هر اقدام بزرگ ابتدا محال به نظر می رسد.
خوش آمدید - امروز : چهارشنبه ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
خانه » آرشیو برچسب: ستاره جدید سینما

بایگانی برچسب ها: ستاره جدید سینما

گفتگو با ستاره جدید سینما + عکس

http://www.campfa.ir/wp-content/uploads/2013/12/btowMUQiGmZcnBsp.jpg

 

در آخرین فیلم مالیک، اولگا کریلنکو ستاره جدید سینما نقش مارینا را بازی می‌کند، یک زن تنهای اوکراینی در پاریس که در جست‌وجوی خویشتن است و دست‌ تنها دخترش را بزرگ می‌کند. مارینا بعد از مدتی به یک آمریکایی با بازی بن افلک علاقمند می‌شود و…

بازیگرانی که در فیلم اخیر ترنس مالیک ظاهر شده‌اند به دو گروه تقسیم می‌شوند: کسانی که حتی بعد از تدوین نهایی هم در فیلم حضور دارند و کسانی که درواقع فقط جلوی دوربین رفته‌اند و در فیلم اثری از آنها نیست. بازیگر اکراینی‌الاصل خوش‌شانس، اولگا کریلنکو جزو گروه اول است. بازیگری که برای نقش‌آفرینی در فیلم‌های باند به شهرت رسید. با «ذره‌ای از آرامش» (محصول سال ۲۰۰۸ و دومین فیلمی که کریگ در آن نقش مامور ۰۰۷ را بازی می‌کرد) تبدیل به یک بازیگر مشهور شد.

در آخرین فیلم مالیک، کریلنکو نقش مارینا را بازی می‌کند، یک زن تنهای اوکراینی در پاریس که در جست‌وجوی خویشتن است و دست‌ تنها دخترش را بزرگ می‌کند. مارینا بعد از مدتی به یک آمریکایی با بازی بن افلک علاقمند می‌شود و همراه او به اوکلاهاما می‌رود. در ابتدا این بنظر یک شانس بزرگ می‌رسد و همه چیز خوب پیش می‌رود. اما به تدریج مارینا در موقعیتی قرار می‌گیرد که مجبور می‌شود به شهر خودش، پاریس بازگردد. درست روز بعد از افتتاحیه «به سوی شگفتی» در جشنواره فیلم تورونتو، ایندی‌وایر با کرلینکو گفت‌وگویی انجام داده است که در حین این مکالمه بازیگر اکراینی رازهای فیلمسازی مالیک را افشا می‌کند.

 

-از بازی در نقش فیلم‌های پرفروش و عامه‌پسند باند تا تبدیل شدن به یک الهه در فیلم ترنس مالیک. مسیری است که کمتر کسی موفق به طی کردن آن می‌شود.
خب راستش من اصلا بازیگری را با فیلم‌هایی شروع کردم که بیشتر مشابه فیلم‌های مالیک بودند تا جیمز باندها. اولین فیلم‌ام یک اثر فرانسوی بود به نام «انگشت حلقه» که اقتباسی از یک رمان ژاپنی بود. البته که آن کارگردان‌ها متفاوت بودند و شیوه کارشان هم با هم فرق داشت، بیشترشان فیلمنامه کاملی داشتند. اما می‌دانید خب من با این نوع سینما بازیگر شدم. درنتیجه هیچ‌وقت فکرش را هم نمی‌کرد که در مسیر کارنامه‌ام به فیلم اکشنی مانند جیمز باند برخورد کنم. لزوما هدف من نبود.

فقط اتفاق افتاد. همزمان با این ماجرا خب چون این فیلم خیلی بزرگ بود و از لحاظ تجاری موفق و خیلی از مردم به دیدنش می‌رفتند، من بیشتر با فیلم باند شناخته شدم. یادم می‌آید که برای آن فیلم جمع‌وجور اول حتی نتوانستیم در آمریکا مدیر پخش پیدا کنیم. آنها به من می‌گفتند: «نه، ما فیلم‌های فرانسوی نمی‌بینیم.» با dvd فیلم سراغ یک نفر دیگر رفتم و گفتم:«ببینید من در این فیلم نقش اصلی را بازی می‌کنم.» ولی جوابشان این بود که: «برای ما اهمیتی ندارد. در آمریکا چه کاری انجام داده‌ای؟» من می‌گفتم: «خب راستش هیچی». متوجه شدم که اگر می‌خواهم به صورت بین‌المللی کار بکنم، باید بیشتر تلاش کنم و در فیلم‌های متفاوتی ظاهر شوم. این پیشینه من بود اما حدس می‌زنم چون مردم باند را دیده‌اند و بقیه فیلم‌هایم را نه، فکر می‌کنند که من اصلا متعلق به آن سینما هستم.

