سعی کنید اشتباهات دیگران را ببخشید، حس انتقام انرژی منفی دارد.
خوش آمدید - امروز : پنج شنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳

فرهنگ و هنر

عکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر

عکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر

 

عکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجرعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر - www.campfa.irعکس های افتتاحیه سی و یکمین جشنواره فیلم فجر

روایت علی لهراسبی از پارتی و هنر!

علی لهراسبی از دسته خواننده هایی است که با تیتراژهای تلویزیونی معروف شد.

روایت علی لهراسبی از پارتی و هنر! | www.campfa.ir

 خواننده هایی که اگرچه از نظر فنی ها هم کارهایشان ویژگی های منحصر به فردی داشت اما این شانس را داشتند تا با پخش شدن کارهایشان در بهترین ساعات تلویزیون، بیشترین مخاطب را برای خودشان جذب کنند. گپ و گفتی هم که می خوانید در رابطه با همین موضوع است.

 

من احساس می کنم شما به عنوان کسی که به غیر از کار موسیقی در زمینه های دیگری هم فعال هستند. ذهن بازتری نسبت به این حوزه دارید. شما الکترونیک خواندید و کار تبلیغاتی هم انجام می دهید و همزمان در موسیقی هم فعال هستید. من می خواهم در مورد روند شهرت آدم ها و تبدیل شدنشان به یک برند صحبت کنم. اتفاقی که در موسیقی پاپ می افتد چون در موسیقی سنتی روند شهرت و بزرگ شدن آدم ها کمی متفاوت است.

 

* بله. در موسیقی سنتی همه چیز منطقی تر است. برای همین هم آدم هایی که در موسیقی سنتی هستند ماندگارتر و باسوادتر هستند چون در موسیقی سنتی هر کسی که نمی تواند بالا بیاید. آدم ها باید در یک دوره طولانی آموزش ببینند و جواب پس بدهند تا بتوانند بالا بیایند و رشد کنند. بعد هر کسی هم سر جای خودش است.

 

ولی در پاپ اینگونه نیست. حداقل در ۱۵ سال گذشته که کمی پاپ ما جان گرفته و فراگیرتر شده، شاید بشود گفت هیچ کس بر اساس یک روال تعریف شده و یک پروسه آکادمیک رشد نکرده. این اتفاق برای شما چگونه افتاد؟

 

من الکترونیک خواندم و خیلی هم به این رشته علاقه داشتم. همه این اتفاق ها وقتی رفتم دانشگاه افتاد. قبول که شدم گفتم حالا باید کارهای متفرقه هم داشته باشم. من یادگیری پیانو را شروع کردم و یک ارگ خریدم. چون وضعیت مالی ام اینقدر خوب نبود که بتوانم پیانو بخرم. پیانو را پیش مهرداد تاج کریمی کار کردم که آن زمان دانشجوی دکترا بود. خودش موسیقی کودکان می ساخت. من هم خیلی علاقه مند شدم به موسیقی کودکان. از همان اولی هم که کلاس می رفتم ساخت موسیقی را بیشتر دوست داشتم.

 

در همان زمان کارهایی را ساختم، بیشتر هم برای کودکان. سرود ساختم، جایزه آهنگسازی گرفتم. به قول معروف نبوغم در آهنگسازی گل کرد. ماکت های کارهایم را خودم می خواندم و دوستانی که در ارتباط بودند و می شنیدند پیشنهاد دادند که کارهایت را خودت بخوان. این داستان برای اواخر دهه ۷۰ است و زمانی که نازه نسل اولی های پاپ گل کرده بودند و ما تازه داشتیم موسیقی را یاد می گرفتیم.

 

با چندتا از سرودهایم که خودم خوانده بودم رفتم تلویزیون. آن زمان آقای شهبازیان مسئول بخش سرود و موسیقی صدا و سیما بودند. اینها را دادم به آقای شهبازیان و ایشان هم استقبال کردند و گفتند خیلی خوب است. بعد برایم مجوز خوانندگی صادر کردند اما از اینجا تازه شروع شد. چندتا دوست خوب داشتم که گفتند اگر می خواهی خوانندگی کنی، این راهش نیست. باید مسیر حرکتت را هم مدیریت کنی.

 

پس در واقع شروع فعالیت حرفه ای شما با تلویزیون بود؟

 

* البته من پیش زمینه قبلی هم داشتم. من در کودکی و نوجوانی قاری قرآن بودم. آن دوره خیلی به من کمک کرد. کسانی که قرائت قرآن را اصولی یاد می گیرند، یک عالمه تحریرهای خوب یاد می گیرند. قرائت قرآن برای صداسازی مخصوصا در دوره نوجوانی و جوانی فوق العاده است. من این پیش زمینه را داشتم و زمانی که رفتم برای سلفژ کار کردن و یادگیری آواز چند قدم جلو بودم. همزمان که این اتفاقات می افتاد تیتراژ دریایی ها را خواندم که آن هم خیلی خیلی اتفاقی بود.

 

قبلش من آلبومم را شروع به کار کرده بودم. همان زمان آواز کلاسیک با محمدرضا صادقی کار می کردم. آلبوم را هم یک ترک، یک ترک ضبط می کردم. با آقای چراغعلی کار می کردم و یک ترک را که ضبط می کردم منتظر می ماندم که دوباره پول هایم جمع شود تا ترک بعدی. ترک اول آلبوم را که ساختم و تمام شد یک روز چراغعلی گوش می کند و خوشش می آید.

 

آن زمان داشتند سریال دریایی ها را می ساختند، به چراغعلی می گویداین پسر را به دفتر بیار که در مورد کار صحبت کنیم. من رفتم و نتیجه اش این شد که سریال دریایی ها را خواندم و بعد آلبوم دریایی ها و این روال ادامه پیدا کرد. بعد هم از دفتر آقای مشایخی به من زنگ زدند. برای پیله های پرواز. آن زمان تازه با بهروز صفاریان آشنا شده بودم. از زمانی که رفتم کلاس آواز واقعا این تصمیم برایم جدی شد. تا قبلش فقط به صرف علاقه دنبالش می رفتم.

 

شما در صحبت های خودتان هم از تیتراژ خوانی به عنوان شروع کار و یکی از عوامل موفقیت اسم می برید. خیلی از خواننده های دیگر ما هم به واسطه تیتراژخوانی شهرت پیدا کردند یا توانستند این شهرت و محبوبیت را افزایش دهند. این امکانی بوده که برای شما پیش آمده و برای خیلی های دیگر اتفاق نمی افتد. اگر تیتراژ تلویزیونی نبود چه اتفاقی می افتاد؟

 

* من اصلا رد نمی کنم که تیتراژ خواندن مخصوصا در این چند سال اخیر که خیلی مد شد در واقع، در موفقیت خواننده ها خیلی تاثیر دارد اما من صادقانه می گویم، که برای تیتراژ خواندن هیچ لابی نکردم چون تیتراژ خواندن لابی دارد. هر کسی نمیتواند و اجازه نمی دهند که تیتراژ تلویزیونی بخواند. دریایی ها را گفتم که چطوری خواندم.

 

در مورد پیله های پرواز یک شبی در برنامه تلویزیونی مهتاب بودم و در آنجا اجرای زننده داشتم. بعد از برنامه تهیه کننده به من گفت تلفن کارت دارد. منشی دفتر آقای مشایخی بود. گفت آقای مشایخی از کار شما خوشش آمده و گفتند که بیاید دفتر برای تیتراژ سریال پیله های پرواز صحبت کنیم. سه سال از دریایی ها می گذشت و واقعا هنوز کسی من را نمی شناخت. یک مقدار هم این روند را باید بگذارید به پای تصمیم گیری آدم ها. یعنی آنها تصمیم گرفتند که من را برای کارشان انتخاب کنند و قطعا این در موفقیت من تاثیر داشت.

