانه ای ندارم
بهانه لازم نیست برای زندگی !
بی بهانه خواهم زیست
تو ای بی بهانه ترین لحظات هستی من
بهانه ای برای این بی بهانگی بیاور …
.

.

.


www.campfa.ir
.
سنگین ترین غروب من
لحظه ی بی تو بودن است
اگر ماندم که می آیم به سویت
اگر مردم فدای تار مویت
.
.
.
از همان کودکی به ما هشدار دادند و جدی نگرفتیم …
یادت هست ؟
در دفتر مشقهایمان خطوط فاصله همیشه قرمز بود !
.
.
.
دیوار احساس من را
همه…
کوتاه می پندارند ،
اما چه می دانند ،
در پس این دیوار کوتاه ،
زمینش عمق فراوان دارد
.
www.campfa.ir
.
آدمها هرچقدر بزرگتر میشوند دلشان بیشتر بغل میخواهد
حتى بیشتر از وقتى که کودک بودند !
.
.
.
هوایم را داشته باش …
وقتی تو هوایم را داری هوا هم خوب میشود
اصلا هوا هم به هوای تو خوب میشود
.
.
.
هیچ شباهتی با یوسف نبی ندارم !
نه رسولم !
نه زیبایم !
نه عزیز شده ام !
نه چشم به راهی دارم !
فقط در چاه خاطرات تو افتاده ام …
.
.
.
.
قلب من …
دموکراتیک ترین دولت دنیاست
آنقدر که تو را نیز همچون خودم از ته دل دوست می دارد
.
.
www.campfa.ir
یک دسته می روند و در حسرتِ داشتنشان می مانی …
دسته دیگر از چشمت می افتند و از زندگیت بیرونشان می کنی …
خودت را از چشم کسی نینداز …
بگذار همیشه در حسرت بودنت بمانند … !
.
.
.
هیچ حرارت سنجی را توان تشخیص دمای تب بی تابی ام نیست
.
.
.
برایت مینویسم تا بی نهایت
تا نگاهی گم شود در چشمهایت
*
برایت مینویسم با طعم رسیدن
با هوایی که در آن شوق پریدن
*
برایت مینویسم با زلال اشکهایم
شاید آن وقت بدانی قدر نوشته هایم
*
برایت مینویسم بهترینم
مینویسم تا بدانی عاشق ترینم

 

کبریتـهای سـوخته هـمـ ،
روزی درختـ های شـادابی بـوده اند!
مثل مـا ،
که روزگـاری می خنـدیدیـمـ
قبـل از اینـکه عـشق روشنـمان کنـد
.
.
.
کسـی چــه مـی دانــد
شایــد دست هـایـت را در جیبـم جـا گذاشتــه ای
کــه همیشـه در میــان آن بـه دنبـال چیــزی مـی گـردم!
.
.
.
انسان ها عموما دو دسته اند :
تـــو و بقیــــه  . . .
.
www.campfa.ir
.
وقتی کسی به عشقش میگه نفسمی…
یعنی نمیشه نفسم رو با کسی قسمت کنم,
یعنی آدم باش و فقط مال من باش !
یعنی چشمات باید فقط منو ببینه
بفهم لطفا …
.
.
.
آهسته فتح کرده ای با چشمهایت
هرچه داشته ام را
حالا تمام جهان من مستعمره ی توست !
.
.
.
ﻣﻦ ﻫﻢ ﮐﺎﻧﺪﯾﺪﺍ ﺷﺪﻡ !
ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﯿﺰﯼ
ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺴﺘﯽ ﻭ ﻣﻘﺎﻣﯽ
ﻣﺮﺍ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﺑﻪ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﻫﺎ ﺭﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ !
ﺗﻨﻬﺎ ﺗــــﻮ ﻣﺮﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯽ
ﮐﺎﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺳﺖ
ﺑﯿﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺎﺕ ﭘﯿﺮﻭﺯﻡ ﮐﻦ . . .
.
.
.
عشـــــق یــعنی حـتی اگـه بدونـــی نـمیخوادتــــــ
بدونــــی نمیشـــــه,
امــا نتـــونی ترکــشی کنـــی . . .
نه خــــودشو , نه فکـــــرشو . . .
.
.
.
مرگ شیرین ِ من در آغوش توست . . .
وقتی می گویــی دوستــم داری،
گلوله بارانم میــکنــی  . . .
.

