خداوندا مرا از کسانی قرار دِه که دنیاشان را برای دینشان میفروشند نه دینشان را برای دنیاشان. (دکتر علی شریعتی)
خوش آمدید - امروز : سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
خانه » آرشیو برچسب: طنز (صفحه ی 4)

بایگانی برچسب ها: طنز

خصوصیات یک پسر خوب ! / آخر خنده

١- یک پسر خوب امضاء گواهی نامه اش خشک نشده به رانندگی خانمها گیر نمیدهد

 
۲ـ یک پسر خوب تنها جوکهایی را بیان میکند که مورد تائید وزارت ۱) ارشاد اسلامی۲) وزارت بهداشت۳) وزارت مبارزه با تبعیضات استانی و … باشد.
 
۳ـ یه پسر خوب کمتر با این جمله مواجه میشود”مشتری گرامی دسترسی شما به این سایت مقدور نمی باشد”…

 

۴ـ یه پسر خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نمیره.
 
۵ـ یه پسر خوب عکس الکساندرگراهام بل رو قاب نمیکنه بزنه تو اتاقش.
 
۶ـ یه پسر خوب پشت چراغ قرمز با دیدن یه خانم ردیف چشماش مثه چراغهای فولکس نمیزنه بیرون..
 
۷ـ یه پسر خوب روزی چند بار به سازندگان یاهو مسنجر لعنت میفرسته.
 
۸ـ یه پسر خوب سر کلاس تا شعاع ۳ متریِ هیچ خانمی نمیشینه.
 
۹ـ یه پسر خوب وقت برگشتن به خونه ماشینش بوی ادکلن زنونه نمیده.
 
۱۰ـ یه پسر خوب هیچ وقت پای تلفن از این کلمات استفاده نمیکنه:”ساعت” چند” “کی میای” “کجا” “دیر نکنی یا..
 
۱۱ـ یه پسر خوب وقتی میاد خونه قرمزی رژ در هیچ نقطه از صورتش مشاهده نمیشه.
 
۱۲ـ یک پسر خوب زمانی که کسی میخواهد از عرض خیابان عبور کند تعداد دنده را از ۱ به ۴ ارتقاء نداده و قصد جان عابر را نمیکند.
 
۱۳ـ یک پسر خوب زمانی که یک دختر خانم راننده میبیند ذوق زده نشده و در صدد عقده ای بازی بر نمی آید
 
۱۴ـ یک پسر خوب که ژیان سوار میشود روی بنز همسایه با سوئیچ ماشین نقاشی نمیکشد.
 
۱۵ـ یک پسر خوب زمانی که تصادف میکند همانند قبائل زامبی وحشی بازی در نمی آورد.
 
۱۶ـ یک پسر خوب هر روز بعد از کلاس درس به نمایندگی از راهداری و شهرداری خیابانهای شهر را متر نمیکند.
 
۱۷ـ یک پسر خوب به محض دیدن یک دختر خانم متین با شلوار برمودا و مانتو تنگ کوتاه و شال باز دهانش به سان آبشار و چشمانش همانند چشمان وزغ نمیشود.
 
۱۸ـ یک پسر خوب دکمه های پیراهنش را از یک متر زیر ناف تا زیر چانه کاملا بسته و با سنجاق قفلی محکم میکند.
 
۱۹ـ یک پسر خوب به محض دیدن دختر همسایه رنگش لبوی شده و چشمش را به آسفالت میدزود.
 
۲۰ـ یک پسر خوب روزی ۱۰بارهوس بردن نذری به دم در خانه همسایه که تصادفا دختر دم بخت دارند را نمیکند.
 
۲۱ـ یک پسر خوب بیشتر از ۵ دقیقه در دستشوئی نمیماند .
 
۲۲ـ یک پسر خوب ۵ساعت در حمام آهنگ جواد یساری نخوانده وبرای همسایگان آلودگی صوتی ایجاد نمیکند.
 
۲۳ـ یک پسر خوب اگر درد عشق گرفت در کوی و برزن عرعر عشق نکرده و آبروی خانوادگی خود را نمیبرد.
 
۲۴ـ یک پسر خوب با دوستانی که مشکوک به چت و لا ابالی گری هستند معاشرت نمیکند.
 
