آرشیو ماهانه : ژانویه 2012
طرف میره نونوایی ، یه ۵ ریالی میده به نانوا ،نانوا میگه : ۵ ریالی که نون نمیشه ! طرف میگه :
صداشو در نیار من ماکسی میلیانوس هستم !
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
میخه میفته تو آب زنگ می زنه در میره!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
دکتر از غضنفر میپرسه: این همه قاشق تو شکم تو چیکار میکنه؟!! میگه: خودتون گفتین روزی یه قاشق بخور
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
از غضنفر می پرسن نخست وزیر به انگلیسی چی می شه؟
می گه :First And Under !!!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
به غضنفر میگن تو چرا ریش نداری؟ میگه من به مامانم رفتم!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
مبانی کامپیوتر: آن بخش از یک سیستم را که میتوان با چکش خرد کرد،سختافزار و آن قسمت را که فقط میتوان به آن فحش داد، نرمافزار میگویند!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
چشم ها رو شستم… جور دیگر دیدم… باز هم سود نداشت…
تو همان کره الاغی بودی، که هنوزم هستی!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
گوشه ای از نامه عاشقانه غضنفر به زنش : بدون که توی دنیا یه قلب هست که فقط برای تو میتپه اونم قلب خودت .
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
به غضنفر میگن: در رو ببند هوای بیرون سرده. میگه: مثلا اگر من در رو ببندم هوای بیرون گرم میشه؟
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من از شیشه پاک کن استفاده می کنم
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
اس ام اس عاشقانه یه غضنفر: اگه گنجیشک پریدن یادش برد . اگه شیرینفرهاد یادش برد . اگه ماهی دریا یادش برد . من پولی این یه اس ام اسی کهبه شما دادما یادم نیمیرد !!!!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
غضنفر تو سینما دست میکنه تو دماغش
میده به بغل دستیش میگه دست به دست کن بمالن به دیوار !
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
غضنفر تو جاده داشته رانندگی می کرده ، یهو میبینه یه کامیون داره از روبروش میاد،
میزنه رو ترمز میبینه ترمزش نمی گیره .
رفیقشو صدا می کنه می گه : اصغر اصغر پاشو تصادفو ببین .
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
یک مورچه و یک زرافه باهم ازدواج می کنند
شب عروسی مورچه گم می شه بعد از یک هفته پیداش می شه
بعد زرافه بهش می گه : این همه مدت کجا بودی ؟
مورچه می گه : تو راه بودم که بیام بوست کنم
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
مگسه نامزدش رو می گیره تو بغلش، میگه: عزیزم! من تو را با هیچ گهى عوض نمی کنم!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
یه مرده میره ساندویچی . به مغازه دار که غضنفر بود میگه : آقا لطفابرام خیارشور نزار. غضنفر میگه خیارشور تموم کردیم میخوای گوجه نذارم .
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
غضنفر میره اون دنیا میگن چی شد مردی؟ میگه : شیر خوردم میگن: شیرش فاسد بود؟ میگه نه گاو یهو نشست.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
غضنفر ازطبقه بیستم میافته پایین.مردم دورش جمع میشن. میگن چی شده؟میگه:والا نمیدونم منم الان رسیدم.
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
غضنفر به سن بلوغ میرسه …. دم درمیاره !
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
مادر: پسر گلم بیا اسفناج بخور آهن داره!
پسر: آخه الان اب خوردم می ترسم زنگ بزنه!؟!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
غضنفر یه اسکناس ۵۰۰ تومنی پیدا می کنه که وسطش پاره بود : میگه ای باب اینم از شانس ما وسطش گوشه نداره!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
غضنفر عابر باکشو میندازه تو ضریح، میگه حاجتم را بده تا رمزشو بگم
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
تلویزیون غضنفر برفک میگیره می ذارتش زیر نور آفتاب آب شه!
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
یه بچه گم میشه میره پیش پلیس میگه ببخشید شما خانومی ندیدید که من پیشش نباشم
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
به غضنفر میگن به زنبورهایی که از کندو محافظت میکنند چی میگن : میگه: میگن خسته نباشید
به سراغ ستارهها رفتیم و حدس زدیم در سال هزار و چهارصد و اندی چه می شوند و چه می گویند و چه کار می کنند! یک پرونده جالب، بینظیر و البته فانتزی… لطفا کسی ناراحت نشه، چون هیچ چیز اون قدرها جدی نیست!!
محمدرضا گلزار ۱۳۹۰ از زبان خودش
مدیون ایرج قادری هستم
«ایرج قادری» تاثیر مهمی در موفقیت من داشتند و همینجا از ایشان تشکر میکنم. ورود من به سینما از طریق ایشان بوده و جا دارد قدردانی ویژهای از ایشان داشته باشم. یادم هست اولین سکانس و اولین پلانی بود که باید جلوی دوربین میرفتم، به همین دلیل خیلی استرس داشتم؛ یک مقدار پلان سختی هم بود. بعد از اینکه فیلمبرداری برداشت اول را انجام دادیم، خیلی استرس داشتم. یادم هست آقای قادری گفتند خوب بود و پلان بعد را فیلمبرداری کنیم و متوجه شدم میخواهند به من اعتماد به نفس بدهند. همیشه آقای ایرج قادری را استاد خودم میدانم و دوستشان دارم. برای اکران «شیشوبش» هم با استاد قادری به سینما رفتیم و فیلم را با هم دیدیم.
محمدرضا گلزار درسال ۱۴۱۷
همچنان پولبگیر، همچنان پولساز
چند سالی است که ما هم مثل خارجیها وقتی میخواهیم جنسی بخریم به خدمات پس از فروشش فکر میکنیم و آن را با موارد مشابه میسنجیم، حالا دیگر غیراز نام تولیدکننده گارانتی هم مهم شده.برندی که گلزار را روانه بازار سینما کرده، خودش کلی سابقه دارد، ایرج قادری خودش هم گلزار را گارانتی کرده. در شرایط مندرج در کارت گارانتی، بندی است مبنیبر اینکه گارانتی تعویض وجود ندارد. این یعنی که گلزار قرار نیست عوض شود، نه خودش، نه جایگاهش، او دستگاهی است که سوخت و تولیدش یکی است. پول میگیرد و پول میسازد، البته با بازدهی باورنکردنی. هیچ آدم عاقلی دوست ندارد ریسک جایگزین برای چنین جنسی را از دست بدهد، البته سینمای ایران چندان عاقل نیست ولی با این همه در ۱۰ سال آینده هم تهیهکنندهها میتوانند با او سرمایههایشان را چند برابر کنند. پس همچنان ستاره میماند و قدر میبیند و بر صدر فروش مینشیند.
