تمام محبتت را به پای دوستت بریز نه تمام اعتمادت را. (حضرت علی علیه‌السلام)
خوش آمدید - امروز : جمعه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
خانه » آرشیو برچسب: دانلود کتاب

بایگانی برچسب ها: دانلود کتاب

دانلود کتاب رمان اولین شب آرامش

کتاب اولین شب آرامش

عنوان : کتاب اولین شب آرامش
نویسنده : هدا
نوع : رمان عاشقانه
زبان : فارسی
نوع فایل : PDF
تعداد صفحات : ۱۰۶
حجم : ۱٫۴۳ مگا بایت

قسمتی از کتاب :
نگاه یخ زدمو بین دایوارهای زندان می چرخونم سردمه و میلزرم ولی اگر از سرما جون بدم حاضر نیستم به پتو ژنده و کثیفی که گوشه سلول انفرادیم افتاده نگاه کنم یک ماهه گه جز زندان بان و وکیلم هیچ کسی رو ملاقات نکردم علاقه ای هم به دیدن کسی ندارم فقط دلم تنگه خیلی تنگ اینقدر که نفس یار وفادار اشک هام سخت شده گاهی از خودم تعجب میکنم با این که اینقدر کم میخورم و مینوشم این همه اشک کجا ذخیره شده ؟ شاید ذخیره ۲۵ سال لبخند و خوشی و زندگی آرومه
دانلود کتاب رمان اولین شب آرامش لینک دانلود
دانلود کتاب رمان اولین شب آرامش پسورد : www.iranmeet.com

کتاب رمان مستی برای شراب گران قیمت ؟!؟

کتاب مستی برای شراب گران قیمت ؟!؟

عنوان : کتاب مستی برای شراب گران قیمت ؟!؟
نویسنده : راز.س
نوع : داستان/ رمان
زبان : فارسی
نوع فایل : PDF
تعداد صفحات : ۳۰۱
حجم : ۳٫۹۵ مگا بایت

قسمتی از کتاب :
شده یه روز یه تصمیمی بگیری بهش عمل کنی و بعد بفهمی اوه چه اشتباه بزرگی کردی ؟
با عصبانیتی که سعی می کردم کنترلش کنم گفتم : آقای سلطانی من فقط دو ماه وقت می خوام آقای سلطانی بدون اینکه سر بلند کنه خودش و با کاغذای روی میزش سر گرم کرد اینبار بلند تر کفتم : آقای سلطانی ؟
سر بلند کرد و با جدیت گفت خانم محترم من به شما ده روز مهلت دادم . آخه آقای سلطانی توی ده روز من چطور ۱۲۰ میلیون جور کنم ؟
کتاب رمان مستی برای شراب گران قیمت ؟!؟ لینک دانلود
کتاب رمان مستی برای شراب گران قیمت ؟!؟ پسورد : www.iranmeet.com

دانلود کتاب رمان عاشق بودیم

دانلود کاب رمان عاشق بودیم

عنوان : کتاب عاشق بودیم
نویسنده : الهام . الف
نوع : رمان
زبان : فارسی
نوع فایل : PDF
تعداد صفحات : ۳۴۸
حجم : ۴٫۳۱ مگا بایت

درباره کتاب :
بهرام آریایی در اول زندگی مشترکش با دلربا شکوری بر اثر یک سانحه رانندگی از دو پا فلج می شود و در میانه دست و پنجه نرم کردن با این ناتوانی احساس می کند همسرش مثل سابق به او علاقه ندارد و با فرد دیگری..…
قسمتی از کتاب :
نگاهش به تقویم که روی دیوار روبرو نصب بود افتاد سعی کرد خودش را روی تخت تکان دهد ولی برایش خیلی سخت بود دوباره پرنده نگاهش روی تقویم پر کشید درست پن ماه از آن روز شوم می گذشت از آن روزی که بهرام برای همیشه راه رفتن را فراموش کرد
در افکار سیاه خود غرق بود که در اتاق باز شد و قامت ظریف و شکننده و دلربا در کنار در دید دلربا لبختد مهربانی زد و سلام کرد و کنارش روی تخت خوابیید چند بار دستش را در موهای سیاه بهرام فرو برد و بر لبانش بوسه زد ولی بوسه هایی کوتاه و بی احساس
دانلود کاب رمان عاشق بودیم لینک دانلود
دانلود کاب رمان عاشق بودیم پسورد : www.iranmeet.com