 

پس اعتقاد دارید شانس در موفقیت شما نقش زیادی داشته؟

 

* یک زمان ممکن است برای شما یک اتفاق خوب بیفتد، اما مهم این است که بتوانید از آن اتفاق خوب در آینده هم استفاده کنید و بتوانید خوب ادامه دهید. خیلی ها هم بودندکه تیتراژهای خوبی خواندند ولی نتوانستندن خوب ادامه دهند. اگر به آن موقعیت خوبی که برایتان پیش می آید به چشم یک اتفاق لحظه ای نگاه کنید، تمام می شود. تیتراژ پیله های پرواز برای من همین حکم را داشت. بعد از آن سریال خیلی به من پیشنهاد شد. پیشنهادهای خوبی هم شد. اما هیچ کدامشان شرایطش به من نمی خورد.

 

شاید فقط دوتا سریال آقای سهیلی زاده به من پیشنهاد شد که نتوانستم قبول کنم. اولین تجربه موفقم با سهیلی زاده بود اما کار بعدی را نتوانستم با ایشان کار کنم، با اینکه از کار اول هم بسیار راضی بودم چون ما شرایطمان این بود که می گفتیم اگر می خواهید تیتراژ به ما بدهید باید خودمان کار کنیم. فقط اینکه تیتراژ یک سریال خوب را بخوانم، برایم کافی نبود. باید تیتراژی را می خواندم که می گرفت.

 

تیتراژی را که می توانم بخوانم و بگیرد که خودم مدیریتش کنم. خودم بگویم آهنگساز و ترانه سرا چه کسی باشد. چون عموما کسانی که موسیقی سریال یا فیلم می سازند تجربه شان در زمینه موسیقی پاپ کم است و همینطور بالعکس. این پروسه من را متوقف کرد. از ۸۴ تا ۸۶٫ همه پیشنهاد تیتراژ آماده می دانند و می گفتند فقط بیا در استودیو بخوان. حقیقتا من اینجور کار کردن را دوست نداشتم.

 

شما می گویید یک شانسی باید برای یک نفر پیش بیاید. قدم دوم این است که بتوانی این شانس را مدیریت کنی؟

 

* کلا هنر همین است. یک بخش هنر قابلیت ها، استعدادها، دانش و اندوخته ها است. یک بخش دیگر مدیریت کردن اینها. مدیریت کردن است که باعث می شود شما جلو بروید. اگر نه خوش صداتر از من، یک میلیون نفر در این مملکت هستند. یک عالمه آدم بازیگر در این مملکت وجود دارند.

 

بعضی هایشان بی نظیر هستند اما مدیریت کردن بخش هنری اهمیتش از همه بیشتر است. از یک جایی به بعد، یعنی از جایی که شما چندتا کار خوب انجام بدهید و جا بیفتید در کارتان، تعداد پیشنهادهای تان هم زیاد می شود. آن وقت شما هستید که باید تصمیم بگیرید چه کار کنید که بتوانید همینطور خوب ادامه بدهید.

 

یک زمانی منتظر انتخاب شدن هستی و از یک جایی به بعد تو باید انتخاب کنی. چون ایرانی ها عموما دوست ندارند ریسک کنند. دوست دارند سراغ آدم هایی بروند که امتحانشان را پس داده اند. به خاطر همین می آیند سراغت و می گویند: «آقا مثل دلنوازان نمی توانی برایمان بخوانی یا مثل فلان سریال که خیلی گل کرد؟» من که خودمرا تکرار نمی کنم اما یک نکته مهمتر از همه حرف هایی که زدیم، تیتراژخوانی، بسیرا کار تخصصی است. تیتراژهای زیادی از تلویزیون پخش می شود اما چندتا از آنها را یادتان مانده؟ خیلی از خواننده های معروف آمدند، تیتراژ خواندند و موفق نشدند. در صورتی که خارج از تیتراژ موزیک هایشان بسیار معروف بود.

 

با این وجود نظر شما این است که تیتراژخوانی یک کاری است که هر خواننده ای از پس آن برنمی آید.

 

* همین می گویم تیتراژ خواندن یک کار کاملا تخصصی است. کاملا با تک آهنگ، با آلبوم، با کنسرت و با همه چیز فرق می کند. حتی با موسیقی فیلم سینمایی فرق می کند. من وقتی می خواهم تیتراژ فیلم سینمایی بخوانم یک نگاه دارم و زمانی که تیتراژ سریال یک نگاه دیگر. من نگاه ۳۰ شبی به تیتراژ می کنم. برای سریال، من باید یک موزیکی درست کنم که در ۱۰ شب بگیرد. بعد گوش بدهند و حال کنند.

 

نمی خواهم همان شب اول یقه همه را بگیرد. به خاطر اینکه اگر بخواهم موزیکی بسازم که همان شب اول همه را درگیر کند، استایلش یک جور دیگر است و در ۱۰ شب بعدی کسی دیگر دوستش ندارد. خسته می شوند. این اتفاق باید در سینما بیفتد. که آن هم کم می افتد. یعنی در سینما وقتی می خواهید تیتراژ بسازید، باید چیزی بسازید که همان یک بار شنیدن یقه تماشاگر را بگیرد. می دانید که این نوع موسیقی ها خیلی شعر محور نیستند و بیشتر روی موزیک مانور داده می شود.

 

کاری که شعر محور می شود با مردم در یک مدت زمانی دوست می شود. باز این کار با آلبوم هم تفاوت دارد. شما زمانی که دارید آلبوم کار می کنید، هم کار شیش و هشت می گذارید، هم کار تلخ می گذارید، هم عاشقانه کار می کنید. یکسری از آهنگ ها را من از آلبوم بیرون گذاشتم که اگر گوش کنی می گویی چرا اینها را بیرون گذاشته ای! اما این آهنگ لای بقیه له می شد. آن هم یک مقوله دیگری است برای خودش.

منبع: هفت صبح

 
 

ماجرای دختر با حجاب در آکادمی گوگوش

چندی است که برنامه «آکادمی موسیقی» در شبکه انگلیسی من و تو آغاز شده است، اگرچه روند انتخاب شرکت کنندگان در برنامه مذکور حتی در سری قبل مورد اشکال بینندگان بود اما در سری جدید مسئولان شبکه با انتخاب دختر محجبه ای که گمان نمی رفت او را برای شرکت در آکادمی برگزینند تعجب همگان را برانگیخت.

 

 آکادمی گوگوش - www.campfa.ir

 

 

قدم های آرام شبکه من و تو برای تغییر ذائقه و سبک زندگی با انتخاب دختر محجبه شنیده می شود، این شبکه با وجود آنکه بر نحوه پوشش و … سایر شرکت کنندگان تاکید دارد اما در مورد دختر محجبه هیچ واکنشی نشان نداده و طوری وانمود می کند که شرکت یک زن با پوشش اسلامی در برنامه های موسیقی اشکالی ندارد، از سوی دیگر علیه حکومت دینی (نظام ج.ا.ا) اقدام به پخش برنامه و مستند کرده و حتی در بخش خبری خود اخباری را واگویه می کند که از سایر شبکه های ضدانقلاب پخش می شود.

 

تقابل آشکار من وتو با دین اسلام در برنامه های گوناگون آن بر کسی پوشیده نیست اما اینکه چرا شبکه من وتو و دست اندرکاران آن دختر مسلمان را برای خوانندگی انتخاب کرده و مخارج ناشی از انتخاب این فرد را متقبل می شوند سوالی است که نه مسئولان انگلیسی من وتو بلکه مخاطبان باید از خود پرسش کنند.

منبع: کافه سینما

مصاحبه با بهرام رادان تاجر در تورنتو کانادا

گفت‌وگو با «بهرام رادان» نیازی به بهانه‌تراشی ندارد، چون خودش به خودی خود ستاره قابلی هست که هر وقت تصویرش روی جلد رسانه‌ای منتشر شود، چشمان آدم‌های زیادی را به دنبال خود بکشد، اما برای پرونده این شماره تا دلتان بخواهد بهانه داشتیم؛ اول از همه اینکه خودش در دانشگاه مدیریت بازرگانی خوانده است.

 

 www.campfa.ir -Bahram.RadaN

دوم یک تیم اقتصادی قوی دارد که به بازرگانان مختلف مشاوره می‌دهند. سوم اینکه خودش جزو آدم‌هایی است که به‌شدت به کارهای اقتصادی علاقه‌مند است و متخصص و چهارم هم ستاره گزیده کار سینمای ایران دستی بر آتش دارد و یک جورهایی سرش در حساب و کتاب است.