امین حیایی در سال ۱۳۹۰ از زبان خودش
من پول انــــرژی که میگذارم را میگیرم
هر نقشی را بازی میکنم، حس میکنم هر کدامشان یک تجربه است البته یک نقشهایی هم هست که بیشتر با آنها جور بودهام؛ نقشی که در «اخراجیها» داشتم، نقشم در «مهمان مامان» و حتی «کما». همیشه به اندازه زحمتم، پول خواستهام، هیچ وقت بیشتر پول نخواستم. وقتی میتوانند به دستمزد بالای بازیگران اعتراض کنند که یک بازیگر برای بازی در یک فیلم خوب دستمزد بالایی گرفته باشد. فیلمی را که بدانم فیلمنامه خوبی دارد، کارگردان خوب دارد، تیم حرفهای پشتش ایستاده، مسلما تخفیف میدهم تا فیلمی که اصلا کارگردان را نمیشناسم و باید انرژی زیادی بگذارم تا فیلم جمع شود! من پول این انرژی را میگیرم. در این فیلمها نه منشی صحنه داریم، نه کسی را داریم که مواظبت باشد. همه اینها را باید خودت حواست باشد.
امین حیایی درسال ۱۴۰۰
تمام میشود
او در ۲۷سال آینده از ۷۰ سالگی میگذرد اما دوست دارد همچنان نقش پسرهای ۱۸سالهای را بازی کند که در فیلم، دنبال ازدواج با دختر پولدار همسایه هستند اما بازی دهنمکی با او پایان نمییابد بنابراین در ۳۰سال آینده امین حیایی در اخراجیهای ۴ و ۵ و ۶ و ۷ و ۸ و ۹ و ۱۰ بازی میکند و هنوز به خاطر شیمیاییشدن در اخراجیهای یک در هر سکانس یکبار سرفه میکند اما هنوز سعی میکند جیب حاجی گرینوف را بزند. لباسش همان است که در اخراجیهای یک بود اما به تناسب هربار یک کمی موهایش جوگندمیتر میشود. همین. امین حیایی همچنان امین حیایی خواهد بود اما کوچک و کوچکتر مثل صابونی که با آن دست میشویند. صابون نازک میشود، کوچک میشود تا روزی که یکوقت میبینی تمام شد و رفت. احتمالا در سال ۱۴۲۰ روزنامهها مینویسند: «امین حیایی سر صحنه اخراجیهای ۱۰ تمام شد.»
بهرام رادان در سال ۱۳۹۰ از زبان خودش
در هنر سوئیچ کردن جواب میدهد
مگر آیه آمده که یک هنرمند تا آخر عمر باید در همان گرایش بماند؟ نه؛ اتفاقا بهخصوص در مقوله هنر، سوئیچ کردن از یک زمینه به زمینه دیگر، بیشتر جواب میدهد چون وقتی اسم هنرمند را روی خودت میگذاری، یعنی هم فیلم را میشناسی، هم شعر را و هم نقاشی و هم موسیقی و… را. رضا کیانیان، فیلم بازی میکند، تئاتر کار میکند، نمایشگاه عکس میگذارد، مجسمههای چوبی میسازد و… چه ایرادی دارد؟ عباس کیارستمی فیلم میسازد، عکاسی میکند، اپرا کارگردانی میکند و… اتفاقا اینها نشانه تبلور هنر در وجود یک نفر است.
بهرام رادان درسال ۱۴۰۵
عکس میگیرد و عکس میگیرد
دستهایش را در جیب لباسش میگذارد، اخم میکند و عکس میگیرد، لباس را عوض میکند، روی صندلی مینشیند سرش را کج میگیرد و عکس میگیرد، به دوربین پشت میکند، سرش را از روی شانهاش میچرخاند، به دوربین نگاه میکند و عکس میگیرد، روی کاناپه لم میدهد و عکس میگیرد، پشت فرمان ماشین مینشیند از پنجره به بیرون نگاه میکند و عکس میگیرد، دستش را زیر چانهاش میگذارد و عکس میگیرد، مینشیند و عکس میگیرد، میایستد و عکس میگیرد، نیمخیز میشود و عکس میگیرد، او در ۱۰سال آینده همچنان عکس میگیرد. قبلا دیگران از او عکس میگرفتهاند، بعدا شاید خودش از خودش عکس بگیرد، از قدیم گفتهاند: ما نمانیم و عکس ما ماند، گردش روزگار برعکس است.
پژمان بازغی در سال ۹۰ از زبان خودش
در سینمای ایران ستاره نداریم
همیشه برای خودم این سوال هست که اصلا ستاره یعنی چه؟ اگر منظورتان استار است که آن، یک تعریف و مشخصهای دارد که در سینمای ما فعلا وجود ندارد. اینکه مشخصا بخواهیم بگوییم ستاره، بهنظر من در سینمای ایران نداریم. بهنظرم واژه ستاره مختص سینمای تجاری است، البته آنجا هم ستارهها تقسیمبندی میشوند؛ به ستاره و ابرستاره. مثلا دیوید بکام، برد پیت و آنجلینا جولی ابرستاره هستند، ولی مثلا کیانو ریوز ستاره است. در واقع مختصات حرفهای آنها، حاشیههای زندگی، نقشهایی که ایفا میکنند، فیلمها و کارگردانهایی که با آنها همکاری میکنند، همگی در شهرت و ستاره شدنشان تاثیر دارد. به گزارش پرشین وی ،پژمان بازغی می گوید :مثلا هنرپیشهای مثل تام کروز وقتی میآید در ۴۰ سالگی نقش سختی را به لحاظ فیزیکی در فیلم «ماموریت غیرممکن» بازی میکند، موفق هم ظاهر میشود و حضورش فروش جهانی فیلم را تضمین میکند، اینها باعث میشود این بازیگر تبدیل به یک ستاره مطرح شود و برندهای معروف دنیا برای تبلیغات محصولاتشان از نام و چهره او و ستارههای محبوب دیگر استفاده میکنند یا بازیگر دیگری مثل جورج کلونی تازه بعد از ۴۰ سالگی به سینمای جهان معرفی شد و تبدیل به یک هنرمند خوب و یک ستاره پرطرفدار شد. بهنظر من چون اصلا مبنای سینمای ایران ستارهسازی نیست، ستاره نداریم و من هم سعی میکنم جزو چند بازیگر خوب این سینما باشم. سوپراستار شدن خیلی برایم اهمیتی ندارد. الان که دیگر سی و چند سالم شده، ولی از همان ۱۸ سالگی که وارد این حرفه شدم هیچ وقت به فکر این نبودم که دنبال سینمای پرفروش باشم، بیشتر دنبال سینمای ماندگار هستم تا پرفروش، بیشتر آمدم تا بمانم. فکر میکنم هنوز در سینمای ایران «ستاره» نداریم.