۲۵ـ یک پسر خوب به جای اینکه پول خود را در باشگاه بیلیارد و گیم نت و غیره دور بریزد بهتر است حساب آتیه جوانان باز کند و به فکر ۱۰۰۰ سالگی خود باشد.
 
۲۶ـ یک پسر خوب همواره به اسم خود افتخار میکند و به هر کس که میرسد نمیگوید که بجای اصغر به او رامتین و آرش و … بگویند.
 
۲۷ـ یک پسر خوب در اثر دیدن افراد غرب زده جو گیر نشده و لحاف کرسیه قرمز خال خال یشمی را به پیراهن تبدیل نکرده و سر زانو خود را جر نمیدهد.
 
۲۸ـ یک پسر خوب تقاضای وسایل نا مربوطی از قبیل موبایل را از خانواده ندارد.
 
۲۹ـ یک پسر خوب در صورتی که با نامزد خود بیرون رفت و کسی به خانم متلک گفت فورا با پلیس ۱۱۰ تماس حاصل می کند.
 
۳۰ـ یک پسر خوب برای احیای حقوق خود از زور بازو استفاده نکرده و کلمات رکیک مانند خر و الاغ به کار نمیبرد.
 
۳۱ـ یک پسر خوب از معاشرت با دوستان بسیار خودمانی که عادت به بیان شوخی های نا مربوط از قبیل حراج لفظی عمه و همچین خواهر مادر هستند امتناع میکند.
 
۳۲ـ یک پسر خوب همانند خاله زنکها تلفن را قورت نداده و سالی به ۱۲ ماه دهانش بوی تلفن نمیدهد.
 
۳۳ـ یک پسر خوب هر صدایی از قبیل قار و قور شکم اهل خانه را با صدای تلفن اشتباه نگرفته و۱ متر به بالا نمیپرد.
 
۳۴ـ یک پسر خوب برای بیرون رفتن از خانه ۱ ساعت جلوی آئینه نایستاده و بزک نمیکند.
 
۳۵ـ یک پسر خوب در جشنهای فامیلی جو گیر نشده و نمیرقصد تا ابروی کل خاندان رابر باد دهد.
 
۳۶ـ یک پسر خوب در مهمانی های خانوادگی نوشیدنی های غیر مجاز از قبیل ماءالشعیر را تنها با رضایت نامه رسمی و کتبی پدر محترم استعمال میکند.
 
۳۷ـ یک پسر خوب تنها برای رضای خدا و کاهش بار سنگین ترافیک و حمل و نقل درون شهری و برون شهری هر کجا که دختر خانم یا خانمی را در رده سنی ۱۵ تا ۲۵ سال دید سوار کرده و به مقصد می رساند.

روسری را جلو بکش خواهر!

روسری را جلو بکش خواهر! (طنز) کمپ فارسی

 

به به ای خانم قشنگ و ملوس
که قدم می‌زنی به مثل عروس

 

ای که در پیش آینه با تاپ
کرده‌ای یک دو ساعتی میک آپ

 
 
روی اجزای صورتت یک یک
ریمل وسایه و رژ و پن‌کک
به به ای خانم قشنگ و ملوس
که قدم می‌زنی به مثل عروس

 

ای که در پیش آینه با تاپ
کرده‌ای یک دو ساعتی میک آپ

 
 
روی اجزای صورتت یک یک
ریمل وسایه و رژ و پن‌کک

 

شده‌ای – چشم خواهری! – خوشگل
می‌بری از بزرگ و کوچک دل

می شود بند عفت از این ناز
چون کمربند سبز تهران، باز!

نگو اصلا که: “ذاتا این مدلم”
خودم این‌کاره‌ام عزیز دلم

من که این قدر خویشتن دارم
باز، دیوانه می‌شوم دارم!

که اگر موجبات ننگی تو
پس چرا این قدر قشنگی تو؟!

خواهرم توی این بریز و بپاش
تا حدودی به فکر ما هم باش

پیش خود فکر کن که مرد غریب
گر ببیند تو را به این ترتیب

از لبش آب راه می‌افتد
طفلکی در گناه می‌افتد

من خودم بی خیال دنیاشم
نه که منظور من خودم باشم

مشکل از سوی جوجه کفترهاست
غصه‌ام معضل جوانترهاست

که به یک جلوه ی زن از مریخ
خل و دیوانه می‌شوند از بیخ

رشته را می‌کنند هی پنبه
بس که ناواردند و بی جنبه

ما که داریم خانه‌ای در بست
_تازه ویلای دوستان هم هست!_

غالبا عصرها همانجایم
هفته‌ای یک دو روز تنهایم

الغرض این از این همین دیگر
روسری را جلو بکش خواهر!

