گذشته که حالم را گرفته است !
آینده که حالی برای رسیدنش ندارم !
و حال هم حالم را به هم میزند
.
.
.
wWw.CampFa.Ir
به سادگی رفـت ؛ نــه اینکه دوستم نداشت !
نـــــــــه ، فهمید خیییییییلی دوستش دارم !
.
.
wWw.CampFa.Ir
.
بعضی آهنگها و ترانه ها برای گوش دادن ساخته نشده اند …
اونها به وجود اومدن برای کمک کردن به آدمها برای “یک دل سیر گریه کردن” از ته دل !
.
.
.
غمگین ترین روز زندگی ما انسانها روزیست که احساس می کنیم با ارزشترین موجود زندگیمون میخواد به نبودنمون عادت کنه … .
.
.
کاش بودی تا من نیز چیزی برای از دست دادن داشتم …
.
.
.
جای خالی تو داره همه دنیامو میگیره !
غمگین ترین روز زندگی ما انسانها روزیست که احساس می کنیم با ارزشترین موجود زندگیمون میخواد به نبودنمون عادت کنه … .
.
.
کاش بودی تا من نیز چیزی برای از دست دادن داشتم …
.
.
.
جای خالی تو داره همه دنیامو میگیره !
wWw.CampFa.Ir
.
.
.
گاهی از خیال من گذر می کنی …
بعد اشک می شوی …
رد پاهایت خط می شود روی گونه ی من …
.
.
.
راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود !
تو … هیچ کجا نیستی …
.
.
.
یه وقتایی اونقدر هیچکس حالی ازت نمیپرسه که آدم شک میکنه نکنه مرده و خودش خبر نداره !
.
.
.
.
استخوان هایم را به دانشمندان بسپارید …
شاید بفهمند نه یخبندانی بود نه بیماری مهلکی !
من از دوری تو منقرض شدم …
.
.
.
.
گاهی از خیال من گذر می کنی …
بعد اشک می شوی …
رد پاهایت خط می شود روی گونه ی من …
.
.
.
راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود !
تو … هیچ کجا نیستی …
.
.
.
یه وقتایی اونقدر هیچکس حالی ازت نمیپرسه که آدم شک میکنه نکنه مرده و خودش خبر نداره !
.
.
.
.
استخوان هایم را به دانشمندان بسپارید …
شاید بفهمند نه یخبندانی بود نه بیماری مهلکی !
من از دوری تو منقرض شدم …
.
.
.
حال “من” دیدن دارد وقتی کسی حال “تو” را میپرسد …
.
.
.
کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ، به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن” …
.
حال “من” دیدن دارد وقتی کسی حال “تو” را میپرسد …
.
.
.
کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ، به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن” …
.
wWw.CampFa.Ir
.
.
حالم به هم می خورد از کلمه های “عزیزم” و “عشقم” ؛ من را همان “ببین” صدا کن …
.
.
.
.
حالم به هم می خورد از کلمه های “عزیزم” و “عشقم” ؛ من را همان “ببین” صدا کن …
.
.
.
wWw.CampFa.Ir
وقتی با مشت هاش قلبم رو می شکست همه ی فکرم به این بود که مبادا دستاش زخمی بشه …
.
.
.
یادش بخیر من بودم و تو ، او بود و دیگری …
این روزها تویی و او ، من مانده ام و خدا …
.
.
.
یادش بخیر من بودم و تو ، او بود و دیگری …
این روزها تویی و او ، من مانده ام و خدا …