هر انسانی مرتکب اشتباه می شود ؛اما فقط انسان های احمق اشتباه خود را تکرار می کنند.(سیسرون)
خوش آمدید - امروز : شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

روابط موفق

چطور میشه معشوق خود را فراموش کرد ؟!

عشق چیزی بسیار خاص است زیرا وقتی شکست می خورد قدرت آسیب زدن به ما را دارد. نباید این شکست را به خودتان بگیرید. هر روز روابط بسیاری با شکست مواجه می شوند و این به آن معنی نیست که دیگر عشقی وجود نخواهد داشت. دلیل آن هر چه که باشد، اینکه یاد بگیرید چطور کسی که خیلی دوست داشته اید را فراموش کنید کار بسیار سختی است و نیازمند گذشت زمان است. خوشبختانه، خیلی ها این کار را انجام داده  و با موفقیت روبه رو شده اند. ما روش آن را به شما آموزش می دهیم.

 راههای فراموش کردن عشق


مراحل

 

 

بخش اول: تغییر دیدگاهتان
۱. بفهمید که هنوز ممکن است این فرد را دوست داشته باشید. اگر تصور می کنید نمی توانید فراموشش کنید، احتمالاً دلیلی دارد. شما اوقات فوق العاده ای را با هم گذرانده اید و بخش مهمی از قلبتان را به او داده اید. حالا که تصمیم گرفته اید فراموشش کنید، دیگر به آن فرد طوری که دوست دارید باشد نگاه نکنید و سعی کنید خودِ واقعی اش را ببینید.

 

 

• اگر به شما دروغ می گوید یا فریبتان می دهد و یا احساسش نسبت به شما عوض شده است باید بفهمید که این رابطه اصلاً رابطه سالمی برای شما به حساب نمی آید. ممکن است برایتان سوءتفاهم شود یا عصبانی شوید. فراموش کردن این فرد ممکن است خیلی سخت باشد اما به این معنی نیست که نمی توانید فراموشش کرده و زندگی تان را پیش ببرید.

 

 

• همچنین درک کنید که فراموش کردن به این معنی نیست که دیگر نمی توانید آن فرد را دوست داشته باشید. فقط به این معنی است که عشق شما به او تغییر کرده است. هنوز می توانید او را ببینید، بهترین آرزوها را برایش داشته باشید و دعا کنید که خوشبخت شود. فراموش کردن به این معنی نیست که باید به طور کل نادیده اش بگیرید؛ یعنی باید بیشتر به فکر خودتان باشید.

 

 

• به خودتان باور داشته باشید. شما چیزهای زیادی دارید. عشق یعنی فهمیدن بیشتر درمورد خودتان از طریق دیگران. با تجربه عشق های بیشتر، اطلاعات بیشتری درمورد خودتان به دست می آورید. اگر خودتان، خودتان را باور نداشته باشید، عشق بعدی تان چطور می تواند باورتان کند؟
۲. درک کنید که آدم های دیگری هم هستند–فقط شما نمی بینید. احتمالاً خیلی زیاد این فرد را دوست داشته اید که شما را به نقطه ای رسانده است که هیچ کس دیگری را در دنیا به جز او نمی بینید. فراموش کردن سخت ترین قسمت کار است و ممکن است زمان زیادی طول بکشد اما زندگی کوتاه تر از آن است که بخواهید آن را هدر دهید.

 

 

• همه ما دوست داریم در دنیای افسانه ای زندگی کنیم که در آن همه چیز دقیقاً طبق برنامه مان پیش می رود و هیچ سختی و مشکلی وجود ندارد، اما زندگی واقعی اینطور نیست. افراد زیادی هستد که قبل از این که با یک فرد خاص بمانند، در طول زندگی شان با آدم های زیادی رابطه عاشقانه برقرار می کنند. 

 

 

• سعی کنید خوش بین باشید. نیمه پر لیوان را ببینید. به جای اینکه فکر کنید، «من عشقم را از دست دادم»، فکر کنید «من الان مجردم!». به جای اینکه فکر کنید «کسی که خیلی وقت بود می شناختم را از دست دادم»، فکر کنید «حالا باید با آدمهای زیادی آشنا بشوم». خوش بین بودم کمکتان می کند زودتر فراموش کنید.
۳. بدانید که ممکن است شما بیشتر از مقداری که طرف مقابلتان دوستتان داشته، دوستش داشته اید. این مورد شاید سخت باشد زیرا به احتمال زیاد طرف مقابل نمی دانسته است که شما چقدر عاشقش بوده اید. اما اشکالی ندارد. این به آن معنی نیست که شما فردی دوست داشتنی، جذاب یا فریبنده نیستید. فقط به این معنی است که فرصت دیگری برایتان هست که کسی را پیدا کنید که درست همان اندازه که شما دوستش دارید، دوستتان بدارد.