.
.
اینقدر ورق های زندگیمو بهم نریز
حکم همون دله !
.
.
.
دلی به وسعت دریای کدر نمی خواهم،
برای من دلی به شفافیت یک لیوان آب ،کافیست . . .
.
www.campfa.ir

.
باختی در کار نیست
برای تو
قلبم را ریسک می کنم
یا می برم…
یا می میرم…
.
.
.
همه ماهر شده اند
یک نفر هزاران نفر را با هم دوست دارد !
اما من ناشیانه به یک نفر دل میبندم هزاران بار !
.
.
.
.
از اون گله نکن …
وقتی تو جا خالی دادی …
اون بغلم کرد تا زمین نخورم
.
.
.
تمام خوبـــــی حس مالکیت اینه که
از کسی که دوسش داری بپرسی تــــــــو مال کی هستی؟!
و اون بدون معطلی بگه:
فـــــقط مـــــال تـــــــــــو
.
.
.
ﻣﻦ ﺁﻣﺪﻡ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻛﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ
ﺧﺪﺍ ﻛﻨﻪ ﺑﺘﻮﻧﻢ ﻛﻪ ﻻﻳﻖ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﻢ
.
.
.
دنیای من بی انتهاست وقتی هنوز …
به آغوش گرم تو نرسیده ام
.
.
.
توضیح نمی خواهد
تمام خواهش من یک جمله کوتاه است:
دلی که به تو سپرده ام ، به غم مسپار . . .
.
.
.
در این آشفته بازار هر چقدر هم که گران باشد باز هم میخرم …
نازت را میگویم !
.
.
.
خدایا …
آدم آفریدی یا تخم مرغ ؟
چرا همه تو زرد از آب در میان ؟
.
.
.
با هیچ مزه ای عوض نمی کنم نمک چهره ات را
ولی متعجبم …
از شیرینی لبانت در این نمکزار !
.
.
.
دیوان شعرم را برای تو سرودم / گردد فدای چشم ناز تو وجودم
این بوده رویا و خیال و آرزویم /  ای کاش من هم دلبر قلب تو بودم
.
.
.
از این میعادگاه تکراری خسته ام …
بیا اینبار جای دیگری قرار بگذاریم ، برای با هم بودن !
جایی جز “خیالم”
.
.
.
خلاصه بگویم ،
ماجرا از آنجا شروع شد که در شب آرزوها من او را آرزو کردم و او ٬
عشقش را …
.
.
.
وقتی که نیستی …
با دیدن هر صحنه عاشقانه ای احساس یک پرانتز را دارم
که همه ی اتفاقات خوب خارج از آن می افتد
.
.
.
در خاطری که تو هستی ، دیگران محکومند به فراموشی …
این را به همه بگو !
.
.
.
لبخند که می زنی یوسفی می شوم که بی هیچ برادری
در چال گونه ات ، گم می شوم !
.
.
.
.
هیچوقت آرزوی خوشبختی نکن برای من …
بی خودت !
.
.
.
چقدر سخته واسه رسیدن به ستارت تا آسمون بری
اما وقتی رسیدی ببینی صبح شده …
.
.
.
میترسم اگر یک شب هم راضی شدی به خوابم بیایی
من به یادت بیدار نشسته باشم . . .
.
.
.
درخت با برگ های خشک و شاخه های شکسته هم هنوز درخت است …
آدم اما “دلش که بشکند” ، دیگر آدم نمی شود !
.
.
.

چطور میشه معشوق خود را فراموش کرد ؟!

عشق چیزی بسیار خاص است زیرا وقتی شکست می خورد قدرت آسیب زدن به ما را دارد. نباید این شکست را به خودتان بگیرید. هر روز روابط بسیاری با شکست مواجه می شوند و این به آن معنی نیست که دیگر عشقی وجود نخواهد داشت. دلیل آن هر چه که باشد، اینکه یاد بگیرید چطور کسی که خیلی دوست داشته اید را فراموش کنید کار بسیار سختی است و نیازمند گذشت زمان است. خوشبختانه، خیلی ها این کار را انجام داده  و با موفقیت روبه رو شده اند. ما روش آن را به شما آموزش می دهیم.