 

بنابراین گفت‌وگوی ویژه این پرونده ذائقه دو طیف مخاطبان را در نظر گرفته است: اول آنهایی که دنبال آن هستند بفهمند ستاره محبوب سینمای ایران کجاست، چه می‌کند، مشغول چه کاری است و آیا به سینما برمی‌گردد یا نه و دوم آنهایی که دوست دارند متوجه شوند آیا یک ستاره سینما در تجارت هم می‌تواند موفق باشد یا نه؟

 

همه اینها را بگذارید کنار اینکه بهرام رادان چند ماه است در کشور کانادا روزگار می‌گذراند و گفت و گویمان با او چندان آسان هم اتفاق نیفتاد.

 

همه می‌دانند که در دانشگاه در رشته مدیریت بازرگانی تحصیل کرده‌ای. آیا دلیل انتخاب این رشته علاقه‌مندی ات به بحث تجارت و سرمایه‌گذاری بود یا ناخواسته این رشته را برگزیدی؟ تعریف بهرام رادان از دنیای تجارت، تاجر و معامله چیست؟

 

نه اینطور نبود؛ یعنی از اول فکر نمی‌کردم قرار است در رشته مدیریت بازرگانی تحصیل کنم. چون رشته من در دبیرستان ریاضی فیزیک بود. آن موقع‌ها زیاد مُد نبود کسی برود علوم انسانی! کسانى که همسن و سال من هستند، حتما یادشان هست. برای همین به‌رغم میل باطنی‌ام ریاضی خواندم. سال سوم دبیرستان مهندسی کشاورزی کرمان قبول شدم، سال چهارم ریاضی محض لاهیجان! هیچکدام را نرفتم و سربازی را انتخاب کردم! در دوران خدمتم دروس رشته علوم انسانی را خوندم و در کنکور علوم انسانی قبول شدم؛ در رشته مدیریت بازرگانی تهران جنوب. این رشته را خیلی دوست داشتم و همیشه جزو علاقه‌مندی‌هایم بوده و هنوز هم از گوشه و کنار دنبالش می‌کنم. در کل خودم را نه یک تاجر می‌دانم، نه یک هنرمند به طور خاص. فکر می‌کنم همیشه علاقه اصلی‌ام این بوده که هنر و تجارت را تلفیق کنم، چون تاجر خوب هم به نوعی هنرمند است.

 

از نظر بهرام رادان یک بازرگان در دنیای امروز که مشکلات اقتصادی گریبان‌گیر اکثر کشورها شده است، چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد تا در بین همکارانش بهترین شود؟

 

فکر نمی‌کنم مشکلات اقتصادی «به صورتى که می‌گویید» گریبان‌گیر اکثر کشورهای دنیا باشد! چون دیگر از دوره رکود اقتصادی گذشته و کشورهای بزرگ صنعتی جهان با حداقل ضرر از آن بیرون آمده‌اند. الان مشکلات اقتصادی به غیر از جهان سوم (که خب همیشه دچار این مشکلات بوده)، ناحیه جنوب اروپاست، به خصوص یونان که آنها هم به نظر از ابتدا پذیرفتن شان در اتحادیه اروپا اشتباه بود؛ چون یونانی‌ها و اصولا ساکنان جنوب اروپا مردمانی هستند که کمتر کار می‌کنند، به‌خصوص نسبت به شمال اروپا و کشورهاى اسکاندیناوى و آلمانی‌ها، جنوبی‌ها مردمان راحت‌طلب‌تری هستند!

 

آب و هوا هم در این مطلب بى‌تاثیر نیست. حتی در مقایسه یونان با ترکیه به نظر من ترکیه با این شکوه اقتصادی که در حال حاضر دارد خیلی شایسته‌تر بوده، برای اینکه جزو اتحادیه اروپا باشد تا یونان!

 

جواب قسمت دوم سوالت این است که یک بازرگان نباید همیشه همه تخم مرغ‌هایش را در یک سبد بگذارد، چون همیشه باید این احتمال را بدهد که ممکن است در امن ترین و بهترین اقتصاد دنیا هم یک شبه بیزینس اش به یک دلیل خاص دچار رکود شود. البته این مهم در کشورها و اقتصادهاى مختلف، شکل‌های گوناگونى دارد.

 

آیا اهل پیش‌بینی در بیزینس هستی؟ مثلا اینکه پیش‌بینی کنی قیمت دلار و طلا بالا می‌رود یا پایین می‌آید! آیا تا به حال پیش‌بینی‌هایت درست از آب درآمده یا اشتباه هم داشته‌ای؟ اصلا یکی از تضمین‌های موفقیت یک تاجر را می‌توان قدرت پیش‌بینی‌اش دانست؟

 

بله، اهل پیشگویی در بیزینس هستم، مثل همه مردم. اصلا جزوی از کار روزانه‌مان است، ولی امروز در شرایطی زندگی می‌کنیم که ۹۰ درصد پیش‌بینی‌ها اتفاق نمی‌افتد، چون اتفاقات بر اساس معیارهای معقول و سنجیده‌ای که در همه جای دنیاست به وجود نمی‌آید؛ به این دلیل که اقتصاد در کشور ما تکیه زیادی بر سیاست دارد. برای همین فردا صبح یک تحریم جدید می‌تواند قیمت دلار را هزار تومان بالا ببرد و حداقل ۲۵ درصد مردم یا تجار ضرر بکنند یا برعکس؛ دوتا تحریم برداشته شود و ورود و خروج کالا و ارز تسهیل شود و مردم و کلا جامعه پولدارتر شوند! بنابراین در این جامعه سیاست‌زده، کارِ کارشناسى جواب نمی‌دهد، همه‌اش قضا و قدر و تقدیر و مسائل پشت پرده است!

 

اصولا در فرهنگ ایرانی، در کتاب‌ها و اشعار بسیاری از هنر و ثروت به عنوان دو مقوله جدا از هم یاد شده است؛ دو مقوله‌ای که با هم در تعارض هستند، اما جدا نیستند. به نظر بهرام رادان امروز چه اتفاقی افتاده است که هنر و ثروت تا این حد به یکدیگر نزدیک شده‌اند؟

 

اینکه هنر و ثروت دو مقوله جدا از یکدیگر هستند، یک جورهایى استنباط از همان ضرب‌المثل‌های قدیمی‌مان است! از بچگی توی گوش ما خوانده‌اند که علم و ثروت از هم جدا هستند! ولی تجربه به من یاد داده بعضى از این ضرب‌المثل‌ها یک جور گول زدن آدم‌هاست! اینها سندیت ندارند. اینکه صدها سال پیش عده‌ای به این نتیجه رسیده‌اند و آن را قبول داشته‌اند، دلیل نمی‌شود برای نسل ما هم سندیت داشته باشد! هر کسی باید از تجربیاتی استفاده کند که حداقل تفاوت را از نظر زمانی و موقعیتی به موقعیت و زمان حاضر خودش داشته باشد، پس بعضى ضرب‌المثل‌ها فریب تاریخی هستند یا برای این استفاده می‌شوند که بچه‌ها از رویش انشاء بنویسند که آن هم با بچه‌های «عصر انفجار اطلاعات» زیاد عقلانى به نظر نمی‌آید!

 

جواب قسمت دوم سوالت هم این است که فکر می‌کنم هنرمند خوب، هنرمندی است که بتواند از هنرش بهره ببرد. هیچ هنرمندی در دنیا نیست که اثری را تنها برای خودش خلق کند و آن را در کمد بگذارد و شب‌ها سر سفره اش نون و نمک بخورد! خیلی‌ها ادای درویش‌ها را درمی‌آورند! اما آن هنرمندی که از هنرش استفاده می‌کند و بیننده زیادی را جذب می‌کند، شایسته تقدیر است. به نظرم تلفیق این دوتاست که یک اثر را ماندنى می‌کند. خلق یک اثر به علاوه استقبال مردم، مکمل یکدیگر هستند تا طرف مجبور نشود برای امرار معاش هنر را در برابر قرص نانی که شب می‌خواهد بخورد معامله کند!