پژمان بازغی درسال ۱۴۰۷
وزنهبردار پیر
کشتیگیر جوان اگر فن را خوب بلد نباشد، یک طوری بازور کارش را پیش میبرد اما کشتیگیر پیر با فنونی که بلد است باز هم کشتیگیر است، حتی اگر زورش کم باشد زیرا فنها را خوب اجرا میکند و دیگر مثل جوانیاش فن را فراموش نمیکند. وزنهبردار جوان فن و زور را با هم دارد پیر که شد هر قدر هم فن بلد باشد چون زور ندارد، دیگر وزنهبردار نیست. ستاره سینماشدن شبیه وزنهبرداری است اما برای ستاره سینما ماندن باید شبیه کشتیگیرها بود. پژمان بازغی وزنهبردار خوبی است.
هر کی گفت منظورم چی بود؟!
رضا کیانیان در سال ۹۰ از زبان خودش
در یهحبه قند رویم باز شده بود
زمانی که میخواستم برای بازی در «یه حبه قند» قرارداد ببندم، چند نفر از اطرافیانم گفتند مطمئنی میخواهی این نقش را بازی کنی؟! چون نقشی نبود که مانندش را تا به حال تجربه کرده باشم و آنچنان تاثیرگذار هم نبود اما به همه گفتم، خودم میدانم دارم چه کار میکنم! در «یه حبه قند» نقش یک بنای مشهدی را دارم؛ این شخصیت در عین اینکه فکر میکند همه چیز را میداند، از هیچچیز سر درنمیآورد. میدانید من در زندگی عادیام هرگز نرقصیدهام؟! حتی در عروسی خودم هم نرقصیدهام. چون هم خجالتی هستم و هم فکر میکنم بد است مرد گنده برقصد، هم اینکه اصلا بلد نبودم! نخستینبار در سینما در فیلم «فرش باد» کمی رقصیدم، با اینکه خودم پیشنهاد کردم اما برایم خیلی سنگین بود. بار دوم هم در «۱۰۰سال به این سالها» بود که هنوز نشان داده نشده. این دفعه در «یه حبه قند» دیگر رویم باز شده بود! راست میگویند که اولش سخت است!
رضا کیانیان درسال ۱۴۰۷
باز هم ما را متعجب خواهد کرد
میشود قیمت سکه را در ۱۷ سال آینده پیشبینی کرد. میشود آرایش سیاسی در کشورهای جهان را در ۱۷ سال آینده پیشبینی کرد. میشود شکل پرایدهای تولید ۱۷ سال آینده را پیشبینی کرد. میشود داستان سریال «قلب یخی» را در ۲۰ سال آینده پیشبینی کرد.
میشود سطح آب پشت سد کرج را در ۱۰ سال آینده پیشبینی کرد. میشود قیمت تخممرغ را در ۱۰ سال آینده پیشبینی کرد. میشود وضعیت زندگی مشترک زوجهای هنرمند را در ۱۰ سال آینده پیشبینی کرد. میشود نام مربیان و ترکیب هیئتمدیره پرسپولیس در ۱۰سال آینده را پیشبینی کرد. حتی اگر مایکل جکسون زنده بود میشد فرم چهرهاش را با همه عملهای جراحی متعددش پیشبینی کرد.
اگر همه پیشبینیهای محال بالا شدنی باشد، باز هم نمیشود پیشبینی کرد که رضا کیانیان، در ۱۰ سال آینده مشغول چه کاری است. فقط همین را میدانیم که آن روزها از کاری که کیانیان میکند متعجبیم. این قابل پیشبینی است.
مهناز افشار در سال ۱۳۹۰ از زبان خودش
شاید روزی خداحافظی کنم
متاسفانه در سینمای ایران، یک بازیگر نمیتواند نقشهای متعدد و متفاوتی را پس از یک سن مشخص بازی کند و نقشهای ما به تکرار میرسد البته هستند بازیگران میانسال و خوشذوقی که بازیگران قابلی هستند و جزو افتخارات ما محسوب میشوند اما باز هم به خاطر محدودیتهای انتخاب نقش فکر میکنم جای چندانی برای بازیگرانی از نسل ما باقی نماند! شاید هم روزی از بازیگری خداحافظی کنم اما اکنون این را قطعی نمیگویم، وقتی خواستم این کار را انجام دهم، حتما آن را بیان خواهم کرد. من نقشهای متفاوتی را تجربه کردهام، باید فرصت به جوانترها داده شود و آنها هم وارد بازی و عمل شوند، ضمن اینکه تعداد کسانی که هر روز به صنعت سینما میآیند، زیاد و زیادتر میشود. گرچه باید اشاره کنم دوست دارم در روزهای اوج، بازیگری را ترک کنم.
مهناز افشار درسال ۱۴۰۲
زندگی همین است
خانم افشار صبح زود از خواب بلند میشود، چای و صبحانه آماده میکند، مرد و بچهها را بیدار میکند، صبحانه میخورد، مهناز لباس بچهها را میپوشاند، مرد قبل از رفتن به محل کار، آنها را به مهد کودک میرساند، مهناز میز صبحانه را جمع میکند، برای خرید بیرون میرود به خانه میآید، خریدها را جابهجا میکند، ناهار میپزد، بچهها را از مهد میآورد، ناهار میخورند، استراحت میکنند، به پارک میروند، به خانه میآیند، بچهها تلویزیون میبینند، مهناز شام را حاضر میکند، مرد میآید همگی دور هم شام میخورند، بچهها شام میخورند و میخوابند، مهناز و همسرش فیلم میبینند، چای میخورند و درباره آینده بچهها حرف میزنند… زندگی همین است.