جـــوک هــای جـــدید و بـــاحال

دونی چرا خدا انیشتین و دکتر حسابی و نیوتن رو قبل از من آفرید ؟؟؟
میخواست قبل از طراحی نمونه اصلیش چندتا نمونه آزمایشی بسازه …
الان من در خدمت شمام !!!
.
.
.
شانس آوردیم سیگار اختراع شد،
وگرنه نمی دونستم بعضیا میخواستن با چی ثابت کنن بزرگ شدن !
.
.
.
بدون زشتی، زیبایی معنی نداره
بدون نفهمی، فرزانگی معنی نداره
میبینی؟ دنیا به تو احتیاج داره !
.
.
.
ایرانسل :
مشترک گرامی چته ؟ چه مرگته ؟ تو فکری ؟
برو  از سر کوچه یه شارژ هزاری بخر  ۲۰۰ تومن جایزه بدم خوشحال شی …

 

 

:.:.بـــه ادامـــــــه مطلــــب بریــــد:.:.


ایرانسل :
مشترک گرامی چته ؟ چه مرگته ؟ تو فکری ؟
برو  از سر کوچه یه شارژ هزاری بخر  ۲۰۰ تومن جایزه بدم خوشحال شی …
.
.
.
غضنفر در گوش راننده پچ پچ میکرده.میگن چی میگه؟
راننده میگه:بابا دیونم کرده میگه چپ کن بخندیم!
.
.
.
چیز چیست ؟
کلمه ایست شگفت انگیز در زبان فارسی که میتواند جایگزین تمـــام کلمات دیگر شود ؛
زمانی که طرف کم می آورد از آن کلمه در جمله اش استفاده میکند ؛
به مثال های زیر توجه کنید :
چیز اینو کجا گذاشتی ؟
خواستم خدایی نکرده یه وخ چیز نشه …
برو پیش فلانی چیز کن !
.
.
.
هنوز هستن کسایی که در مقابل شوخیت میگن : “بخندم یا لخت شم سینه بزنم ؟؟؟”
هنوز منقرض نشدن …
.
.
.
یه بار با بابام دعوام شد،
ولی چون امکانات نداشتم نتونستم خواننده بشم بیخیال شدم آشتی کردم …
.
.
.
راستش هنوزم منتظرم یه روز یه خانوم و آقای پولداری بیان خونمون،
بعد مامانم بگه عزیزم ما تا حالا بهت دروغ گفته بودیم اینا پدر و مادر واقعی تو هستن … !!
.
.
.
یه کرم خاکی خودشو تکوند ، بعدش دیگه فقط یه کرم معمولی بود !
.
.
.
دختره میره پیتزا فروشی یه پیتزا سفارش میده ،
صندوق دار میپرسه پیتزاتون چند قسمت بشه ؟ ۶ یا ١٢ قسمت ؟
دختره میگه وای نه من ١٢تا نمیتونم بخورم همون ۶ قسمتش کنید …
.
.
.
یکی از آرزوهام اینه که خواننده نشم ؛ این روزا خواننده نشدن خیلی سخته …
.
.
.
یه روز میخواستم تریپ اعصبانیت و پولداری بردارم
گوشیمو پرت کردم رو مبل ، لامصب کمونه کرد کم مونده بود بیوفته زمین !
قلبم اومد تو حلقم !
.
.
.
۹۰% وقت درس خوندن من هنگام نیگا کردن به این که
“چقد مونده جزوه تموم شه” تلف میشه…
.
.
.
یکی از علائم بیماری سادیسم اینه که میگی:
“میشه یه چیزی بپرسم”
بعد که طرف گفت چی و اینا !؟
میگی:”هیچی بیخیال” !
.
.
.
دیشب اومدم خود کشی کنم رفتم از سوپر سره کوچمون تیغ خریدم
رفتم نشستم تو حموم، وقتی که اومدم تیغ رو بکشم رو رگم
یه هو دیدم که خودمون تو حموم تیغ داریم
اینقدر اعصابم خورد شد که هیچی دیگه، خود کشی نکردم
.
.
.
یکی مسیج داده :
من عاشقتم !!
منم گفتم بزن قدش !!
گفت : یعنی تو هم منو دوست داری ؟
گفتم : نه دیگه،الان جفتمون منو دوست داریم ..!
.
.
.
استقاده از آسانسو در فیلم ها چه ایرانی چه خارجی!