 

خیلی از پیشکسوتان انتقاد می‌کنند که جوان‌ترها کاسب‌اند! حالا به دلایل مختلف. شاید اینکه خیلی‌هایشان از فرصت‌هایشان استفاده بهینه را نبرده‌اند اینگونه اعتراض می‌کنند. آیا به آنها حق می‌دهی؟ اصلا چه اتفاقی افتاده که امروز بسیاری از چهره‌ها برای خود شغل دوم و یا سوم هم دست و پا کرده‌اند؟

 

باید بروید از خود آن پیشکسوت‌هایی که انتقاد می‌کند بپرسید که چرا انتقاد می‌کنند؟! بعدش هم «کاسب» زیاد کلمه زیبایی نیست! اتفاقا من به هنرمندان جوان توصیه می‌کنم از هنرشان پول دربیاورند. حتما بهشان می‌گویم خودشان را از نظر اقتصادی قوی و قوی‌تر کنند تا هیچ‌وقت مجبور نشوند هنرشان را بفروشند برای اینکه شکمشان را سیر کنند!

 

اینقدر معیارهای مالی را در زندگی جدی بگیرند که بتوانند خیلی کار‌ها را که دوست ندارند انجام بدهند رد کنند. آن پیشکسوت‌های محترمى هم که آن حرف‌ها را می‌زنند، یا با کمترین رفاه ممکن زندگی کرده‌اند یا ارث خانوادگى داشته‌اند و نفسشان از جاى گرم بلند می‌شود یا اینکه مجبور شده‌اند بروند هزارتا کار ضعیف بکنند و سرشان را بیندازند پایین و به طرفدارانشان بگویند «ببخشید ما آن موقع پول نداشتیم، مجبور شدیم این کارها را بکنیم!»

 

ستاره‌های مشهور دنیا برای چاپ تصویرشان روی جلد مجلات کشورشان درخواست پول می‌کنند. چرا در ایران اینگونه نیست؟ آیا اصلا در ایران بازیگری را می‌شناسی که بابت چاپ تصویرش روی جلد مجله‌ای درخواست پول کند؟ آیا خودت هم تا به حال این درخواست را از نشریه‌ای داشته‌ای؟ اصلا چرا چنین چیزی میان بازیگران ایرانی رایج نیست؟

 

به این شکل نیست که ستاره‌های مشهور دنیا برای چاپ تصویرشان روی جلد مجلات کشورشان پول می‌گیرند. مساله به حق تالیف آن عکس بستگی دارد؛ به‌عنوان مثال کسی که به یک مهمانی یا مراسم افتتاحیه اکران یک فیلم می‌رود، آن عکاس‌های مراسم هستند که عکس‌هایشان را به مجلات می‌فروشند؛ درست مثل ایران. ولی یک زمان هست مثلا زن و شوهر هنرمندی که بچه‌دار شده‌اند از یک عکاس درخواست می‌کنند عکسشان را بگیرد و حق امتیاز چاپش برای دفعه اول را به یک نشریه می‌فروشند و آن عکس‌ها اختصاصى متعلق به مجله خریدار است.

 

در ایران هم چنین چیزی وجود دارد، منتها موضوع این است که در ایران اتفاقات کمی است که بیفتد و نیاز به چنین خبرسازى‌ای داشته باشد. حالا درست است که رقم‌ها هم رقم‌های کمی است، ولی بُعدش گستره مطبوعات ایران است با مجلات و روزنامه‌هایی با تیراژ زیر صدهزارتا برای یک جمعیت هفتاد میلیونی! این مقدار تیراژ اینقدر ناچیز است که اگر هنرمندها سعی کنند این پول را از مجلات نگیرند، بهتر است! مجلات همین که بتوانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند و سلامت طى مسیر کنند، خیال ما راحت‌تر است تا اینکه بخواهند به هنرمندها برای خرید حق عکس و تصویرشان پولی بدهند!

 

در تمام دنیا هنرمندان مجبورند به اندازه درآمدشان مانند همه مردم عادی کشورشان مالیات بپردازند. حتی در ایران ورزشکاران و اصناف دیگر مجبور به پرداخت مالیات هستند، اما هنرمندان از این مقوله معاف هستند. آیا موافق معافیت مالی هنرمندان هستی؟

 

صد درصد موافق معافیت مالی هنرمندان هستم. به یک شرط لغوش کنند که به جای سینمای ورشکسته فعلى، سینمای پر رونق داشته باشیم و به جای ۲۸۰-۹۰ تا سالن عمدتا فرسوده، حداقل دو هزار تا سالن خوب داشته باشیم و همه دستمزد‌ها بیشتر شود و درآمد فیلم‌ها بالاتر برود، ما هم مثل مردم مالیات بدهیم، ولی در شرایطی که اینقدر وضع سینما خراب است و برای مسوولان هم بودن و نبودن سینما فرقی نمی‌کند (!)، بزرگترین اجحاف همین گرفتن مالیات است! البته در همین شرایط هم خیلی وقت‌ها مالیات را کم می‌کنند؛ معافیت مالیاتی مال قدیم بود!

 

می گویند اگر شراکت خوب بود، خدا هم برای خودش شریک می‌گرفت. چقدر موافق شراکت در امور مالی هستی؟

 

اتفاقا من بسیار موافق شراکت هستم و اینکه می‌گویند «اگر شراکت خوب بود، خدا هم برای خودش شریک می‌گرفت»، از آن ضرب‌المثل‌هایی است که به نظر من اشتباه است، یعنی از آن اشتباه‌های مصطلح است! اگر اینطوری باشد، ما هم می‌گوییم «اگر زوج داشتن خوب بود، خب خدا هم باید یک زوج داشت!» پس نتیجه می‌گیریم هیچ‌کس از فردا ازدواج نکند! آدم باید در انتخاب شریکش و قراردادهاى اولیه، همه جوانب را بسنجد تا بعدها اختلافی به وجود نیاید و هر دو طرف به واسطه آن منفعتی که دارند، با هم یکسان فکر کنند و سعی کنند حداکثر تلاش خود را براى رسیدن به هدفشان انجام بدهند.

 

به نظرت، اگر از روز اول بعد از پایان تحصیل در دانشگاه به جای گرایش به سمت بازیگری و هنر به سمت تجارت و بازرگانی می‌رفتی موفق نبودی و از نظر مالی برایت بهتر نمی‌شد؟

 

نمى‌توانم مطمئن باشم که اگر به جاى بازیگرى به سمت تجارت می‌رفتم موفق‌تر بودم یا نه؛ به هر حال از آن دسته آدم‌هایی هستم که به هیچ وجه از شکست خوشم نمی‌آید. یعنی حتى اگر در یک بازی شطرنج هم ببازم، روی خلق و خویم تاثیر می‌گذارد! البته در صورت شکست سعى می‌کنم با آن کنار بیایم، به همین خاطر سعی می‌کنم همه جوانب را بسنجم و وارد بازی‌هایی شوم که حداقل ضرر را به من برساند؛ یعنی کارم را به صورتى انجام بدهم که شانس باختم به حداقل برسد، ولی هم در هنر، هم در تجارت معیار «شانس» خیلی تعیین‌کننده است؛ ممکن است شانسی که در بازیگری به من رو کرد (اگر من اسمش را شانس بگذارم) هیچ وقت در تجارت نمی‌بود و همینطور برعکسش؛ اگر در تجارت رو می‌کرد، هیچ وقت اتفاق بازیگری ام برایم شانس تلقی نمی‌شد.

 

اگر همین الان یک نفر پیشت بیاید و بگوید مثلا ۱۰۰ میلیون تومان پول دارم و می‌خواهم آن را چند برابرش کنم، به عنوان یک بازرگان چه پیشنهادی برای تحقق هدفش می‌دهی؟ اصلا راهنمایی‌اش می‌کنی؟

 

اگر یک نفر به من بگوید ۱۰۰ میلیون تومان پول دارم و می‌خواهم چند برابرش کنم، در بازار فعلی من بهش پیشنهاد می‌کنم طلا بخرد؛ در اقتصاد فعلی هیچ بیزینسی نیست که بتوان به سودآوری‌اش مطمئن بود! برعکسِ تمام کشورهای پیشرفته دنیا که هر ایده‌ای که داشته باشید هزاران NGO و موسسه دولتی کمکت می‌کنند آن را به سرانجام برسانید و می‌توانید هزاران وام بگیرید و از طرف دولت به شما کمک می‌کنند، متاسفانه، در کشور ما اگر بخواهى ایده ات را عملى کنى، به طرق مختلف چوب لای چرخت می‌گذارند و این آزاردهنده است!