 راههای فراموش کردن عشق


مراحل

 

 

بخش اول: تغییر دیدگاهتان
۱. بفهمید که هنوز ممکن است این فرد را دوست داشته باشید. اگر تصور می کنید نمی توانید فراموشش کنید، احتمالاً دلیلی دارد. شما اوقات فوق العاده ای را با هم گذرانده اید و بخش مهمی از قلبتان را به او داده اید. حالا که تصمیم گرفته اید فراموشش کنید، دیگر به آن فرد طوری که دوست دارید باشد نگاه نکنید و سعی کنید خودِ واقعی اش را ببینید.

 

 

• اگر به شما دروغ می گوید یا فریبتان می دهد و یا احساسش نسبت به شما عوض شده است باید بفهمید که این رابطه اصلاً رابطه سالمی برای شما به حساب نمی آید. ممکن است برایتان سوءتفاهم شود یا عصبانی شوید. فراموش کردن این فرد ممکن است خیلی سخت باشد اما به این معنی نیست که نمی توانید فراموشش کرده و زندگی تان را پیش ببرید.

 

 

• همچنین درک کنید که فراموش کردن به این معنی نیست که دیگر نمی توانید آن فرد را دوست داشته باشید. فقط به این معنی است که عشق شما به او تغییر کرده است. هنوز می توانید او را ببینید، بهترین آرزوها را برایش داشته باشید و دعا کنید که خوشبخت شود. فراموش کردن به این معنی نیست که باید به طور کل نادیده اش بگیرید؛ یعنی باید بیشتر به فکر خودتان باشید.

 

 

• به خودتان باور داشته باشید. شما چیزهای زیادی دارید. عشق یعنی فهمیدن بیشتر درمورد خودتان از طریق دیگران. با تجربه عشق های بیشتر، اطلاعات بیشتری درمورد خودتان به دست می آورید. اگر خودتان، خودتان را باور نداشته باشید، عشق بعدی تان چطور می تواند باورتان کند؟
۲. درک کنید که آدم های دیگری هم هستند–فقط شما نمی بینید. احتمالاً خیلی زیاد این فرد را دوست داشته اید که شما را به نقطه ای رسانده است که هیچ کس دیگری را در دنیا به جز او نمی بینید. فراموش کردن سخت ترین قسمت کار است و ممکن است زمان زیادی طول بکشد اما زندگی کوتاه تر از آن است که بخواهید آن را هدر دهید.

 

 

• همه ما دوست داریم در دنیای افسانه ای زندگی کنیم که در آن همه چیز دقیقاً طبق برنامه مان پیش می رود و هیچ سختی و مشکلی وجود ندارد، اما زندگی واقعی اینطور نیست. افراد زیادی هستد که قبل از این که با یک فرد خاص بمانند، در طول زندگی شان با آدم های زیادی رابطه عاشقانه برقرار می کنند. 

 

 

• سعی کنید خوش بین باشید. نیمه پر لیوان را ببینید. به جای اینکه فکر کنید، «من عشقم را از دست دادم»، فکر کنید «من الان مجردم!». به جای اینکه فکر کنید «کسی که خیلی وقت بود می شناختم را از دست دادم»، فکر کنید «حالا باید با آدمهای زیادی آشنا بشوم». خوش بین بودم کمکتان می کند زودتر فراموش کنید.
۳. بدانید که ممکن است شما بیشتر از مقداری که طرف مقابلتان دوستتان داشته، دوستش داشته اید. این مورد شاید سخت باشد زیرا به احتمال زیاد طرف مقابل نمی دانسته است که شما چقدر عاشقش بوده اید. اما اشکالی ندارد. این به آن معنی نیست که شما فردی دوست داشتنی، جذاب یا فریبنده نیستید. فقط به این معنی است که فرصت دیگری برایتان هست که کسی را پیدا کنید که درست همان اندازه که شما دوستش دارید، دوستتان بدارد.

 

 

• اگر تصورتان این است که شما بیشتر از طرف مقابلتان او را دوست داشته اید، از این بعنوان یک انگیزه استفاده کنید. فکر کنید: ترجیح می دهید با کسی باشید که کمتر از آن مقداری که دوستش دارید، دوستتان دارد یا به همان اندازه؟

 

 

• درگیر این ایده نشوید که «شاید کس بهتری را پیدا نکنم». نباید هیچوقت خودتان را اسیر کسی کنید که به دردتان نمی خورد. بیرون بروید، به استانداردهای خودتان باور داشته باشید و سعی کنید کسی که می خواهید را پیدا کنید.بهتر است مستقل و شاد باشید تا در رابطه با کسی که به فکرتان نیست.
۴. اگر احساستان را به کسی که عاشقش هستید گفته اید و هیچ جوابی دریافت نکرده اید، درک کنید که هیچ دلیلی برای ادامه آن وجود ندارد. فراموش کردن به نفعتان است. 