دانلود کتاب رمان میوه ی بهشتی


دانلود کتاب رمان میوه ی بهشتی
عنوان : کتاب میوه ی بهشتی
نویسنده : مریم.ط
نوع : رمان
زبان : فارسی
نوع فایل : PDF
تعداد صفحات : ۱۸۷
حجم : ۲٫۶۵ مگا بایت

قسمتی از کتاب :
تازه به خودم اومدم و در حالی که دور خودم میچرخیدم و سعی داشتم مانتومو تنم کنم بلند بلند با خودم حرف میزدم :
وای بی چاره شدم دیگه روزنامه گیرم نمیاد که وای خدا همش تقصیر شماست دیگه مامان خانم تو که میدونی من بخوایم مثل خرس خوابم میبره اخه چرا منو بیدار نکردی ؟

دانلود کتاب رمان میوه ی بهشتی لینک دانلود
دانلود کتاب رمان میوه ی بهشتی پسورد : www.iranmeet.com

گلچین طنز نوشته های کوتاه جدید و جالب پاییز ۹۱

www.campfa.ir

بزرگترین پرورشِ مار در سطحِ خاورمیانه، آستینِ بنده است….!!!

 

.

.

.

.

.

 

 

 

ﺑﻌﻀﻴﺎ مثل ﺁﺧﺮ ﺳﺲ ﺧﺮﺳﻲ ﻣﻬﺮﺍم هستن!

ﻓﻘﻂ ﺗﺮﺗﺮ ﻣﻴﻜﻨﻦ,

ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺑﺎﺯﺩﻫﻲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ…

 

.

.

.

.

.

 

یه آدمایی هم هستند که هیچ وقت ترکت نمیکنن

ولی بلدن کاری کنن

تا خودت یواش یواش ترکشون کنی…

 

.

.

.

.

.

 

– واسا دنیا من میخوام پیاده شم ….

+پیاده شو..

-اِاِاِ مگه میشه ..

+بله آقا پیاده شو کار دارم…..

-نه آقا غلط کردم برو…

 

.

.

.

.

.

 

دوره زمونه عوض شده، الان دیگه غاز همسایه مرغه !

 

 

.

.

.

.

.

 

کم کم دارم به این باور میرسم که مثلث برمودا زیرِ تخت منه !!

هر چی میفته زیرش, غیب میشه ….

 

.

.

.

.

.

 

ضایع یعنی اینکه فامیلیت قاسمی باشه

باباتم اسمتو گذاشته باشه “میرزا” !

 

.

.

.

.

.

 

این همه میگن سرویس بهداشتی دروغه ها باور نکنین!

من خودم شخصا چند باری رفتم

کاملا غیر بهداشتیه !

 

.

.

.

.

.

 

یعنی هیچ وقت نذارید یه کامپیوتر بفهمه که عجله دارید.

 

.

.

.

.

.

 

زخم هایم به طعنه میگویند: دوستانت چقدر با نمک اند!

 

.

.

.

.

.

 

مجری از طرف می‌پرسه نظرتون راجع کتاب تو اتوبوس چیه؟

میگه خوبه، هوا گرمه تو اتوبوس باهاش خودمو باد میزنم !!

 

.

.

.

.

.

 

همسایه دیوار به دیوارمون ۲ شب اومده زنگمونو زده میگه :

احیانا این سوناتا مال شما نیست دمه در ما گذاشته !؟

میگم : نه مال ما نیست !

