پس به یاد من باشید تا به یاد شما باشم (خداوند)
خوش آمدید - امروز : سه شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۳
خانه » آرشیو برچسب: جوک های یکی از فانتزی هام

بایگانی برچسب ها: جوک های یکی از فانتزی هام

جوک های یکی از فانتزی هام ۹۲

جوک های یکی از فانتزی هام ۹۲

 

امریکایی ها توفکر اینن که برن مریخ،
ما ایرانیا نهایت فکرمون اینه که تو فانتزیامون بریم تو افق محو بشیم . . . 
به سلامتی ما ایرانیا !
::
::

جوک های یکی از فانتزی هام ۹۲

یکی از فانتزیام اینه که بعد ها پسرم بهم بگه بابا ۵۰ هزار تومان بهم پول میدی !
منم بگم چی ۴۰ هزار تومان ؟
۳۰ هزار تومان می خوای چی کارش کنی عاخه ؟
بچه های مردم روزی ۲۰ هزار تومان می گیرن با همون ۱۰ هزار تومن کنار میان ، اونوقت تو ۵ هزار تومان از من می خوای ؟
بابای من ۴ هزار تومان به من نمی داد که من بخوام ۳ هزار تومان به تو بدم !
بیا حالا این دو هزار تومان تومن رو بگیر !
بعد پسرم نگاه کنه ببینه بهش هزاری دادم !
بره همون افق خونه مجردی رفیقاش ! والا
::
::
یکی از فانتزیام اینه که یه نیسان آبی بخرم برم باهاش چند تن از اساتیدم رو زیر بگیرم بعد در خلاف جهت افق متواری شم
::
::
یکی از فانتزی هام اینه که بروسلی الان زنده بود میرفتم میزدم تو گوشش !
ببینم اخلاق ورزشکاری داره یا نه !
کصافط مطمئنم بعدش تو افق محوم میکرد
::
::
یکی از فانتزیام اینه که
یه سیمکارت بخرم واسه اولین بار اس ام اس بدم به برنامه ی ۹۰ بعدش برنده شم !
هر چقدرم بهم زنگیدن جواب ندم و کسی متوجه نشه که من کی بودم . . .
بعدش آروم آروم برم تو افق محو شم
::
::
یکی از فانتزیام اینه که یه قنادی بزنم توش قند بفروشم !
یه عطاری بزنم توش عطر بفروشم !
یه قهوه خونه بزنم توش قهوه بفروشم !
والا با این تحریماشون
::

جوک های یکی از فانتزی هام ۹۲

::
یکی از فانتزیام اینه که یه شب خونه نرم !
بعد فرداش بابام پرسید کجا بودی ؟
بگم پیش یکی از دوستام !
مامانم به ۱۰ تا از دوستام زنگ بزنه و ۸ تاشون بگن این جا بوده !
دوتاشونم بگن هنوز اینجاس !
بابام =
بعد بگم اونجارو نیگا بابا !
تا حواسش پرت شدن برم تو افق محو شم
WWW.CAMPFA.IR
::
یکی از فانتزی هام اینه که
یه دفعه یه فانتزی بنویسم بعد یکی از کارگردان های هالیود ( بر حسب اتفاق پارسی هم بدونه ) بیاد روی پیج من و بگه من از این فانتزی شما خیلی خوشم اومده میخوام اونو یه فیلم کنم و این داستان شما رو ۲ ملیون دلار خریدارم !
منم با غرور کامل قبول کنم و اونم ۲ میلیون دلار رو بده به من و فیلمش فروش بالای کنه بعدش همه ی کارگردان های دیگه هم برای داستان فیلم هاشون بیان سراغ من ولی دیگه حیف دیرر شده چون من با اون دو میلیون دلار یه پراید ، ۳۰ کیلو پسته ، یه گوشی از اونایی که راحت از جیب در میاد و یه بلیط به افق خریدم و رفتم تو ویلای افقم زندگی میکنم و جواب هیچ کسم نمیدم ، حتی شما دوست عزیز
::
::
یکی از فانتزیام اینه که صدای کلاغ دربیارم
بعد که همه مسخره ام کردن و بهم خندیدن ، یهو ناراحت بشم ، پرواز کنم برم
من
کلاغ
گنجشکک اشی مشی
بقیه حضار
::
::
یکی از فانتزیام اینه که اون دسته ای که تیریپ خفن روشنفکری برمیدارن و میگن باید به هر عقیده ای احترام گذاشت رو بندازم وسط یه قبیله بدوی تو اعماق جنگل آمازون که اعتقاد دارن غریبه هارو باید خورد !
تا نسلشون برای همیشه محو بشه . ببینم همچنان نظرشون همونه !

::
::
یکی از فانتزیام اینه که یکی از شلوارهای قدیمیمو برای شستن ببرم توی حموم بعد همینجور که دارم جیباشو چک میکنم که چیزی توش نباشه بصورت ناباورانه ای از قسمت فوقانی جیب پشت شلوار یه مغز پسته از قدیم ( دوره کیلویی ۱۰۰۰۰ تومان ) بیافته و غلتان غلتان روی زمین و در حال حرکت بگیرم و بردارمش و قبل اینکه کسی بخواد منو بعنوان محتکر لو بده مثل یه حبه بندازمش بالا و همینجور مِلَچ مُلوچ کنان در افق محو بشم
::
::
یکی از فانتزیام اینه شب عروسیم توی مراسم عروسی یه دفعه پاشم میکروفن رو از خواننده بگیرم شروع کنم به خوندن !
عروس و نیگاه کن چشای آبی شو ، اون مال من شد به پسر عالی شد
بعد عروس از خجالت بره تو افق محو شه ، منم برم هر چی بگردم پیداش نکنم
بعد از خدا تشکر کنم که دوباره بهم یه فرصت دیگه داد تا به زندگی برگردم و اسیر اشتباه نشدم
::
::

یکی از فانتزیامم اینه بفهمم چجوری این بادوما لا به لای تخمه ژاپنی استتار میکنن عوضیا