 

 

• با یک فرد بی طرف که چنین موقعیتی داشته است حرف بزنید. یکی از دوستان یا اعضای خانواده تان. اگر مجبور شدید پیش مشاور هم بروید. درمیان گذاشتن فکر و احساستان با یک فرد بی طرف سبک ترتان می کند و کمک می کند زودتر فراموش کنید.

 

 

• با درد به طرقی سازنده برخورد کنید. وانمود نکنید که غصه ای ندارید. راه های فرار خلاقانه ای پیدا کنید مثل هنر یا گفتگو تا دردتان را از طریق آن بیرون بریزید. سعی کنید بیشتر وقت ها به آن فکر نکنید زیرا فکر کردن مداوم به آن بدترش می کند.
۵. تصمیم بگیرید می خواهید همچنان دوست بمانید یا نه. به خودتان بستگی دارد. خیلی سخت است که دوستی یک عشق قدیمی را با استقلال تازه تان در کنار هم داشته باشید. بیشتر افراد تصور می کنند آسان تر است که یک دوستی دور با فردمقابل نگه دارید اما تصمیم با خودتان است.
بخش دوم: برگرداندن استقلال شخصی
۱. به مسافرت بروید. لازم نیست یک سفر رویایی باشد. مهم این است که فقط مناظر تازه ببینید و چیزی شما را مشغول نگه دارد. افراد زیادی باور دارند که تغییر محل موقتی باعث می شود ذهنتان را پاک کنید و به وضعیت عادی برگردید.

 

 

• با محلی ها معاشرت کنید. اگر قرار است همیشه خودتان تنها باشید چه فایده ای دارد که به محلی جدید بروید؟ با محلی ها معاشرت کنید، به داستان هایشان گوش دهید و خوش بگذرانید. 

 

 

• زمان هایی را به تنهایی بگذرانید. سعی کنید از استقلال کنونی تان شاد شوید. اگر نتوانید به تنهایی شاد باشید، چطور فردی که قرار است بعدها به زندگی تان بیاید می تواند با شما شاد شود؟
۲. به دوستان و خانواده تکیه کنید. دوستان و خانواده تان در هر شرایطی در دسترس شما هستند – از آنها استفاده کنید! وقتی احساس ناراحتی می کنید، با اعضای خانواده وقت بیشتری را بگذرانید یا با دوستانتان قرار گذاشته و بیرون بروید. دوستان و خانواده تان درست به همان اندازه یک شریک عاشقانه دوستتان دارند اما به طریقی متفاوت.

 

 

• برای اتفاقاتی که می افتد به نزدیک ترین دوستتان پناه ببرید. اگر آمادگی شنیدن نصیحت دارید، از دوستتان بخواهید این کار را بکند. بهترین دوست شما از دیدی شما را می بیند که خودتان نمی توانید و دیدگاهی واقعاً تازه به شما خواهد داد. دوست نزدیک شما هر کاری هم که نتواند بکند، فرصتی برای بیرون ریختن حرف های دلتان در اختیار شما قرار می دهد و باعث می شود فکر کنید ارزشمندید.
۳. همه یادگاری های رابطه قبلی را از دیدرس خود دور کنید. شاید خیلی جالب به نظر نرسد اما لازم و ضروری است. فراموش کردن یک عشق قبلی مستلزم این است که در آینده زندگی کنید نه گذشته. همه عکس ها، یادداشت ها، فیلم ها، هدیه ها و هر چیز دیگری که به او مربوط می شود را جمع کرده و در جایی دور از دسترس و دیدتان بگذارید. کار ناراحت کننده ای است اما روحیه تان را بهتر خواهد کرد.