لیلا حاتمی در سال ۱۳۹۰ از بان خودش
جریان عکاسی از کفش من
اصولا از مصاحبه گریزان هستم. رسانههای فرانسوی هم مثل مطبوعات ایران سوال میپرسیدند و تفاوت زیادی نداشت. ما عادت داریم هر سوالی از ما بپرسند و هیچ سوالی برایمانغیرعادی نیست! ایدهآل یک بازیگر این است که از او درباره کارش سوال شود اما مصاحبهکننده باید خیلی حرفهای باشد که در این حوزه بماند و سوالهای جالبی بپرسد. معمولا خیلی راجع به شخصیتی که بازی شده از بازیگر میپرسند حتی در پشت صحنه فیلمهای خارجی هم میبینید که بازیگرها دارند بیشتر درباره نقشی که بازی کردهاند صحبت میکنند. البته گاهی هم در مصاحبهها کاری میکنند که به آدم برمیخورد؛ مثلا ۱۰ سال پیش چند نفر از مجله (پاری ماچ) آمدند اینجا، مصاحبهخوبی هم کردیم، وقتی میخواستند عکس بگیرند، دیدم دارند از کفشم عکس میگیرند! خیلی به من برخورد چون کارشان به این معنی بود که بهعنوان یک بازیگر اهمیتی ندارم و فقط بهعنوان یک سوژه برایشان جالب هستم! به محض خارج شدنشان از خانه تلفن زدم و مصاحبه را کنسل کردم! طبیعتا یک ایرانی چنین کاری با من نمیکند چون یک چیزهایی بین ما مشخص است. در آنجا چنین اتفاقاتی نیفتاد اما سوالهای بیربط و شخصی که مثلا بخواهند میزان اعتقاداتم را بسنجند، پرسیده میشد.
لیلا حاتمی درسال ۱۴۰۲
ستارهای در نقش مادر
هر قدر هم که زیبا باشی، وقتی زمانش بگذرد، چهرهاش عوض خواهد شد. ستارههای امروز سینما در ۱۲ سال آینده پیرتر و پیرتر میشوند. کسی ستاره مصنوعی دوست ندارد و نه فروش میآورد بنابراین تفاوتی نمیکند که پیر باشد یا… ۱۰سال آینده سینما ۱۰ سال بیمادر است. مادر میانسال در سینما نخواهیم داشت مگر ستارهای که خودش بازی میکند، نه چشم و ابرویش، لیلا حاتمی ستاره میانسالی خواهد بود که هنوز ستاره است. ستارهای در نقش مادری که میتواند عروسدار یا داماددار هم باشد.
فریبرز عربنیا در سال ۱۳۹۰از زبان خودش
من تکثیر میشوم
من بازیگرم که هم به واسطه تخصصم، حرفهام و عشقم به مردم و این سرزمین تکثیر میشوم، هم به واسطه نقشهای مختلفی که از لایههای مختلف اجتماع و اقوام مختلف بازی میکنم و هم از طریق تاثیر بر فرهنگ کشورم. من فریبرز عربنیا ارمنی «شکلات داغ»، بلوچ «خاک و آتش»، ترکمن «دلباخته»، معترض «سلطان»، مختار «مختارنامه» و پلیس «ضیافت» هستم. من از طریق تکثیر و تکثر جلوههای حق متعال بهعنوان یک بازیگر قامت مجسم تمنیات، ترسها، آرزوها، تردیدها، شادیها و رنجها و تمام تب و تاب روح مردم سرزمینم هستم. مقام بازیگر، میراث فرهنگی یک سرزمین است و هم پرورده و آموخته آن فرهنگ. پس یک هنرمند واقعی پیش از هر چیز و بیش از هرچیز یک انسان مستقل است. بزرگترین بلای هنر در عصر فعلی سرزمین من این است که هنرمندان، خودشان را ملزم میدانند تا به جریانی منتسب شوند!
عربنیا درسال ۱۴۰۳
آقای پورعرب، ببخشید عربنیا
در ۱۰سال آینده احتمالا عده زیادی وقتی او را ببینند، اگر نخواهند بگویند؛ « مختار!» و اصرار داشته باشند اسمش را صدا بزنند باید کلی به مغزشان فشار بیاورند که «عربنیا» را «پورعرب» نگویند. نه به خاطر شباهت ظاهری فقط به خاطر شباهت در نام «فامیل». خب طبیعی است آدم اسمی را که خیلی کم میشنود فراموش کند. مگر در ۱۰سال آدم چند بار میتواند به برنامه «هفت» برود و با حامد بهداد دعوا کند و اسمش تکرار شود؟!
حامد بهداد در سال ۱۳۹۰ از زبان خودش
همیشه تصور کردهایم تافته جدا بافتهایم
همه ما بازیگران «سعادتآباد» در فیلم به یک میزان حضور داریم و بازی میکنیم اما اعتقادی ندارم که من، نقش اول فیلم نیستم، اتفاقا برعکس رل اول این فیلم را من بازی میکنم. به هر حال هنگام قرارداد بستن به اینکه اسم بازیگران در تیتراژ کجا بخورد فکر شده است، ما هم در توهم و خودشیفتگی خودمان که همیشه تصور میکردیم تافته جدا بافته هستیم درخواست کردیم اسممان را در تیتراژ مجزا بزنند و قبل اسممان «و» بیاید؛ اینها چیزهای مهمی نیستند و در قبرستان سینما ریخته خواهند شد، چیزی که باقی میماند، آن مقدار جاودانگی سیاسی_اجتماعی و دغدغه فرهنگی است که آغشتهاش شدهای تا همگام با او حرکت کنی؛ اینها اصل است، وگرنه دستمزد، نقش یک، کجا قرار گرفتن نامت در تیتراژ و…، جزو حروف بیارزش و منسوخ سینما به حساب میآیند.