یارو باعجله میره سمت آسانسور و فقط دکمشو میزنه بعد از پله ها میره بالا!!
.
.
.
همه مخترعین میرن بهشت
به جز مخترع زنگ ساعت…!!!
خدا ازش نگذره… !
.
.
.
من و داداشم برنامه ریختیم از این به بعد سر سفره شام و ناهار
از پدر و مادرای مردم تعریف کنیم
قبل اینکه ننه بابامون از بچه‌های مردم تعریف کنن
.
.
.
هربار از بیرون میام بابام میپرسه کجا بودی
منم هربار میگم بیرون بودم
بعدش دیگه هیچی نمی پرسه
دوست داره فقط مطمئن شه خونه نبودم !
.
.
.
بابای من بهم گفته چطور ثروتمند شده
یه روز یه سیب تو خیابون پیدا میکنه برش میداره ۲۰۰ تومن میفروشتش!
خوب بعدش؟
بعد با اون یه ۲۰۰ تومن دوتاسیب میخره؛هرکدوم رو ۴۰۰ تومن میفروشه!!
خوب بعدش؟
بعدش عموش میمیره بهش ارث میرسه !
.
.
.
بچه که به دنیا میاد
بابا مامانش  ۱۲ ماه کلی زحمت میکشن و خرج میکنن که بچه بتونه راه بره و حرف بزنه،
۱۲ ماه دوم کلی حرص میخورن که بچه خفه شو ! بشین !
.
.
.
دل ما پول کلان خواهد و پیداست که نیست
در جهان نیز همان باب دل ماست که نیست
محنت و رنج نمی خواهم و پیداست که هست
ثروت و گنج دلم خواهد و پیداست که نیست !
.
.
.
بوســـه اسم است، چون عمومی است
فعل است، چون هم لازم است هم متعدی
حرف تعجب است، چون اگر ناگهانی باشد طرف مقابل را مات و مهبوت میکند
ضمیر است، چون از قید انسان خارج نیست
حرف ربط است، چون ۲ نفر را به هم متصل میکن !
.
.
.
اونقدر که ایران عکاس داره ژاپن دوربین تولید نکرده !!
.
.
.
اسم آیدیش رو گذاشته “جوجه طلایی” ازش میپرسم چند سالته ؟ میگه ۳۸ …
خداییش شما بگین آخه این جوجه طلاییه یا شتر مرغ بالغ ؟؟؟
.
.
.
ولی خدایی بیایم ظاهربین نباشیم !!!
بعضیا ممکنه در ظاهر بیشعور به نظر بیان اما،
وقتی باهاشون میگردیم و بیشتر میشناسیمشون می بینیم که باطنن هم بیشعورن …
.
.
.
شبا وقتی سوار تاکسی میشم به این فکر میکنم که مثلا رمز عابر بانمکو چی بگم به راننده،
یا اگه پیچید تو فرعی چجوری در ماشینو باز کنم بپرم بیرون !
توهم در حد مرگ !
.
.
.
بعضی وقتا لازمه که تکلیفتو با خودت روشن کنی ،
رودروایسی ها رو بذاری کنار مثه یه کوه قوی باشی ،
قاطع و استوار از جلوی لپ تاپ بلند بشی و بری دستشویی …
.
.
.
من توی هفت آسمون یه ستاره داشتم ،
راه شیری رو که می خواستن احداث کنن افتاد تو طرح …
هیچی دیگه الان هم در خدمت شماییم !
.
.
.
پاتختی چیست؟
همان جشن نیکوکاری یا گلریزان برای عروس و داماد است
که برای حفظ آبروی زوج جوان نام پاتختی را برآن نهاده اند!
.
.
.
خوابیم اگرچه مرد میدان هستیم
خیر سرمان رستم دستان هستیم
وقتی به «داداش کایکو» نیازی باشد
گوییم که: «نه! ما ایکیوسان هستیم»!
.
.
.
کم مونده ایرانسل بهم اس بده مشترک گرامی،
“چیه چیزی شده ؟ چرا ساکتی ؟ دوس داری من نباشم تا کنارت باشه کی ؟”
.
.
.
بدانید و آگاه باشید هروقت یه جوش گنده رو صورتتون ظاهر شد،
مطمئنا به زودی به یه مهمونی مهم دعوت می شوید یا با یه آدم خوش تیپ قرار خواهید داشت !
.
.
.