 

اگر فرض کنیم یک آدم سرمایه دار به دنبال راهی است برای سرمایه‌گذاری، آیا می‌تواند برای مشاوره پیش بهرام رادان بیاید؟ آیا گروه یا تیمی داری که بتوانید برای یک تجارت موفق برای افراد برنامه‌ریزی کنید و پلان پیشنهادی بدهید؟

 

بله، من در کنارم یک تیم مشاوره‌ای دارم و البته حرفشان حرف پیغمبر نیست! چون آنها هم در شرایط فعلی ایران زندگی می‌کنند و اطلاعات خود را از منابع موجود می‌گیرند، ولی به دانش و آگاهی آنها اطمینان دارم که از نظر اقتصادی می‌توانند مشاوره و برنامه‌ریزی اقتصادی بدهند.

 

اصولا شخصیت بهرام رادان اینگونه است که در تجارت دوست دارد محتاطانه عمل کند (مثلا پول هایش را در بانک بگذارد و سود ماهانه اش را بگیرد) یا اهل ریسک کردن در تجارت هم هست؟ آیا تا به حال به واسطه سرمایه‌گذاری روی پروژه‌ای پشیمان شده‌ای؟ آیا تا به حال کسی از شما کلاه‌برداری کرده است؟

 

فکر می‌کنم در تجارت نه اهل ریسک کردن هستم و نه یک آدم محتاط. سعی می‌کنم با چشم باز جلو بروم. از مشاوره دوستانم هم کمک می‌گیرم. نه، کسی از من کلاهبرداری نکرده، البته به هرحال کسانی بوده‌اند که پولی را گرفته‌اند و پس نداده‌اند! ولی نمی‌خواهم رویشان اسم کلاهبردار را بگذارم! آمدند پول را گرفتند، خب ندارند پس بدهند، من هم نمی‌توانم اعدامشان کنم!

 

چرا بهرام رادان در سینمای ایران اینقدر کم کار شده است؟ نگران این موضوع نیستی که طرفدارانت به دلیل ندیدنت فراموشت کنند یا به قول معروف ازت ناامید شوند؟

 

در حقیقت کم کار شدن من در سینما به دلیل این است که پیشنهادات جالب نیستند! دوست دارم چند وقتى از سینما فاصله بگیرم. از طرف دیگر فیلم انیمیشن «تهران ۱۵۰۰» را در نوبت اکران دارم و یک فیلم توقیفی هم به نام «زادبوم» دارم و گویا براى مسوولان فعلى خوشایند نیست اکرانش کنند! همچنین یک فیلم دیگر که نمی‌دانم توقیف است یا نه به اسم «پل چوبی.»

 

اگر دوست دارید درباره فیلم «پل چوبی» به ما توضیح بدهید. تا آنجا که می‌دانم شما و چند تن دیگر از ستاره‌هایی که در این فیلم حضور داشته‌اند در فروش این فیلم شریک بوده‌اید. آیا این اولین قرارداد بهرام رادان است که در فروش فیلم سهیم می‌شود؟ آیا از اینکه این پیشنهاد را قبول کردید متضرر نشدید؟ آیا قبول این نوع قرارداد در ۳۳ سالگی برای بهرام رادان یک شکست محسوب می‌شود؟

 

فیلم «پل چوبی» اولین فیلمى نیست که شریک شدم، قسمتی از فیلم ناکام بهروز افخمی «ته دنیا» که در فرانسه فیلمبرداری شد و هیچ وقت پخش نشد هم متعلق به من است؛ اینها را هم شکست نمی‌دانم، امنیت سرمایه‌گذارى آنقدر کم است که باید برای کارهایت فال بگیری! تازه به آن فالى هم که می‌گیرى هیچ اعتمادى نیست!

 

شرایط بهرام رادان هنگام عقد قرارداد برای حضور در یک فیلم چیست؟ (هم از نظر مالی و هم تعهدات دیگر.)

 

خب شرایط هر فیلم متفاوت است، آنقدر طی این سال‌ها تجربه کرده‌ایم که می‌توانیم مدل‌های متنوعى از قراردادهاى مالی را تعریف کنیم.

 

در گفت‌وگویی که سال گذشته با هم داشتیم و همچنین امسال از علاقه‌مندی زیادت برای تهیه‌کنندگی گفتی. چه فیلم و فیلمنامه‌ای باید به دست بهرام رادان برسد که حاضر شود ریسک کند و تهیه‌کنندگی یک کار را به عهده بگیرد؟

 

هنوز هم به تهیه‌کنندگی علاقه زیادی دارم. پارسال تصمیم داشتم فیلمنامه آقای «کیومرث پوراحمد» را تهیه کنم که فیلمنامه رد شد! چند فیلمنامه دیگر را هم دارم، ولی شرایط فعلی را برای ورود به حوزه سرمایه‌گذاری در سینما مناسب نمی‌بینم، بنابراین صبر می‌کنم بعد از انتخابات، تا ببینم چه پیش می‌آید.

 

اگر قرار باشد تهیه‌کننده یک فیلم باشی، ممکن است شرطی مثل بازی خودت در آن فیلم برای کارگردان تعیین کنی؟ اصلا حاضری روی یک فیلم با حضور خودت سرمایه‌گذاری کنی و مطمئن باشی آن فیلم سرمایه ات را برخواهد گرداند؟

 

به هیچ عنوان در فیلمی که تهیه‌کننده باشم شرطی برای بازی خودم نمی‌گذارم! در کل ترجیحم این است که در صورت تهیه‌کننده بودن، بازی نکنم، چون هر کدام تمرکز خودش را لازم دارد، به خصوص تهیه کنندگی‌ای که تجربه اولم خواهد بود و استرس زیادی دارد. بنابراین ترجیح می‌دهم یکی را انتخاب کنم.

 

اگر دست خودت بود دوست داشتی در کدام فیلم سینمایی ایران که تا امروز ساخته شده نقش تهیه‌کننده را داشته باشی؟

 

در شرایط فعلی دوست داشتم تهیه‌کننده «کلاه قرمزی و پسرخاله بودم!» لااقل کلاه قرمزی و پسرخاله ممنوع‌الکار نمی‌شوند و راحت مجوز می‌گیرند و کسی علیه آنها بیانیه صادر نمی‌کند و فیلمشان توقیف نمی‌شود!

 

آیا از سرمایه‌گذاری روی آلبوم موسیقی ات (روی دیگر) راضی بودی؟ اصلا آیا امکان دارد آلبوم دیگری از بهرام رادان منتشر شود؟ (البته می‌دانم قرار است این اتفاق بیفتد، ولی اگر توضیح بیشتری درباره فعالیت‌های موسیقایی‌تان از جمله برگزاری کنسرت و… دارید به ما بگویید.)

 

آلبوم «روی دیگر» کار پرهزینه‌ای بود. بله، از فروشش راضى‌ام، ولی هزینه پکیج و بسته‌بندی‌اش خیلی زیاد بود. اینها علاقه من بود، دلم می‌خواست محصول با بالاترین کیفیت به دست مردم برسد. از اول هم گفته بودم جیبی برای این کار ندوخته‌ام. درباره آلبوم جدید هم تو فکرش هستم، ولی فضا نه برای آلبوم جدید و نه برای کنسرت مناسب نیست. کلیپ‌های آلبوم مدت‌هاست بلاتکلیف است! امیدوارم هر چه زودتر مشکلشان حل شود و منتشر شوند تا مردم بتوانند قضاوت بهتری داشته باشند.

 

درباره کلیپ‌هایی که برای آلبوم موسیقی‌تان ساختید، اما هنوز موفق به انتشارشان نشده‌اید بگو. اینکه چقدر برای آنها هزینه کرده‌ای و اصلا چرا تا امروز خبری از صدور مجوز برای پخش‌شان نشده است؟ این مساله تا چه حد در موفقیت یا عدم موفقیت آلبوم «روی دیگر» تاثیرگذار بوده است؟

 

مطمئنا کلیپ‌ها خیلی می‌توانست در موفقیت آلبوم موثر باشد، چون ما به غیر از صدا و سیما جایى برای پخش کلیپ نداریم، بقیه شبکه‌ها هم که غیر مجاز هستند! کلیپ‌ها جزو عشق ما به پروژه‌ای بود که داشتیم و پشیمون هم نیستم که هزینه زیادی کرده‌ام. مردم هم می‌بینند و امیدوارم خوششان بیاید.