حامد بهداد درسال ۱۴۰۸
خدا نکند خراب شود
حامد بهداد در همه چیز سریع است انگار همیشه عجله دارد. در حرف زدن در دعوا کردن در محبوبشدن در جوابدادن در جوابیهدادن و…
کافی است بهداد تصمیم بگیرد که پیاده روی کند، اگر از میدان راهآهن قدمزدن را شروع کند، در میدان تجریش قهرمان دوی سرعت ایران خواهد بود، پس اینکه بهداد در ۱۰سال آینده چه خواهد شد، فقط به این بستگی دارد که در چه راهی قدم بگذارد. فقط امیدوارم تصمیم نگیرد که «خراب» شود چون با این سرعتی که دارد فقط خدا میداند چه چیز از کار در خواهد آمد.
حضور آنا کورنیکوا ستاره روسی سابق تنیسزنان دنیا و نامزد انریکه ایگلسیاس در یک فیلم جنسی با واکنش شدید تعدادیاز ستاره های تنیس روسی روبه رو شد به نحوی که با انتشار بیانیه ای ازاقدام به گفته آنها غیراخلاقی و غیر ورزشی وی به شدت اظهار نارضایتی کردهاند
سایت العربیه ورزشی : آنا کورنیکوا کهبسیار منزوی شده و به الکل روی آورده است ضمن بازی در یک فیلم جنسی اقدامبه انتشار عکسهای برهنه خود در اینترنت نموده است. گفته میشود وی به دلیلانتشار عکسهای برهنه خود نامزدش یعنی انریکه را از دست داده است و حتیمنزوی شدن وی و روی آوردن به مشروبات الکی به دلیل این جدایی بوده استهرچند وی با انتشار متنی در صفحه فیس بوک خود این جدایی را تکذیب کرده بوددینارا سافینا ستاره تنیس زنان روس که به تازگی بازنشسته شده است ضمن ننگآور خواندن این عمل برای تنیس روسیه اعلام کرد :
از نظر من به هیچ وجه شایسته نیست که کسی از این راه به دنبال پول ومال اندوزی باشد نکته جالب این بیانیه عدم امضای آن توسط ماریا شاراپواستاره تنیس روس و قهرمان ویمبلدون میباشد که دلیل آن میتواند مربوط بهروابط بسیار صمیمانه وی با آنا کورنیکوا باشد.
دقت کردین هر موقع دارین سشوار میکشین حتی اگه تو خونه تنهام باشین هی حس میکنین یکی صداتون میکنه؟
. . .
ادامه مطلب و بخونید==>>
تا حالا دقت کرده بودین تام و جری تمام مدت لخت بودن، اما وقتی میرفتن لب ساحل شلوارک پاشون میکردن؟
. . .
تا حالا دقت کردین تو فیلمای ایرانی،همیشه وقتی طرف میفهمه بچه دارنمیشه همه بچه ها از ماشینای بقلی و جلویی و عقبی باهاش بای بای میکننمیخندن؟!
. . .
تا حالا دقت کردین تمام مریضا توی فیلما و سریالای ایرانی ، انتهای راهرو سمت راست بستری هستن !
. . .
تا حالا دقت کردین وقتی عجله نداری همه ی چراغا سبزن و راهها خلوت وقتی دیرت شده همه ی چراغا قرمزند و راهها بسته؟
. . .
تا حالا دقت کردین هر وقت یه تیکه یخ از دستت افتاده روی زمین با لگد زدی که بره زیر یخچال!
. . .
تا حالا دقت کردین تو مهمونی تا میای پشت سر یکی حرف بزنی موزیک قطع میشه و نصف حرفتو یهو همه میشنون…!!!! . . .
تا حالا دقت کردی… مغز انسان پر کارترین جای بدنه ۲۴ ساعت در ۳۶۵ روزسال و کار میکنه فقط وقتی متوقف میشه که ما وارد سالن امتحانات میشیم …
. . .
لــــــــــذتی که در خوابیدن روی جزوه هست تو خوابیدن روی تختـخواب نرم نیس…:
. . . تنها زمانی مشتری ها با لبخند وارد مغازه میشوند که میخوان جنسی رو تعویض کنن یا پس بدن !
. . .
تا حالا دقت کردین پدر مادر تا میخوان شما را صدا بزنن، اول اسم داداش یا خواهرتون را میگن؟
. . .
تا حالا دقت کردین تو جاده های ایران وقتی قسمت انگلیسی تابلو اسم یک شهر رو می خونین بهتر متوجه میشین تا فارسیش رو … !!!!
. . .
تا حالا دقت کردین اگه تو مترو الکی شروع به دویدن بکنید ملت همهمینطوری دنبالتون میدوند…..! . . . تا حالادقت کردین وقتی که خوشحالیمبالاخره یه چیزی یا یه کسی پیدا میشه که سریع گند بزنه به خوشحالیمون…..!
. . .
دقت کردین وقتی میگن غصه نخور ،آدم بیشترغصه ش میگیره؟؟؟!!!
تاحالا دقت کردین وقتی که عجله دارین و میخوای سریع به مقصد برسین همهی تاکسی ها غیب میشن یا مسافر دارن ولی وقتی میخوای از خیابون رد شین هرچیتاکسی تو اون خیابون هست میاد جلو بوق میزنه؟آخ که حرص آدم درمیاد
. . .
دقت کردین ما ایرانیا وقتی بچه هستیم میگن بچه است، نمیفهمه وقتینوجوان هستیم میگن نوجوانه، نمیفهمه وقتی جوان هستیم میگن جوون و خامه،نمیفهمه وقتی بزرگ میشیم میگن داره پیر میشه، نمیفهمه وقتی هم پیر هستیممیگن پیره، حالیش نیست، نمیفهمه فقط وقتی میمیریم میان سر قبرمون و میگنعجب انسان فهمیده ای بود
جشنواره فیلم ساندنس۲۰۱۱ به فیلم«شرایط» که به تجربیات دو دختر ثروتمندایرانی در حوزه موسیقی، کلوپهای زیرزمینی، و تمایلات جنسی نسبت به هم،میپردازد تندیس خود را اعطا کرد.
این فیلم به دلیل تمایلات همجنسگرایی موجود در آن، ابراز شخصیت، وپرداختن موانع به اصطلاح فرهنگی در ایران، توجهات زیادی را در این جشنوارهبه خود جلب کرد.