طنز: وقتی کسی حریف گدایان نمی‌شود

یک نصفه شب، یک سرفه، یک عطسه، کمی آه
یک اسب، مقداری نمک با یک بغل کاه
هم سفته واخورده، هم برگ جریمه
هم قبض نوسازی، عوارض، بیمه، آنگاه
تا آن که شیر خشک طفلم را بیابم
آهسته می‌افتم پیاده از سحر، راه 
هر خرج چاهی گشته، چاهستان مخارج
در جاده‌ها هم چاله‌هایی بدتر از چاه
گفتند اشعاری برای ماه تابان
من شعر می‌گویم برای «نیمه ماه»!
از «ارز تک نرخی» ندیدم دوست بهتر
چی بود سوبسید شکر، روغن، کره، واه!
**
**
نقش گدا، زدوده ز تهران نمی‌شود
زیرا کسی حریف گدایان نمی‌شود
سنگر گرفته‌اند به هر گوشه فوج‌فوج
با این قشون، مبارزه آسان نمی‌شود
دست چلاق و پای شل و چشم کورشان
جز با دوای پول تو درمان نمی‌شود
تن‌پروری و سستی و عادت به نان مفت
با حرف و نطق، کنده ز بنیان نمی‌شود
**
**
دیروزی:
«ما را نبود دلی که کار آید از او
جز ناله که هر دمی هزار آید از او
چندان گریم که کوچه‌ها گل گردد
نی روید و ناله‌های زار آید از او»
«ابوسعید ابوالخیر»
امروزی:
عمری است مرا که سوز و ساز آید از او
قرض و قوله و نذر و نیاز آید از او
هر روز دهم ز اشک، «میدان» را آب
شاید که چهار من پیاز آید از او!

محض خنده

هر نوشته ای نویسنده ای دارد. هر نویسنده ای حق دارد اسمش را پای مطلبش ببیند. نوشته هایی که در این صفحه می خوانید استتوس های کپی پیست شده ای است که در شبکه های اجتماعی دست به دست چرخیده و صاحبش را گم کرده. 