میگه : آررررره حدس می زدم شما از این فک و فامیلا ندارین !

 

.

.

.

.

.

 

میگه به خدا راست میگم. طرف میگه نه، اگه راست میگی بگو به جون مامانم!!

 

.

.

.

.

.

خواستگار اومده بابام میگه نمیدونم هر چی خودت میگی؟

منم گفتم نه! میگه تو غلط کردی مگه بحرف توئه !

 

.

.

.

.

.

 

رفتم نمایندگی ماشین به مسئولش میگم فرمون ماشین زیاد صدا میده

چه کار کنم؟

میگه صدای ضبط رو زیاد کن !

 

.

.

.

.

.

ایـــن روزهـــا هــــوا خیلـــی غبـــار آلــــود اســـت؛

گـــرگ را از ســـگ نمــی تـــوان تشخیـــص داد !

هنگـــامـــی گـــرگ را می شنـــاسیـــم؛

کـــه دریـــده شـــده ایــــم

 

.

.

.

.

.

 

یه گلدون میخری ۱۰۰هزار تومن، هر روز دمای هوای اطرافشو اندازه می گیری

به دقت بهش آب معدنی میدی، بعد دو هفته خراب میشه!

اونوقت پیاز، تو سردترین و تاریکترین قسمت خونه درختچه میشه

 

.

.

.

.

.

 

یارو اومده تو پیج سهراب سپهری پست گذاشته:

“آقای سپهری من عاشق شما و شعراتونم شب ها با شعرهای شما

و چشم خیس به خواب میروم، چشمها را باید شست جور دیگر باید دید…”

حالا تا اینجاش اشکال نداره ، دو روز بعدش کامنت گذاشته زیر پست خودش که:

…” آقای سپهری تورو خدااااااااااا جواب مرا بدهید حتی یک سلام

 

.

.

.

.

.

 

هر وقت زندگی یه ضربه بهت زد ، آروم لبخند بزن و بهش بگو :

” جوجه ! همه زورت همین بود !؟ “

 

.

.

.

.

.

 

بابام تا یه جایی بیشتر ساعتو بلد نیست

وقتی میرم بیرون از یه ساعتی به بعد هی زنگ میزنه میگه میدونی ساعت چنده؟؟؟

 

.

.

.

.

.

 

پشتِ سره هر مرده موفق هیچ چیزی نیست ،

زرنگ بوده

چسبیده به زندگیش

پولاشو جمع کرده

زندگیش روبراه شده !

 

.

.

.

.

.

 

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید،ارباب.

نخند!

به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.

نخند!

به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند.

نخند!

به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده.

نخند!

…به دستان پدرت،

به جاروکردن مادرت،

به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد،

به راننده ی چاق اتوبوس ،

به رفتگری که درگرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،

به راننده ی آژانسی که چرت می زند،

به پلیسی که سرچهارراه باکلاه صورتش رابادمی زند،

به مجری نیمه شب رادیو،

به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،

به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته ودرکوچه ها جارمی زند،

به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،

به پارگی ریزجوراب کسی در مجلسی،

به پشت و رو بودن چادر پیرزنی درخیابان،

به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،

به مردی که درخیابانی شلوغ ماشینش پنچرشده،

به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلام می گوید،

به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،

به زنی که باکیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چندکیسه میوه وسبزی،

به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،

به مردی که دربانک ازتو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،

به اشتباه لفظی بازیگرنمایشی

….نخند،نخند که دنیا ارزشش رانداردکه تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی!!

که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند!!!

آدمهایی که هرکدام برای خود وخانواده ای همه چیز و همه کسند!

آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،

بارمی برند،

بی خوابی می کشند،

کهنه می پوشند،

جار می زنند

سرما و گرما می کشند،

وگاهی خجالت هم می کشند،…….خیلی ساده