 

همه می‌دانند بهرام رادان جزو آن دسته بازیگرانی به حساب می‌آید که طرفداران زیادی بین برندهای مشهور برای انجام تبلیغاتشان داشته و همچنان دارد. اول اینکه اولین برندی که به تو حضور در تبلیغاتش را پیشنهاد داد چه بود؟ رقم قرارداد پیشنهادیشان چقدر بود؟ چرا این اتفاق در ایران منتفی شد؟ اصلا بازیگران و چهره‌های مشهور به جز شهرت شان که می‌تواند بسیار برایشان درآمدزا باشد، چه سرمایه‌ای دارند؟ چرا ستاره‌های کشورهای مختلف حق حضور در تبلیغات و تجارت برای خودشان را دارند اما در ایران ستاره‌ها محروم اند؟ اگر این ممنوعیت وجود نداشت، تا چه حد می‌توانست به پیشرفت سینمای ایران و شخص بازیگر یا ستاره مشهور مملکت کمک کند؟

 

اولین برندی که به من پیشنهاد داد ال جی بود، قرارداد بستیم و رقم قرارداد هم خوب بود، بعد هم با نیمانى کارى انجام دادم و بعد یک شرکت امور مخابراتى… تا اینکه تبلیغات ممنوع شد! این هم جزو اقتصاد ماست! کلا هم در این شرایط، بیزینس فعالى نداریم که نیاز به تبلیغ داشته باشد، به غیر از بانک‌ها که از پول نفت زنده‌اند.

 

طرفداران بهرام رادان دوست دارند بدانند ستاره شان چه زمانی به ایران برمی‌گردد و دوباره چه زمانی قرار است جلوی دوربین یک کارگردان برود؟ اصلا چرا دوست داری برخلاف خیلی از چهره‌های شناخته‌شده در سکوت خبری به زندگی‌ات ادامه دهی؟ مگر نه اینکه ذات ستاره بودن و مشهور بودن در جلوی دید بودن است؟

 

نمی‌دانم… باید بگذرد ببینم چه کاری پیشنهاد می‌شود و آیا شرایط ساختش مهیا می‌شود یا نه، وگرنه به زودى دوست دارم برگردم ایران.

 

بعضی از چهره‌های مشهور سینمای ایران در فیلم‌هایی بازی می‌کنند که مطابق میل مردم نیست و حتی در بعضی مقاطع باعث به جوش آمدن خون طرفدارانشان نیز می‌شوند. دوست دارم بدانم مردمی که در سوپراستار شدن یک فرد نقش بسزایی داشته‌اند تا چه حد حق اعتراض به انتخاب‌ها و تصمیمات ستاره موردعلاقه‌شان دارند؟

 

بعضی موقع‌ها بازیگران در فیلمی بازی می‌کنند که از نظر هنری جالب نیست؛ این در تمام دنیا یک مسئله طبیعى است. بازیگر هم مثل دیگر گروه‌ها، فیلمنامه را می‌خواند و تصمیم می‌گیرد که حداکثر تلاشش را بکند تا یک اثر خوب خلق شود، حالا به هر دلیل در مرحله ساخت این اتفاق نمی‌افتد؛ به نظرم، مقصر چنین اتفاقی تمام تیم است، نه یک شخص!

 

ولی آنی که در بعضی مواقع باعث به جوش آمدن خون طرفدارانش می‌شود، شاید بازى در فیلم‌هایی است که نیت ساختن شان خلق یک اثر هنرى نیست. مردم هم حق دارند عصبانى بشوند، چون مردم هنرمند را به آن جایگاه می‌رسانند و همان مردم هم هستند که می‌توانند آن را سلب کنند.

 

برخی می‌گویند بهرام رادان برای حضور در فیلم‌های خارجی به کانادا سفر کرده است. آیا طی مدتی که در ایران نبوده‌ای، پیشنهادی برای حضور در فیلم‌های خارجی داشته‌ای؟

 

پیشنهاد بازی در فیلم‌های خارجی برای اکثر بازیگران ما وجود دارد، نه تنها برای من. چیز عجیبى نیست، ولی من فعلا تصمیمی ندارم.در کل کارهایى که پیشنهاد شده برایم جذاب نبوده‌اند، باید اینقدر خوب باشند که باعث مباهات مردم ام باشم، چون دوست ندارم به هر قیمتی این کار را بکنم.

 

دوست دارم اولین نویسنده‌ای باشم که زمان حضور دوباره بهرام رادان در ایران را اعلام می‌کنم. آیا سورپرایز خاصی برای طرفدارانت داری که بشود از این رسانه اطلاع‌رسانی کرد؟

 

فعلا سورپرایزی ندارم. اتفاقات عجیب و غریبى که در مملکت ما می‌افتد، اینقدر سورپرایز دارد این روزها که دیگر جایى براى سورپرایز ما نمی‌گذارد! برگشتن من هم انشالله به زودى… امیدوارم سینمایمان زنده باشد، مردم مان عاقبت به خیر شوند و همانجوری زندگی کنیم که دلمان می‌خواهد.

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد

عکس با حجاب کیم کارداشین برای یک مجله عربی!!

عکس با حجاب کیم کارداشین برای یک مجله عربی!! - www.campfa.ir

کیم کارداشین به تازگی اقدام به همکاری با یکی یکی از مجلات معروف عربی به نام هیا کرده است. او در این مجله با حجاب اسلامی ظاهر شده و لباسی از جنس ابریشم و به رنگ سفید به تن کرده است. این لباس های توسط استفان رولان طراحی شده است.

 

 

برخی معتقدند که وی در تلاش برای رفتن به عربستان می باشد و برای همین دست به چنین کاری زده است. او سابقه سفر به دوبی و برخی دیگر از کشورهای عربی را نیز دارد.

عکس با حجاب کیم کارداشین برای یک مجله عربی!! - www.campfa.ir

شاهرخ خان از مصائب مسلمان بودنش پس از یازدهم سپتامبر نوشت

شاهرخ خان در مقاله ایی از مصائب مسلمان بودنش پس از حادثه یازدهم سپتامبر نوشت:

یکی از رهبران پاکستان از او دعوت کرد که برای همیشه به سرزمین مادری اش بازگردد.
شاهرخ خان از مصائب مسلمان بودنش پس از یازدهم سپتامبر نوشت - www.campfa.ir

 


تصویر روی جلدآخرین شماره مجلهٔ «Outlook Turning Points» که نسخهٔ گردآوری شده ایی است که با کمک نیویورک تایمز به چاپ می‌رسدبه بازیگر مسلمان سینمای هند شاهرخ خان تعلق گرفته است او مقاله ایی هم با عنوان «خان بودن» در این شماره نوشته است. در این مقاله بازیگر سینمای هند از مشکلاتش پس از حادثه یازدهم سپتامبر پرده برداشت که به خاطر مسلمان بودن سر راه او قرار گرفت.. این بازیگر ۴۷ ساله سینمای هند در ادامه درباره تعدادی از رهبران سیاسی هندی ابراز نظر کرد که از او خواسته‌اند به سرزمین مادری‌اش که به زعم آن‌ها پاکستان است، برگردد.بخش‌هایی از این مقاله را بخوانید:«گاهی من سوژهٔ بی‌مبالاتی‌های رهبران سیاسی می‌شوم که من را سمبول تمام آن چیزی می‌دانند که به زعمشان غلط و فاقد عرق ملی در مسلمانان هندی است. زمانی که من متهم به داشتن روابط و اتحادهایی با کشور همسایه (پاکستان) شدم تا داشتن روابطی با زادگاهم هند، این رهبران چنین فرصتی را پیدا کردند. آنها چنین نظراتی را ابراز کردند با انکه من هندیم و پدرم برای استقلال هند جنگید. زمانی که رهبران هند ازمن خواستند که به انچه سرزمین مادریم (پاکستان) می‌خوانند برگردم، تظاهراتی در اعتراض به حرف‌های آنان برپاشد. »

«من نام دختر و پسرم را سوهانا و آرین گذاشتم تا نام‌‌هایشان به ژنشان ربطی نداشته باشد. آن‌ها نام فامیل خان را از من به ارث برده‌اند و نمی‌توانند از نام این فامیل بگریزند….»