به هر حال خود من همیشه دوست داشتم در فیلم‌هایی مانند آثار مالیک بازی کنم. اما منظورم این نیست که در آینده اصلا در فیلم‌هایی مانند باند ظاهر نخواهم شد. متوجه شدم که بازی در این فیلم‌ها یک نوع تعادل ایجاد می‌کند. در حقیقت راز کار در همین است که در هر دوی این نوع فیلم‌ها بازی کنیم. شما نمی‌توانید فقط در فیلم‌های مستقل کوچک بازی کنید، یا فقط در فیلم‌های بزرگ با پروداکشن عظیم و تجاری. مردم متاسفانه فیلم‌های جمع‌وجور را نمی‌بینند. بنظرم ماجرای فیلم‌های ترنس مالیک فرق می‌کند چون مالیک مرشد و استاد است.

-او پیروان و هواداران خودش را دارد.
دقیقا. فیلمساز خیلی ویژه‌ای است و به همین دلیل هم موقعیتش با بقیه متفاوت است.

-آیا شما قبل از حضور در این فیلم هم از طرفداران فیلم‌های مالیک بودید؟
بله فیلم‌هایش را دوست داشتم.

-چطور مالیک شما را کشف کرد؟
اولین بار یک تست بازیگری در پاریس دادم اما مالیک آنجا حضور نداشت. مدیر انتخاب بازیگران از همه بازیگران زن فرانسوی در پاریس به گمانم فیلم گرفت!و بعد از اینکه ترنس نوار تست من را دیده بود، خواست تا با هم ملاقاتی داشته باشیم. درنتیجه من به آمریکا سفر کردم.

-آن ملاقات چطور پیش رفت؟
خیلی خوب بود. مجذوب‌کننده بود. این‌بار سر تست حضور داشت و همه‌اش درباره چشم‌ها و چهره و احساساتی که بیان می‌کنند، حرف زدیم. و بعد از آن فقط با هم گپ زدیم. او از من سوالاتی پرسید که واقعا تحت‌تاثیرم قرار داد چون جوری بنظر می‌رسید که انگار او مرا به خوبی می‌شناسد، می‌داند چه کسی هستم و از تجربیاتی که تا به آن رو انجام داده بودم، خبر داشت. پس من فکر کردم «او از کجا می‌داند که درباره چه موضوعاتی باید با من حرف بزند؟» بنظر می‌رسید یک روانشناس است. درک می‌کرد من چه کسی بودم. آنقدر دقیق و عمیق بود که من کاملا مجذوب حرف‌هایش شدم.

-درنتیجه به سرعت قانع شدید؟
دقیقا. البته همزمان از فکر کردن به بازی در این فیلم هم می‌ترسیدم. با خودم فکر می‌کردم: «او می‌تواند کاملا ذهن مرا بخواند.»

-در اولین حضورتان جلوی دوربین چه واکنشی دریافت کردید؟همه مالیک را با این ویژگی می‌شناسند که اصلا با فیلمنامه کاری ندارد.
خب راستش تنها چیزی که من می‌دانستم این بود که نقش شخصیتی را باید بازی کنم که با طبیعت در ارتباط است. عاشق طبیعت است و عاشق بچه‌ها. این همه چیزی بود که برای رفتن جلوی دوربین به من گفتند.

-همه‌اش همین؟
بله اما این فقط برای اتودهای اولیه بود. بعدتر البته جزییات بیشتری را برایم توضیح داد. وقتی نقش را گرفتم و شروع به حرف زدن درباره آن کردیم، بهتر متوجه شدم که این کاراکتر چه ویژگی‌هایی دارد و بعد از مدتی دیگر کاملا می‌شناختمش، همه ترس‌ها و اشتیاق‌هایش را می‌دانستم. اما راستش بله درواقع چیز زیادی نبود. همین. چیز بیشتری در کار نبود. همه‌اش درباره ارتباطش با طبیعت بود. ارتباطی که بسیاری از شخصیت‌های مالیک، چه مردان و چه زنانش با طبیعت دارند. اما خب همین موضوع برای مالیک خیلی مهم است. برای اینکه او می‌خواهد نیرویی را نشان دهد که قدرتش از ما خیلی بیشتر است.

-ترنس مالیک برای کمک به شما تا برای این نقش آماده شوید، چیز خاصی بهتان می‌گفت؟اصلا موردی بود که بخواهد در موردش بیشتر توضیح دهد؟
او مرا مجبور کرد سه رمان روسی بخوانم: «آنا کارنینا»، «ابله» و «برادران کارامازوف». «ابله» و «آنا کارنینا» را قبلا خوانده بودم. اما دوباره بازخوانی‌شان کردم. درنتیجه خواندن آنها خیلی خوب بود. کار ساده‌تری بود چون آنها رمان‌های حجیمی هستند. و این واقعا بهترین نصیحتی بود که او می‌توانست به من بکند. برای اینکه هر چیزی که من برای درآوردن نقشم در این فیلم نیاز داشتم را از همین کتاب‌ها گرفتم.
در واقع به نوعی این کتاب‌ها فیلمنامه اش بودند،متوجه می‌شوید؟نیازی نبود که او به من فیلمنامه بدهد.