کارگردان فیلم، که یک زن ایرانیالاصل متولد آمریکاست، این فیلم را درلبنان ساخته است. وی به رویترز اظهار داشته است: «امیدوارم با این کارزمینه جدیدی در سینمای ایران به وجود آورده باشم. این فیلم به مسائلزیادی میپردازد که سینمای ایران قبلا به آنها توجهی نداشته است از جملهتمایلات جنسی، مذهب، تعصب، عقدههای روحی.»
جشنواره فیلم ساندنس (Sundance Film Festival) نام جشنواره سینمایی استکه از سال ۱۹۹۱ میلادی در ایالت یوتای آمریکا آغاز به کار کرده است. هدفتاسیس این جشنواره حمایت از فیلمها و فیلمسازان مستقل عنوان شده است.این جشنواره در ماه ژانویه هر سال در بخشهایی چون مستند، درام و فیلمهایآمریکایی و جهان برگزار میشود.
پاره شدن پرده بکارت ، در حقیقت نمود خارجی جریانی بسیار پیچیده است که باید آن را آغاز زنانگی و پایان دوشیزگی شمرد.==>>
تازه عروس بنا به طبیعت ، از نخستین اکراه و هراس دارد و علتآن معمولا درد جسمانی نیست که اگر همراه با آرامش و خودداری و صبوری مردباشد خیلی جزئی است. غالبا خود دختر هم نمی داند علت این هراس و اکراه درکجاست ؟ در واقع تازه عروس در این مرحله دچار نوعی ” شرم ” نیز هست . همهاین علت ها را باید در جای دیگری جستجو کرد.
در حقیقت چون زن در این مرحله که وارد حیات زناشویی می گردد دگرگونیمهمی در برابر خود می بیند و به زندگی آینده و مسوولیت ها و خطرهای آن میاندیشد و از آن واهمه دارد. همه این واهمه ها ، چه زن از آن آگاه باشد وچه نباشد ، قابل ملاحظه و شایسته توجه است.
این وظیفه شوهر است که وجود این هراس فطری زن را دریابد و هموارهآن را به یاد داشته باشد.بهترین فرصت برای جلب اطمینان زن همین دوره کوتاهاست.
معروف است که زفاف را نباید با جبر آغاز کرد ، ما میگوییم در کار پاره شدن پرده دوشیزگی نه تنها جبر نباید در کار باشد بلکهاین عمل باید دنباله و نتیجه نوازشی صبورانه و معاشقه ای جانانه باشد وشوهر باید عروس را به تدریج متمایل و راغب به عمل نماید نه آن که باشتابکاری و به کار بردن زور ، تنها حس شهوت خویش را فرو نشاند. در اینصورت تنها جسم زن را تصرف کرده و از تصرف روح او ناتوان مانده است.بنابراین شوهر در شب زفاف باید تمام تمهیدات لازم را به کار گیرد و درنهایت ملایمت و ظرافت عمل کند و بداند که کوچکترین اشتباه ، چندان او راخسته و دل آزرده می کند که به آسانی التیام پذیر نخواهد بود و گاه تاپایان زندگی زناشویی آثار آن بر جای می ماند.
از نظر روانشناسی این دردهای روحی منجر به پیدایش هزاران نوعاختلالات فکری ، غم و اندوه مزمن می گردد که درمان آن بسیار مشکل خواهدبود زیرا اغلب منشا و علت اصلی آن ناشناخته می ماند.
در واقع علت سرد مزاجی بسیاری از زنانی که لذت جنسی نمیبرند آن است که در شب زفاف ناگواری دیده و رنج و تب روحی کشیده اند و اینتالمات در ضمیر پنهان آنها مانده و اختلالات جسمی و روانی بعدی را با خودآورده است.
بسیاری از امراض دیگر چون پریشان خیالی و بیماریهای عصبیغالبا در اثر همین رویدادهای به ظاهر کوچک شب زفاف ایجاد می شود و گاهیاین عوارض روحی به قدری پیچیده و شدید می شود که روان پزشک باید مدتها وقتصرف کند تا پس از جلب اعتماد و اطمینان بیمار ، شاید موفق به کشف ریشهاصلی اختلال گردد. این است که باز تکرار می کنیم در نوازش و مهربانی ورعایت حال تازه عروس به ویژه در شب رفاف به هیچ نباید کوتاهی کرد.
هیچ دختری فطرتا مرد را مختار نخواهد دانست تا هر چه میخواهد بکند و اگر حجب و حیای عروس یا هر علت ناشناخته دیگر مانع از آن استکه به میل تسلیم شود بهتر است یک شب یا حتی شبهای متعدد ، زفاف را به عقبانداخت تا عروس به تماس جسمانی خو بگیرد و با آرامش خاطر مشتاق و راغب بهارتباط جنسی شود.
عمر انسان آن قدر کوتاه نیست که چنین شتابکاری لازم باشد وبه خصوص در این دوره ، صبر و متانت و حوصله به پیروزی و کامروایی خواهدانجامید.
در اینجا باید یادآور شویم اگر داماد به دلیل ضعف نفس و سستیدر رفتار ، بخواهد به هر نحو عمل را انجام دهد به نتیجه نمی رسد و لازماست اصرار در این باره خیلی ملایم و صبورانه باشد.
اصولا زن وقتی هم حاضر و راغب به تسلیم است طبیعتا می خواهدبر او ظفر یابند ولی بین فتح عاشقانه و استیلای وحشیانه تفاوت بسیار است ومرد باید با فراست دریابد که هنگام دخول فرا رسیده است.
به طور کلی در هفته های اول ازدواج برای نزدیکی نبایدپافشاری کرد جز آن که عروس خود ابراز تمایل کند.شوهر اگر عیبی در بدن زنمشاهده کرد ، هرگز نباید آن را آشکار کند یا اظهار تعجب کند مبادا زناندوهگین شود و آن را مایه حقارت پندارد.
شب زفاف در خاطره تمامی زوجهای جوان یک شب خاطره انگیز است. کلیهکسانی که این شب رو تجربه کرده اند، بی شک تا آخر عمر آن را فراموشنخواهند کرد.
منظور ما در این مقاله شب اول عروسی نیست . چون بسیاری از افراد ، قبلاز عروسی ( که در عرف معمول است ) آمیزش جنسی( بطور کامل) را تجربهمیکنند. پس منظور این مقاله زمانی است که دختر ازاله بکارت میشود . یعنیزمانی که دختر ، پرده بکارت خود را از دست میدهد .