اگر «شما» نویسنده این آثار هستید، لطفا عصبانی نشوید. لبخند بزنید و به خواننده هایی فکر کنید که با خواندن نوشته هایتان لبخند می زنند و در دل تحسینتان می کنند.
– طرف قد ۲ متر و نیم، وزن ۱۴۰، بازوش دور کمر من، فاقد هرگونه چربی
تو تلویزیون اومده می گه توصیه من به جوونا اینه که از مکمل ها استفاده نکنند
خودِ لامصبت آخه با نون و پنیر اینجوری شدی؟
– از مارمولک له شده زشت تر، پسربچه تو سن بلوغه. اصلا مثل کوبیسم می مونه، هیچیش به هیچیش نمیاد
– دیشب که خوب می خوردین
این چی چیه آوردین؟
(گروه بانوان در مراسم پاتختی در هنگام باز کردن کادو)
– زندگی همیشه در جریانه ولی ما رو در جریان نمی ذاره!
– جای خالیش را نه کتاب پر می کند، نه قهوه، نه حتی سیگار، من دلم آی فون ۵ می خواهد.
محض خنده
– یه سوال ذهن منو مشغول کرده
چرا شلوار سفید می پوشی خاکی میشه رنگش سیاهه؟
ولی وقتی شلوار مشکی می پوشی خاکی میشه رنگش سفیده؟
– یکی می ره به شیرینی فروشه می گه این شیرینی کشمشیا چرا توش کشمش نیست؟
یارو میگه شما شیرینی ناپلئونی می خرین لای هر کدومش ناپلئونه؟
– کاش یکی بود که توی کوچه ها داد می زد:
خاطره خشکیه، خاطره خشکیه
اونوقت همه خاطراتتو،
همونایی که ارزش گرفتن دمپاییِ پاره هم ندارن
می ریختم تو کیسه و می دادم بهش و می رفت ردِ کارش
– اونقدری که من بالش زیر سرمو تا صبح می چرخونم، اگه به جاش توربین بود می تونستم برق کل روستاها رو تامین کنم!
– یکی از بزرگترین لذت های دوران کودکیم این بود که دستمو تا آرنج بکنم تو کیسه برنج! آی حال می داد.
– اینایی که با یه جمله مسیر زندگیشون عوض میشه، فرمون زندگیشون هیدرولیکه فک کنم
– «شام چی درست کنم؟»
اولین جمله مامانم در حین جمع کردن سفره ناهار
– بابابزرگم لپ تاپم رو دیده می گه چندتا قُوّه می خوره؟!
– همه نیمه گمشده و مکمل شونو پیدا کردن
ما هنوزمتمم مون روهم ندیدیم!
به ۳۰ درجه هم راضی شدیم دیگه!
نبود؟ یه ۱۰ درجه … !؟
– پسورد وایرلسمو دو روزه عوض کردم کلا محبوبیتمو تو همسایه ها از دست دادم! یکی یکی سرد و سردتر می شن. نگرانم دسته جمعی یه حرکتی بزنن.
امروز یکیشون بلند به اون یکی می گفت نامرد نذاشت فیلممو کامل دانلود کنم!
– تو صف نون بودم دیدم دوتا پسر هفت هشت ساله سر نوبت با هم بحث می کردن.
اولی: برو بابا! دومی: به من نگو بابا به من بگو عمو، وقتی می گی بابا من نسبت بهت احساس مسئولیت پیدا می کنم!
– فکر کنم دارم بابا می شم … الان چند شبه بیدار می شم کولرو خاموش می کنم!
– هر وقت احساس کردی خیلی بالایی چند تا نارگیل واسه من و بچه ها بنداز پایین!
– یه زمانی وقتی به رفیقت فحش ناموس می دادی حکم مرگتو امضا می کردی، الان میزان صمیمیت و رفاقتتو نشون می دی.
– ضربه روحی که یخچال خالی به من وارد می کنه، عشق دوران جوونیم نتونست وارد کنه.
– تنها موجودی که با نشستن به موفقیت می رسد مرغ است.
– یک بنده خدایی می گفت: حالا درسته ما قصد ازدواج نداریم ولی خب آخه یه خواستگار نباید بیاد برامون؟
– یه بار یه دویستی دادم به گدائه، گدائه گفت: خدای نکره یه وقت لازمت نشه؟!
– یارو دو دقیقه پیش زنگ زده خونه به جای اینکه من بگم شما، اون میگه شما؟ منم گفتم ببخشید اشتباه برداشتم!
– یه روز رفتم شلوار بخرم فروشنده یه شلوار آورد خوب نبود. گفتم این خیلی خزه، مگه اسکلم اینو بپوشم؟
فروشنده از پشت پیشخون اومد اینور دیدم همون شلوار پای خودشه!
– بزرگترین مقامی که تا امروز بهش رسیدم وقتی بود که دبستان می رفتم و مامور آبخوری شدم.
– آیا می دونین اولین کسی که عبارت «مردا همه مثل همن» رو به کار برد، یه زن چینی بود که شوهرشو تو بازار گم کرده بود؟
– اگه قراره با دمپایی ابریِ خیس تو دهنِ کسی زده بشه، اون کسی نباید باشه جز پسری که با صدای بچگونه حرف می زنه!
– پسرخالم کلاس دوم تو امتحانشون یه سوال داشتن که گفته بود: آیا می دانید رود هیرمند به کدام دریا می ریزد؟ اینم نوشته بود: بله می دانم!
معلم خوشش اومده بود نمره کامل داده بود.
– به کافه چی گفتم همان همیشگی …
گفت زر نزن، مثل آدم بگو چی می خوری!
– پسرا هجده ماه میرن خدمت، اندازه ۱۸ سال خاطره تعریف می کنن! لامصبا همشونم قهرمان پادگان بودن.
منبع: هفت صبح