در ا دامه شاهرخ خان علت حضورش در «نام من خان است» ساخته کرن جوهر را توضیح می‌دهد که به اسلام ستیزی آمریکایی‌ها و تروریست دانستن مسلمان‌ها می‌پرداخت .اواعتراف می کند که از بس با تروریست ها اشتباهش  می گیرند خسته شده است
«طعنه آمیز است زمانی که برای تبلیغ فیلم نام من خان است به آمریکا سفر کردم، ساعت‌ها به خاطر نام فامیلیم در فرودگاه‌های امریکا معطل شدم تا انگشت نگاری شوم..»

گفتنی است که شاهرخ خان تباری پاکستانی دارد اما خودش متولد هند است. پس از انتشار این مقاله و بازتاب گسترده آن در هند، یکی از رهبران پاکستانی از شاهرخ خان دعوت کرد که به سرزمین مادری ا ش برگرددو در آنجا ساکن شود.شاهرخ خان یکی از بانفوذترین چهر های دنیای  سینما و سرگرمی سازی هند است.

 

بابک حمیدیان دچار سانحه شد +عکس

یکی از تهیه‌کنندگان نمایش «ویتسک» با تاکید بر اینکه این نمایش ۲ و ۳ بهمن‌ماه در جشنواره‌ی تئاتر فجر اجرا می‌شود، گفت: گروه اجرایی به دنبال بازیگری هستند تا به جای بابک حمیدیان در این نمایش به ایفای نقش بپردازد.
 

 

 

آرمان جعفری ادامه داد: متاسفانه روز اول بهمن‌ماه، بابک حمیدیان سر صحنه‌ی فیلم‌برداری یک اثر سینمایی دچار سانحه‌ای از ناحیه مهره‌های کمر و مچ پا شده است و به تجویز پزشکان سه هفته استراحت مطلق دارد.
 
او ادامه داد: با گفت وگویی که با بابک انجام دادیم، قرار شد برای اجراهای جشنواره و همینطور ادامه اجرای نمایش که پس از جشنواره انجام خواهد شد، یک بازیگر دیگر را جایگزین کنیم تاکنون چند بازیگر سر تمرین‌ها حاضر شده‌اند اما هنوز به نتیجه قطعی نرسیده‌ایم.
شامگاه اول بهمن ماه اجرای «ویتسک» به دلیل مصدومیت بابک حمیدیان به صحنه نرفت اما گروه اجرایی امشب و فردا شب قرار است کار را به صحنه ببرند.

ایسنا

جواب رد میترا طاهری به شاهزاده های عرب و شیوخ

میترا طاهری مجری شبکه LCI فرانسه که به عنوان زیباترین مجری دنیا شناخته شد در پاسخ به پرسش خبرنگار فرانسوی که چرا جواب رد به شاهزاده های عرب و شیوخ آنها و پسران سرشناس فرانسوی در مقابل در خواست آنان برای ازدواج داده ای، گفت: من با اینکه فقط یک بار در ۳ سالگی به همراه پدر و مادرم به ایران سفر کردم ولی خود را فرزند کوروش و از نسل پاک آریایی می دانم و فرزندانم نیز باید آریایی باشند…

جواب رد میترا طاهری به شاهزاده های عرب و شیوخ| www.campfa.ir

تیلور سوئیفت : من عاشق بردلی کوپر شدم !!!

45504_5434821890sd96

به گزارش خبرگزاری معتبر Rad*arOnline از اتفاقات جالب مراسم گلدن گلوب امسال چراغ سبز نشان دادن تیلور سوئیفت برای هنرپیشه جذاب و کاندیدای اسکار امسال ,بردلی کوپر بود

 

خبرنگار Rad*arOnline از اتفاقات ان شب اینطور تعریف میکند :که تیلور در جمع دوستانش به شدت برای معرفی شدن به بردلی اشتیاق نشان میداد ولی انها به او گفتند احتمالا بردلی و جنیفر لارنس با هم سر و سری دارند ..تیلور در اولین فرصت جنیفر را به جمع خودشون کشیده و به از او خواهش میکنه که او و بردلی رو به هم معرفی کنه و اگه میتونه کمکش کنه چون واقعا به او علاقه داره

جنیفر قبول میکنه و به پیش بردلی میره (Rad*arOnline) مکالمه این دو رو عینا در سایتش منعکس کرده

جنیفر لارنس: هییی ..برد.. امممم ..یه دوستی دارم که خیلی خاطرخواهت شده

بردلی کوپر:اووو ..واقعا!!! خوب چه شکلیه ؟؟ خوشگله؟؟

جنیفر: اون که اره ..خیلی نازه ..عاشق اسب ها ..رقص و موسیقی و این جور چیزاست

بردلی : اووو ..به نظر معرکه میاد .. اسمش چیه ؟؟به گروه خونی ما می خوره ؟ منظورم سینماست؟؟

جنیفر: نه راستش بیشتر تو کار موسیقیه ..اممممم ..اسمش تیلوره!

بردلی : وایسا ببینم … تیلور ..کدوم تیلور موسیقی ..نکنه تیلور سوئیفت ؟؟!!!

جنیفر : اممم ..شاید !!!

بردلی : نه …نه جن ..حرفشم نزن .. درباره علاقه اش به پسربچه ها نشنیدی؟؟ اصلا خوشم نمیاد با دختری قرار بزارم که مثل مسلسل دوست پسر عوض میکنه …
تازه شنیدم تو رابطه نمیزاره نفس بکشی و وقتی بخوای باش به هم بزنی ..آبروت رو میبره و میره تو همه رسانه ها میگه تو چقدر پست فطرتی و برای عوضی بودنت اهنگ میسازه

جنیفر : اره ..اینایی که میگی اشنا به نظر میاد ..خوب پس جوابت منفیه ؟

بردلی : اره .. من دنبال کسی هستم که با روحیاتم سازگار باشه

چیزی که عجیبه اینه که تیلور چطور میتونه انقدر سریع از یه رابطه وارد رابطه دیگه بشه !!!

بیوگرافی و عکس های حسین مهری

 

825 بیوگرافی و عکس های حسین مهری| www.campfa.ir

حسین مهری متولد آبان ماه سال ۱۳۶۳ است ،  به گفته خودش سابقه‌ای ۱۸ ساله‌ در عرصه تئاتر دارد.

او اولین بار در نقش عباس در سریال زیرهشت به مخاطبین معرفی شد و درحال حاضر ۲ سریال «تا ثریا» و «پنجره» را همزمان روی آنتن دارد.وی بازیگر جوانی است که تا‌کنون در مجموعه‌های پایتخت، نابرده رنج و زیرهشت ایفای نقش کرده است  .

گفت‌وگو با حسین مهری بازیگر سریال «تا ثریا»
به‌دنبال سبک خاصی در بازیگری هستم

  پیش از این هم در مجموعه‌های دیگری از سیروس مقدم حضور داشته‌اید؟بله، این سومین همکاری من با این کارگردان پس از کارهای زیر هشت و پایتخت بود. علاوه بر حضور در این مجموعه‌ها در سریال نابرده رنج و پنجره نیز ایفای نقش کرده‌ام.

با این حضور چندین ساله فکر می‌کنم هنوز زمان آن اتفاقی که باید بیفتد، نیفتاده و تا امروز نقش مهمی نداشته‌اید که مخاطب شما را با آن بشناسد.

تنها دلیل این اتفاق را لطف خدا می‌دانم، چرا که اگر قرار بود سال‌ها قبل چنین اتفاقی بیفتد به‌طور حتم من این تجربه‌ای را که اکنون با حضور در کارهای مختلف به دست آورده‌ام، نداشتم و این مسیر آزمون و خطا را آن‌گونه که باید و شاید طی نمی‌کردم. خوشحالم بیراهه نرفته‌ام و الان به‌گونه‌ای در حال دیده شدن هستم و پا در مسیر درستی گذاشته‌ام.