همه آن چیزی که من باید می‌فهمیدم و از آن الهام می‌گرفتم در این کتاب‌ها وجود داشت. و بعد از آن ما نشستیم و درباره کاراکترها با هم گپ زدیم، بخصوص کاراکترهای زن داستان. چیزی که او در رمان‌های روسی دوست داشت، رقابت بین زنان طبقه اشراف بود. نه اینکه آنها گربه صفت باشند. بیشتر بنظر می‌رسید آنها به رقبایشان علاقه دارند.

-اما در این فیلم که هیچ‌کدام از این مسائل وجود ندارد!
هیچ‌کدام نیست ولی ما همه آنها را در پروسه فیلمبرداری داشتیم. من با ریچل(وایز) سکانس‌هایی را بازی کردیم که خیلی شبیه به چیزی بود که الان برایتان تعریف کردم. لحظه‌ای وجود دارد که ریچل برای ملاقات به خانه ما می‌آید. و من می‌دانم که دقیقا این زن کیست. می‌دانم دلیل برگشت این زن چیست و او می‌خواهد با من حرف بزند. و ما حرف می‌زنیم و حرف می‌زنیم. یک سکانس پر از دیالوگ. البته همزمان حس ناراحت‌کننده‌ای هم دارید چون می‌دانید سکانس‌هایی که برایشان این همه زحمت کشید امکان دارد در نسخه نهایی فیلم نباشند. اما به هر حال سکانس‌های فوق‌العاده‌ای بودند.

درباره کاراکتر خود من، مرد از او می‌خواهد منصف و صادق ودر عین حال جسور باشد و هر دو این صفات را کنار هم به تصویر بکشد. حقیقتا خیلی شبیه به کاراکترهای رمان‌های روسی است. آنها هم هر دوی این ویژگی‌ها را کنار هم دارند.

-هم شما و هم ریچل وایز بعد از اکران فیلم به تماشاگران گفتید که صحنه‌های زیادی از بازی‌های ما حذف شده است. آیا مالیک در این رابطه به شما هشدار داده بود یا غافلگیر شدید؟
نه چیزی نگفته بود(می‌خندد.) فکر می‌کنم خودمان می‌دانستیم اما او دوست نداشت درباره‌اش حرف بزند.

– حالا از نسخه نهایی فیلم راضی هستید؟
خب راستش جدا از حضور خودم در فیلم، بنظرم «به سوی شگفتی» فیلم عمیقی است. قلب آدم را می‌شکند چون هیچ چیزی در رابطه‌ها ساده پیش نمی‌رود. خیلی غمگین است اما خیلی هم واقعی است. چون دقیقا این چیزها اتفاق می‌افتند. اما درباره عشق چیزهای زیادی به ما یاد می‌دهد. فکر می‌کنم این فیلم درباره عشق در همه شکل‌هایش است. متعجب شدم که دیدم برخی از آن سکانس‌ها در نسخه نهایی فیلم نیستند. صادقانه‌اش این است که من انتظار یک فیلم خیلی سخت‌تر و خیلی تیره‌تر را داشتم.

-بعد از دیدن فیلم با ترنس صحبت کرده‌اید؟
نه بامزه است چون وقتش را نداشتم. و البته شنیدم که او هم مشغول کار روی پروژه بعدی‌اش است و نمی‌خواستم مزاحمش شوم. می دانید موقع کار خیلی سخت‌گیر و متمرکز است. اما واقعا دلم می‌خواست با او حرف می‌زدم.

-از آنجایی که مالیک هیچ‌وقت مصاحبه نمی‌کند شما مجبور بودید که در تمام این مدت جور او را بکشید. چقدر برایتان اعصاب خردکن بود؟
بله من تنها کسی هستم که درباره فیلم حرف زدم. و حالا هم مجبورم برای مردم توضیح بدهم که این فیلم درباره چیست. راستش در عجبم اگر خود ترنس بتواند این کار را بکند. تشریح فیلمی از ترنس مالیک کار خیلی سختی است. شما نمی‌توانید یک طرح فقط یک خطی داشته باشید. غیرممکن‌ است. احساس می‌کنم باری رو شانه‌هایم گذاشته شده. اما من استحقاقش را دارم. برای اینکه بیشتر طول فیلم کنارشان بودم و حالا باید هزینه‌اش را هم بپردازم.