ما در این مقاله شب زفاف را زمانی میگوئیم ، که دختران برای اولین بار تجربه رابطه جنسی از راه واژن را می آزمایند.
همانطور که میدانیم تمامی زخمها ، دردناک هستند بخصوص اگر سطحی باشند .به عنوان مثال اگر دست شما با دیوار زبری (مثل کنیتکس) برخورد کند ، دردبه حد زیادی غیر قابل تحمل است . این حالت دقیقا برای دختران مصداق دارد.آنها درد بسیار زیادی را در ضمن پاره شدن پرده بکارت تجربه میکنند. و غیراز آن ، درد بسیار زیادی هنگام داخل شدن آلت تناسلی در داخل واژن (دخول)خواهند داشت .
اول برای روشن شدن قضیه علت درد را مرور میکنیم.
دو نوع درد در هنگام اولین تجربه جنسی قابل درک است :
۱- درد به علت پارگی پرده بکارت .
این درد همانطور که در بالا ذکر شد به علت ایجاد یک زخم سطحی در داخلواژن است . که اینگونه زخمها معمولا دردناک تر از سایر زخمها میباشند .برای کنترل یا کاهش درد ، بهترین کار ایجاد معاشقه طولانی است . این کارسبب میشود تا دختر به مرحله ارگاسم یا نزدیک آن برسد . رسیدن به ارگاسم ،آستانه درد را بالا میبرد و باعث میشود که درد یا خیلی کم شود یا قابلتحمل گردد . به عنوان مثال د رزمان ارگاسم اگر شخص گاز گرفته شود درد رااحساس نمیکند یا درد بسیار جزئی خواهد بود .
۲- درد به علت دخول
این درد دقیقا درد به علت کشش دیواره واژن میباشد . شما وقتی بادکنکیرا برای اولین بار باد میکنید ، زور بیشتری بکار میبرید تا بتوانید دیوارههای بادکنک را از هم باز کنید . این حالت دقیقا دز واژن هم ایجاد میشود .واژن برای اولین بار میخواهد باز شود . پس درد زیادی را حس میکند . برایکنترل این درد دقیقا مثل بالا باید معاشقه طولانی داشت . تا هم واژن لیزشود و هم آستانه درد افزایش یابد . برای این منظور میشود از ژل لوبریکانتاستفاده نمود.
در کل برای آمیزش بهتر و کم درد در اولین تجربه باید نکات زیر را توجه نمود :
۱- معاشقه طولانی تا رسیدن به مرحله ارگاسم
۲- استفاده از ژل لوبریکانت
۳- بهتر است دختر لبه تخت دراز بکشد . جوری که پاهای وی کاملا روی زمینقرار بگیرد . در این صورت کمترین درد و فشار به دختر وارد میشود.
۴- دختر را باید قبل از نزدیکی از نظر روحی آماده کرد
۵- درصورت داشتن درد شدید از ادامه نزدیکی خودداری کنید.
پارگی پرده بکارت معمولا دارای خونریزی کم است . البته اینقضیه به جثه زن و سن دختر دارد. در بعضی از موارد پرده دختر با نزدیکیپاره نمیشود . در این حالت حتما باید با جراح زنان مشورت نمود تا وی بهروش جراحی پرده را باز نماید.
تا ۳ روز پس از نزدیکی خونریزی بسیار جزئی ، طبیعی است و نباید نگران بود.
برای شروع عجله نکنید
زن و مرد باید قبلا عالم هر یک را به خوبی شناخته باشند یعنی باید بدانند در دنیای جنس مخالف چه می گذرد
وقتی زن ها و مردها با هم ازدواج کرده و وارد دنیای جدید زندگی مشترکمی شوند هر دو، اهداف و برنامه های مشترکی دارند: هر دو می خواهند کهروابطشان عاشقانه و دوستانه باشد و این ارتباط قوی همچنان ادامه پیدا کند.تا اینجای مسئله که ظاهرا مشکلی وجود دارد اما یک موضوع مهم و اجتنابناپذیر هم وجود دارد و آن هم رابطه جنسی است که جزء جدایی ناپذیر زندگیمشترک محسوب می شود، و درست در همین مورد بسیاری از مشکلات شروع می شودوزن یا مرد حس می کنند رابطه آنها در زندگی مشترک مورد دلخواه شان نیست ویا در زندگی خود موفق نبوده اند. برقراری رابطه جنسی سالم در دوران زندگیمشترک موضوع بسیار مفصلی است و ما در این قسمت تنها به بخشی از آن میپردازیم یعنی شروع رابطه جنسی در اوایل ازدواج که ممکن است برای زن و شوهر(هردو) کمی مشکل ساز باشد.
معمولا علت مشکل بودن این شروع و آغاز این است که زن و مرد هنوز بههم عادت نکرده و به عبارتی کمی از هم خجالت می کشند. گاهی این وضعیت درابتدا باعث ناامیدی طرفین می شود چون هنوز نمی دانند که از نظر روحی به چهآمادگی هایی احتیاج دارند. در این شرایط اگر نسبت به جنس مخالف (زن نسبتبه شوهر و بالعکس) حس خوبی وجود داشته باشد به راحتی می توان ارتباط موثربرقرار کرد و گر نه کار مشکل تر خواهد شد. نکته مهم دیگر این است که زن ومرد باید قبلا عالم جنس مخالف را به خوبی شناخته باشند یعنی باید بامطالعه بدانند در دنیای جنس مخالف چه می گذرد؟ احساساتش چگونه است؟ بهعنوان یک زن یا مرد چگونه باید با عواطف او برخوردی مناسب داشته و هزارانمورد دیگر که باید قبل از ازدواج و در دوران آشنایی برای ازدواج برای اینسئوالات پاسخی مناسبی پیدا شود. اگر شناخت شرایط روحی و عاطفی طرف مقابلبه طور کامل انجام نشده باشد در این صورت رابطه جنسی به یکی از بزرگترینسرچشمه های سوء تفسیر از شریک زندگی تبدیل خواهد شد.