 

 

• به خاطر داشته باشید که برداشتن و دور کردن به معنی از بین بردن نیست. ممکن است دوست داشته باشید که همه یادگاری هایتان را نگه دارید، درست همانطور که ممکن است نخواهید آن فرد را به طور کل فراموش کنید. شاید دلتان بخواهد وقتی به کل رابطه را پشت سر گذاشتید، نگاهی به آن یادگاری ها بیندازید.
۴. همانطور که غصه می خورید، حتماً خودتان را خالی کنید. خیلی ها تصمیم می گیرند همه احساساتشان را جایی بنویسند. وقتی حوصله اش را داشتید، یک تکه کاغذ بردارید و افکارتان را روی آن یادداشت کنید. با این روش وقتی توانستید به خوبی رابطه را پشت سر بگذارید، با خواندن آن نوشته ها خواهید فهمید که چقدر قوی بوده اید که توانستید آن را فراموش کنید.

 

 

• چه حسی دارید؟ پنج سال پیش اگر در چنین موقعیتی می بودید چه حسی داشتید؟ پنج سال دیگر در چنین شرایطی چه حسی خواهید داشت؟ به این فکر کنید که آن رابطه چه معنا و مفهومی برایتان داشته است.

 

 

• فقط از طریق نوشتن نیست که می توانید خودتان را تخلیه کنید. نقاشی، طراحی، رقص، ساخت و ساز و دویدن راه های عالی دیگری برای آن هستند. هر چه که باشد، باید از ته قلبتان باشد و چیزی که از آن به دست آید، فوق العاده خواهد بود.
۵. از جسمتان خوب مراقبت کنید. به طور مرتب ورزش کنید. اگر آنقدر از بر هم خوردن عشقتان غصه می خورید که تصور می کنید به جسمتان آسیب می زند، حتماً با یک مشاور صحبت کنید.
۶. وقتی آماده بودید، دوباره در جستجوی عشق باشید. این فرایند ممکن است ماه ها طول بکشد یک حتی یک سال. اگر هنوز آماده نیستید، خودتان را مجبور نکنید؛ نه برای خودتان و نه آن فرد جدید منصفانه نیست. بدانید که آدم های زیاد دیگری هم هستند که اگر به آنها فرصت دهید، برایتان احترام و ارزش قائلند. 

 

 

• خیلی ها تصور می کنند که اگر وارد رابطه های سرسری شوند کمک می کند که زودتر فراموش کنند. اگر تصمیم به این کار گرفتید، حتماً این کار را به دلایل درست انجام دهید: اینکه مثلاً به دنبال محبت هستید، دیدن آدم های جدید برایتان جالب است و … دقت کنید که برای جلب حسادت فرد قبلی هیچوقت وارد چنین رابطه هایی نشوید چون ارزشش را ندارد.

 

 

• از اشتباهاتتان درس بگیرید. وقتی دنبال فرد جدیدی هستید که عشقتان را با او سهیم شوید، با انجام اشتباهات قبلی یک دل شکستگی دیگر را رقم نزنید. اشتباهات و تقصیراتتان در رابطه قبلی را پیدا کرده و سهی کنید دیگر آنها را تکرار نکنید. 

 

 

• خودتان باشید. مهم نیست که با چه کسی آشنا شوید، فقط باید خودتان باشید. برای اینکه کسی دوستتان داشته باشد، باید خود واقعی تان را به او نشان دهید. آنها باید بپذیرند که اشتباهاتشان را بپذیرند، آنها را برای پارتنر جدیدشان عنوان کنند و بدانند که پارتنرشان هم آنها را قبول می کند.
نکات

 

 

• کسی که شما برایش فقط یک گزینه هستید را به اولویت زندگی تان تبدیل نکنید.

 

 

• وقتتان را برای کسی که با شما وقت نمی گذراند تلف نکنید.

 

 

• اگر احساس عصبانیت و افسردگی دارید، سعی نکنید انتقام بگیرید، فقط درمورد آن با یکی از دوستانتان حرف بزنید. هیچکس ارزش اینهمه ناراحتی و غصه شما را ندارد.

 

 

• یادتان باشد که بالاخره فراموشش خواهید کرد اما باید از کارهایی که شما را یاد او می اندازد دست بکشید. زندگی بسیار کوتاه است و نباید خودتان را نگران این کنید. تا می توانید از آن استفاده کنید.

 

 

• اشکالی ندارد که بعد از آن احساس ناراحتی و تنهایی کنید، فقط مطمئن شوید که نگذارید خیلی اذیتتان کند. گاهی اوقات احساس ناراحتی و گریه باعث می شود حالتان بهتر شود.

 

 

• زمان بهترین دارو است.