چقدر سعی دارید با نقش‌تان زندگی کنید؟

معمولا می‌کوشم با حضور در آن نقش کاملا رئال به نظر بیایم. بخصوص در سریال‌هایی به کارگردانی سیروس مقدم این حساسیت دو چندان می‌شود؛ چراکه ایشان ابتدای این کار در جلسات دورخوانی مدام به ما یادآوری می‌کردند خیلی سعی نکنیم نقش را بازی کنیم. هدف این بود بازیگران نقش‌ها را از فیلتر وجودی خودشان بگذرانند و به نوعی با آنها زندگی کنند. به همین دلیل بیننده در کل کار با هیچ چیزی که از زندگی روزمره‌اش فاصله داشته باشد روبه‌رو نمی‌شود و به نوعی همه شخصیت‌های این قصه را می‌پذیرد.

شخصیت مسعود در تا ثریا را تا چه اندازه ویژگی‌های شخصیتی خودتان مشابه می‌دیدید؟

مسعود یکسری اتفاقات و ناهنجاری‌های قصه را به دوش می‌کشد و برخی مشکلات را برای این خانواده به‌وجود می‌آورد. به نظر من این نقش بیش از عباس در زیر هشت مورد توجه مردم قرار می‌گیرد و پرتنش‌تر و چالش برانگیزتر است. ظاهر برای مسعود مهم است و خیلی به سر و وضعش می‌رسد و نگاه مادی به زندگی و آدم‌های اطرافش دارد و به‌طور کلی انسان خوشگذرانی است. اگرچه مسعود خیلی نگاه سطحی به زندگی دارد و آدم عمیقی نیست، اما انسان سالمی است. در عین این‌که همیشه به منافع خود فکر می‌کند. در کل هیچ‌وقت سعی نکردم مسعود را شبیه خودم بکنم. در کل نقش‌هایی که تا امروز بازی کرده‌ام از عباس زیر هشت گرفته تا مرتضی پایتخت، احمد نابرده رنج و حتی افشین سریال پنجره سعی کرده‌ام همه وجوه شخصیتی کاراکتری را که بازی می‌کردم به اجرا درآورم.

در انتخاب نقش‌هایتان چه چیزی را بیشتر از همه مدنظر قرار می‌دهید؟

شاید مهم‌ترین آنها این باشد که بتوانم با آن شخصیت ارتباط لازم و کافی برقرار کنم. خیلی برایم فرقی نمی‌کند نقشی که بازی می‌کنم تا چه اندازه شبیه خود من است. همیشه می‌کوشم به بهترین شکل ممکن در نقش ظاهر شوم. مسعود در خیلی چیزها از من دور بود. لحظه‌ای زندگی می‌کرد و خواسته و ناخواسته باعث و بانی مشکلاتی می‌شد. مسعود برای من تعریف‌های مشخصی داشت و سعی می‌کردم این نقش را در قالبی جلو ببرم که مخاطب قضاوت از پیش تعیین شده‌ای برای آن نداشته باشد.

قصه تا ثریا براساس واقعیت‌های روز جامعه به تصویر کشیده شده است. مجموعه‌هایی از این دست تا چه اندازه می‌تواند در جذب مخاطب خود موفق عمل کند؟

همیشه مجموعه‌ای برنده میدان است که بتواند به مردم نزدیک باشد و مخاطب به نوعی قصه را در خود لمس کند. فرم بصری قصه باید به‌گونه‌ای به تصویر کشیده شود که حس همذات پنداری مخاطب را برانگیزد. اینجاست که کلیشه هم خیلی معنایی ندارد. شاید این حرف که خیلی از قصه‌ها چون مخاطب ندارند کلیشه شده اند باید به چالش کشیده شود. مگر در زندگی عادی و روزمره ما چقدر موضوع وجود دارد که می‌توان به آنها پرداخت. آنچه اهمیت دارد نگاه جدید و متمایز به این موضوعات است و دقیقا همین جاست که می‌شود به جواب این سوال پی برد که چرا مجموعه‌های سیروس مقدم همیشه برای مخاطب خود جذابیت داشته‌اند.

در همه نقش‌هایتان یکدستی به چشم می‌خورد مثلا گاهی احساس می‌شود شاید حسین مهری، مسعود را از آن خود کرده است.

به هرحال هرچقدر هم یک بازیگر تلاش کند باز هم بخشی از خصوصیات اخلاقی و واقعی خودش را در قالب نقش به تماشا می‌گذارد. این نکته خیلی هم دور از ذهن نیست و طبیعی است یک بازیگر خوب باید این توانایی را داشته باشد تا بتواند باورپذیر به نظر بیاید. به نظرم همان‌طور که یک نویسنده یا یک کارگردان دست نوشته و امضای مشخصی در کارهایش دارد یک بازیگر هم باید بتواند خط مشی مشخصی داشته باشد که اتفاقا از نگاه روانشناختی خیلی هم از خصوصیات اخلاقی خود او دور نیست. چرا که هر آدمی یک سری رفتارها و عادت‌های ویژه و خاص دارد که در همه جای زندگی با آنها همراه خواهد بود.

به این دلیل پرسیدم که عموما در تمام نقش‌هایتان تلاش خاصی برای باورپذیری آن دارید؟

شاید بهتر باشد این جمله را کمی تصحیح کنم. معمولا سعی می‌کنم خیلی نقش را برای خودم پیچیده نکنم و می‌کوشم خیلی راحت آن را ایفا کنم. این کار به من کمک می‌کند تا بیشتر بتوانم در قالب نقش فرو روم و باورپذیری آن کاراکتر را برای مخاطب بیشتر می‌کنم. اشتباهی که خیلی از بازیگران مرتکب آن می‌شوند این است که فکر می‌کنند سادگی در ایفای یک نقش یعنی می‌شود خیلی ساده از کنار آن گذشت. اساس بازیگری در این است که جاهایی باید نقش را به چالش گرفت و تعلیق‌هایی در بطن آن به وجود آورد.

نگران این نیستید که خوب دیده شدن تا حدی انتخاب‌ها و پیشنهادهای بعدی را برای شما به یکنواختی برساند؟

شاید. در ادامه این مسیر چند ساله خیلی تلاش کردم سبک مشخصی در روند بازی‌هایم داشته باشم. یکی این‌که معمولا نقش‌هایم شبیه خیلی از آدم‌هایی بوده که اطرافمان می‌بینیم و در تا ثریا هم با کمک‌هایی که سیروس مقدم مانند همیشه از بازیگران کارش دریغ نکرده است این اتفاق افتاد. مسعود شخصیت خیلی پیچیده‌ای نبود مثل خیلی از آدم‌ها حرف می‌زد و مثل خیلی از آدم‌ها رفتار می‌کرد. خیلی جاها هم خودم را به جای مسعود می‌گذاشتم و فکر می‌کردم اگر من به جای این شخصیت بودم چه عکس‌العملی از خودم نشان می‌دادم.

در مورد انتخاب‌های بعدی‌ام هم باید بگویم هر موقع که سیروس مقدم در کاری از من دعوت کند قطعا در آن کار حضور خواهم یافت و خیلی دقت می‌کنم انتخاب‌های بعدی‌ام شبیه مسعود تا ثریا نباشد، چرا که دلم می‌خواهد خودم را در حیطه‌های مختلف بازیگری بیازمایم. این روند را سابق براین هم در انتخاب‌هایم داشته‌ام. این‌که بعد از عباس زیر هشت نقش احمد را در سریال نابرده رنج بازی می‌کنم، تنها به این دلیل است که دوست دارم در انتخاب‌هایم متفاوت از قبل عمل کنم و این شرایط را برای خودم به وجود بیاورم که بتوانم از پذیرفتن نقش‌های انعطاف‌ناپذیر و بدون چالش رهایی یابم.

825 بیوگرافی و عکس های حسین مهری| www.campfa.ir

 

825 بیوگرافی و عکس های حسین مهری| www.campfa.ir

 

825 بیوگرافی و عکس های حسین مهری| www.campfa.ir

 

825 بیوگرافی و عکس های حسین مهری| www.campfa.ir

حسین مهری

825 بیوگرافی و عکس های حسین مهری| www.campfa.ir

 

825 بیوگرافی و عکس های حسین مهری| www.campfa.ir