شاید بهتر باشد مدت کمی از ازدواج بگذرد و بعد طرفین ازیکدیگر انتظار داشته باشند؛ چون اقدام فوری برای رابطه جنسی در بعد ازازدواج ممکن است برای شریک زندگی و به خصوص خانم ها با احساس و تجربه بدیهمراه باشد. اگر مراحل پس ازدواج را به چهار مرحله آشنایی بیشتر، ارزشیابیطرف مقابل، ایجاد احساس قوی و ثابت و ورود به خلوت و حالات روحی خصوصی طرفمقابل تقسیم کنیم، رابطه جنسی باید در مرحله چهارم صورت بگیرد. یعنی بایدبتوان با صمیمیت به خلوت و شرایط روحی کاملا منحصر به فرد طرف مقابل واردشد، یک رابطه جنسی خوب و موثر برقرار کرد در غیر این صورت به یک تجربهناگوار و ناخوشایند اجباری تبدیل می شود. در این مرحله بسیار مهم است کههر دو طرف بدانند دیگری نسبت به حوزه خصوصی زندگی خودش و طرف مقابل چه حسیدارد؟
متاسفانه اکثر خانم ها و آقایان فکر می کنند تنها جذابیت ظاهر برایایجاد رابطه جنسی موفق کافی ست. البته آمادگی ظاهری شرط مهمی است اما کافینیست. ممکن است آقا یا خانم حس کنند با وجود آمادگی ظاهری دیگر مشکلی وجودندارد، اما این طرز فکر صحیح نیست و ممکن است طرف مقابل (اکثرا خانم ها)آماده نبوده و شدیدا از نظر روحی آسیب ببیند. خانم ها معمولا به مدت زمانبیشتری احتیاج دارند تا آمادگی این کار را پیدا کنند و معمولا بعد ازازدواج بیشتر به این مسئله فکر می کنند که چطور می توان زندگی مشترک راتقویت کرد و چطور می توان رابطه ای محکم تر و قوی تر برقرار کرد. در نتیجهبرای برقراری روابط جنسی باید به آنها فرصت داد. در اوایل ازدواج مهم نیستکه چقدر زن و مرد جذابیت جنسی دارند بلکه نکته قابل توجه آن است که اگر دراین دوران به سرعت و بدون دادن فرصت به طرف مقابل وارد مرحله جنسی شویدعین آن است که آب یخ روی سر یکدیگر ریخته باشید! مثل اینکه هنوز شروع جادهو راه را طی نکرده یکباره به آخر راه برسید. باید آقایان این فرصت را بهخود بدهند تا کاملا مورد تایید همسرشان قرار گرفته و مهلتی هم به خانم هاداده شود تا فارغ از تفکرات جدی در مورد زندگی و آینده برای برقراری رابطهجنسی آماده شوید. اگر این اتفاق خیلی سریع و زود رخ دهد امکان دارد تامدتی طرفین از هم رانده شوند. معمولا هورمون های مردانه باعث می شودآقایان خیلی سریع برای رابطه جنسی آماده شوند و گاهی این آمادگی سریع باعثمی شود به ناچار بدون آمادگی لازم تن به این کار داده و به هیچ وجه از اینرابطه لذت نبرند.
البته منظور ما این نیست که به هیچ وجه در اوایل زندگیمشترک (بخصوص روزهای اول) نباید رابطه جنسی برقرار شود. گاهی طرفین بهخوبی برای اینکار آمادگی دارند و مشکلی پیش نمی آید. اما اگر تمایل برقرارشود. گاهی طرفین به خوبی برای این کار آمادگی دارند و مشکلی پیش نمی آید.اما اگر تمایل دارید رابطه زناشویی شما پایدار بوده و طولانی مدت از قدرتکافی برخوردار باشد بهتر است کار را مرحله به مرحله انجام دهید. اگرذهنتان را باز و آزاد نگهدارید و فقط تفکر برقراری رابطه جنسی فکرتان راپر نکرده باشد آن وقت خودتان و طرف مقابل را بهتر ارزیابی کرده و فرصتکافی به خودتان و او می دهید. هر چه همدیگر را بیشتر بشناسید برقراریرابطه جنسی راحت تر بوده و مشکلات تان کمتر می شود. حتی اگر در آن زمانآنقدر از خودتان مطمئن باشید که فکر کنید شما یک روح در دو جسم هستید بازهم باید مدت زمان لازم سپری شود تا واقعا با روحیات یکدیگر آشنا شوید.
اگر هم حس کردید در این رابطه با مشکلاتی روبرو هستید یااحساس رضایت نمی کنید باز هم راه چاره وجود دارد. فکر نکنید علم ارتباطاتزناشویی مثل پرواز یک آپولو سخت و دشوار است! وقتی زن و مرد در این زمینهاحساس ناراحتی می کنند بر این تصور هستند که به آخر خط رسیده اند. این درحالی است که در مورد مسائل جنسی هم می توانید از دیگران کمک بگیرید.پزشکان و مشاوران راهنمای خوبی در این مورد هستند و بهتر است از همینامروز عادت کنید بدون خجالت و رودربایستی سئوالات خود را در زمینه مسائلجنسی از پزشک و یا هر فرد متخصص دیگر در این زمینه بپرسید. مطمئن باشیدآنها بهتر از در و همسایه شما را راهنمایی می کنند.
جلسه خواستگاری بعد از نیم ساعت سکوت(قابل توجه خیلیها)!!===>>>
مادر داماد : ببخشین ، کبریت دارین؟
خانواده عروس : کبریت ؟! کبریت برای چی!؟
مادر داماد : والا پسرم می خواست سیگار بکشه…
خانواده عروس : پس داماد سیگاریه….!؟
مادر داماد : سیگاری که نه.. والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه..
خانواده عروس : پس الکلی هم هست..!؟
مادر داماد : الکلی که نه… والا قمار بازی کرده و باخته ! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش بره
خانواده عروس : پس قمارم بازی می کنه…!؟
مادر داماد : آره… دوستاش توی زندان بهش یاد دادن…
خانواده عروس : پس زندانم بوده…!؟
مادر داماد : زندان که نه… والا معتاد بوده ، گرفتنش یه کمی بازداشتش کردن…
خانواده عروس : پس معتادم بوده…!؟
مادر داماد : آره… معتاد بود ، بعد زنش لوش داد…
خانواده عروس : زنش !!!؟؟؟
نتیجه اخلاقی : همیشه موقع خواستگاری رفتن کبریت همراهتون داشته باشین !