 

 

• به جای اینکه بخواهید فردی خاص دوباره وارد زندگی تان شود، عشق و خوشبختی بخواهید.

 

 

• تلفنتان را عوض کنید تا مدام پیام های قبلی تان را چک نکنید.

 

 

• فراموش کردن خیلی سخت است اما اصلاً دلیلی ندارد که بگذارید آسیب ببینید و یا با شما بدرفتاری شود. شما لایق بهترین ها هستید!

طرز تهیه ویفر توت فرنگی یخی

طرز تهیه ویفر توت فرنگی یخی

مواد لازم:
 ژلاتین      ۳ ورق (۶ گرم)
 توت فرنگی (پوره شده)      ۲۰۰ گرم
 شکر      ۷۵ گرم
 ماست توت فرنگی      ۵۰ گرم)
 بستنی وانیلی (نرم شده)      نیم لیتر
توت فرنگی (نگینی خردشده)     ۱۰۰ گرم
بیسکوئیت یا نان ویفر بستنی     به تعداد لازم

روش تهیه:

ورق های ژلاتین را در مقداری آب سرد خیس کنید و دو تا سه دقیقه بماند تا نرم شود. در این فاصله توت فرنگی پوره شده و شکر را روی حرارت قرار داده هم بزنید تا شکر حل شود، بلافاصله از روی حرارت بردارید و ورق های ژلاتین نرم شده را به آن اضافه کنید، هم زده تا ژلاتین نیز حل شود. پس از سرد شدن، ماست توت فرنگی، بستنی نرم شده و توت فرنگی را اضافه و مخلوط کنید و در یک قالب مستطیل کم عمق که کف و دیواره های آن را محافظ پلاستیکی کشیده اید بریزید و به مدت هفت الی هشت ساعت در فریزر بگذارید تا بسته شود. پس از بسته شدن مخلوط، آن را روی یک سطح برگردانید و محافظ را از روی آن جدا کنید و یک ویفر را به عنوان الگو روی آن قرار دهید و برش بزنید. هر تکه از مخلوط یخ زده را بین دو ویفر قرار دهید و سرو کنید.

زن ۲۱ساله ای صاحب ۱۱ فرزند شد!! + عکس

نعمیه زن ۲۱ ساله ساکن شهر غزه در فلسطین که پیش از این دارای ۶ فرزند بود با به دنیا آوردن ۵ قلوی دیگر، اکنون دارای ۱۱ فرزند است.

به گزارش العربیه “نعیمه” و همسر وی “رعد” (۲۵ ساله) که تنها هفت سال از ازدواج آنها می گذرد ، اکنون صاحب ۱۱ فرزند شده اند. نعمیه مادر این کودکان می گوید :” تنها پنج بار حامله شدم اما خداوند ۱۱ فرزند به من بخشید.”

وی در عین حال شب را با بی خوابی می گذارند چرا که به گفته وی ساعات شب را با غذا دادن یا تمیز کردن و یا خواباندن آنها سپری می کند.

اما پدر این ۱۱ کودک که در یک اداره دولتی در شهر غزه به کار اشتغال دارد، می گوید :” هر روز یک قوطی شیر و یک بسته “پمبرز” می خرم … خرید نیازهای آنها دیگر از توانایی من خارج است.”

 

 


 

زن 21ساله ای صاحب 11 فرزند شد!! + عکس

وی از محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین درخواست کمک کرد و اظهار داشت که خواستار کمک مستمر برای خرید شیر و پوشینه کودکان است.”

نعیمه مادر این کودکان در پایان اظهار داشت :” من بویژه از وضع مادیمان خسته شده ام ، هر روز گریه می کنم و از خداند طلب کمک می کنم!!”

منبع: تهران پرس

چه رنگ هایلایتی مناسب موی مشکی است؟

رنگ مو مشکی,هایلایت مو

اگر می‌خواهید هایلایت‌های خیره‌کننده به شما ظاهری جسور بدهد از پلاتینی یا رنگ‌های رنگین‌کمانی (بنفش، آبی، صورتی و…) استفاده کنید. در صورت استفاده از این رنگ‌ها بهتر است که حدود ۲۰ درصد تمام موهای خود را هایلایت کنید.

 

اگر خواهان ظاهری آرام و ملیح‌ هستید از رنگ‌هایی استفاده کنید که با رنگ موی شما همخوانی داشته باشد. شکلاتی یا شرابی رنگ‌های خوبی هستند.

اگر می‌خواهید هایلایت‌های طبیعی‌تری داشته باشید تن‌های قهوه‌ای مایل به طلایی مناسب به نظر می‌رسند. در این صورت می‌توانید تا حدود ۵۰ درصد از موهای خو را هایلایت کنید.

اگر هنوز هم نتوانستید تصمیم بگیرید نگران نباشید! متخصصین ما با سال‌ها تجربه بهترین رنگ را برای هایلایت موی شما انتخاب خواهند کرد و رضایت شما را جلب خواهند کرد.
پس از انتخاب رنگ مورد نظر می‌بایست مدل هایلایت خود را انتخاب کنید.

هایلایت‌های تکه‌ای
این هایلایت‌ها جذبه‌ی خاصی به چهره شما می‌بخشد زیرا عرض بیشتری دارند. اگر به دنبال مد روز هستید این هایلایت مناسب شماست. اما از جهتی همانند هایلایت سوزنی بین موهای شما پخش نخواهد شد و حالت طبیعی رنگ مو را نخواهد داشت.
لولایت
لولایت به معنی تیره کردن رشته‌هایی از مو می‌باشد. در واقع لولایت‌ها تیره‌تر از رنگ کل مو خواهد بود. پس مطمئناً برای موی مشکی ایده‌ی خوبی به نظر نمی‌آید.
سان‌لایت و مون‌لایت
در سان‌لایت موهای نیمه‌ی بالای سر به صورت تکه‌ای هایلایت خواهد شد و در مون‌لایت بر عکس حالت قبل موهای نیمه پایینی سر به صورت تکه‌ای درون فویل قرار می‌گیرد و رنگ می‌شوند.
هایلایت سوزنی

این هایلایت طرفداران بیشتری دارد زیرا رشته‌های نازک مو که به وسیله کلاه مخصوص هایلایت شده‌اند در لابه‌لای موها قرار می‌گیرند و کاملاً طبیعی به نظر خواهند رسید. اگر یکبار امتحان کنید پشیمان نخواهید شد!

منبع :بانوی الوند

خوردن این نوشیدنی لاغرتان می کند

خوردن این نوشیدنی لاغرتان می کند

پزشکان معتقدند مصرف ۱۰ لیوان آب در روز قابلیت سوزاندن چربی بدن و کالری ناشی از مصرف مواد خوراکی فرآوری شده را دارد.

 

 مصرف روزانه آب به افرادی که از اضافه‌ وزن رنج می‌برند، کمک می‌کند تا چربی اضافه بدن‌شان را از دست بدهند.
مصرف آب آشامیدنی همچنین می‌تواند به کاهش شاخص توده بدنی منجر شود. در صورتی که مقدار هشت تا ۱۰ لیوان آب در طول روز مصرف شود، باعث می‌شود فرد تمایل کمتری به خوردن مواد غذایی و نوشیدنی‌های حاوی کالری داشته باشد.
همچنین نوشیدن آب بیش از هر وعده غذایی به فرد کمک می‌کند تا کالری کمتری دریافت کند که به کاهش وزن و شاخص توده بدنی می‌انجامد.
در روزهای تابستانی که مقدار زیادی از آب بدن با تعریق از بین می‌رود، می‌توان آن را با نوشیدن آب کافی جبران کرد و فرد از خطر از دست دادن آب بدن محفوظ بماند.

منبع : isna.ir

بی غیرتی یک مرد عرب در حراج گذاشتن همسرش! + عکس

تصویری که در این مطلب مشاهده می فرمایید مربوط به یک تازه داماد لیبیایی است که در اوج بی غیرتی و با افتخار همسرش را به حراج گداشته است و این عکس را در مراسم عروسی اش انداخته است.

بر روی پلاکارد نوشته شده است: امشب شب عروسی من است و من حاضرم تا همسرم را به مجاهدین (شورشیان سلفی) در سوریه هدیه دهم تا بشار اسد را ساقط کنند.

بی غیرتی

ناگفته نماند گروه کثیری از علمای وهابی با صدور فتوایی که به (جهاد نکاح) مشهور شده است، از زنان جهان عرب خواسته اند تا به سوریه روند و بدون ازدواج دائم، خود را در اختیار شورشیان مسلح قرار دهند تا نیاز جنسی آنان ارضا شود.

منبع: parsine.com