 

 

• اگر تصورتان این است که شما بیشتر از طرف مقابلتان او را دوست داشته اید، از این بعنوان یک انگیزه استفاده کنید. فکر کنید: ترجیح می دهید با کسی باشید که کمتر از آن مقداری که دوستش دارید، دوستتان دارد یا به همان اندازه؟

 

 

• درگیر این ایده نشوید که «شاید کس بهتری را پیدا نکنم». نباید هیچوقت خودتان را اسیر کسی کنید که به دردتان نمی خورد. بیرون بروید، به استانداردهای خودتان باور داشته باشید و سعی کنید کسی که می خواهید را پیدا کنید.بهتر است مستقل و شاد باشید تا در رابطه با کسی که به فکرتان نیست.
۴. اگر احساستان را به کسی که عاشقش هستید گفته اید و هیچ جوابی دریافت نکرده اید، درک کنید که هیچ دلیلی برای ادامه آن وجود ندارد. فراموش کردن به نفعتان است. 

 

 

• با یک فرد بی طرف که چنین موقعیتی داشته است حرف بزنید. یکی از دوستان یا اعضای خانواده تان. اگر مجبور شدید پیش مشاور هم بروید. درمیان گذاشتن فکر و احساستان با یک فرد بی طرف سبک ترتان می کند و کمک می کند زودتر فراموش کنید.

 

 

• با درد به طرقی سازنده برخورد کنید. وانمود نکنید که غصه ای ندارید. راه های فرار خلاقانه ای پیدا کنید مثل هنر یا گفتگو تا دردتان را از طریق آن بیرون بریزید. سعی کنید بیشتر وقت ها به آن فکر نکنید زیرا فکر کردن مداوم به آن بدترش می کند.
۵. تصمیم بگیرید می خواهید همچنان دوست بمانید یا نه. به خودتان بستگی دارد. خیلی سخت است که دوستی یک عشق قدیمی را با استقلال تازه تان در کنار هم داشته باشید. بیشتر افراد تصور می کنند آسان تر است که یک دوستی دور با فردمقابل نگه دارید اما تصمیم با خودتان است.
بخش دوم: برگرداندن استقلال شخصی
۱. به مسافرت بروید. لازم نیست یک سفر رویایی باشد. مهم این است که فقط مناظر تازه ببینید و چیزی شما را مشغول نگه دارد. افراد زیادی باور دارند که تغییر محل موقتی باعث می شود ذهنتان را پاک کنید و به وضعیت عادی برگردید.

 

 

• با محلی ها معاشرت کنید. اگر قرار است همیشه خودتان تنها باشید چه فایده ای دارد که به محلی جدید بروید؟ با محلی ها معاشرت کنید، به داستان هایشان گوش دهید و خوش بگذرانید. 

 

 

• زمان هایی را به تنهایی بگذرانید. سعی کنید از استقلال کنونی تان شاد شوید. اگر نتوانید به تنهایی شاد باشید، چطور فردی که قرار است بعدها به زندگی تان بیاید می تواند با شما شاد شود؟
۲. به دوستان و خانواده تکیه کنید. دوستان و خانواده تان در هر شرایطی در دسترس شما هستند – از آنها استفاده کنید! وقتی احساس ناراحتی می کنید، با اعضای خانواده وقت بیشتری را بگذرانید یا با دوستانتان قرار گذاشته و بیرون بروید. دوستان و خانواده تان درست به همان اندازه یک شریک عاشقانه دوستتان دارند اما به طریقی متفاوت.

 

 

• برای اتفاقاتی که می افتد به نزدیک ترین دوستتان پناه ببرید. اگر آمادگی شنیدن نصیحت دارید، از دوستتان بخواهید این کار را بکند. بهترین دوست شما از دیدی شما را می بیند که خودتان نمی توانید و دیدگاهی واقعاً تازه به شما خواهد داد. دوست نزدیک شما هر کاری هم که نتواند بکند، فرصتی برای بیرون ریختن حرف های دلتان در اختیار شما قرار می دهد و باعث می شود فکر کنید ارزشمندید.
۳. همه یادگاری های رابطه قبلی را از دیدرس خود دور کنید. شاید خیلی جالب به نظر نرسد اما لازم و ضروری است. فراموش کردن یک عشق قبلی مستلزم این است که در آینده زندگی کنید نه گذشته. همه عکس ها، یادداشت ها، فیلم ها، هدیه ها و هر چیز دیگری که به او مربوط می شود را جمع کرده و در جایی دور از دسترس و دیدتان بگذارید. کار ناراحت کننده ای است اما روحیه تان را بهتر خواهد کرد.

 

 

• به خاطر داشته باشید که برداشتن و دور کردن به معنی از بین بردن نیست. ممکن است دوست داشته باشید که همه یادگاری هایتان را نگه دارید، درست همانطور که ممکن است نخواهید آن فرد را به طور کل فراموش کنید. شاید دلتان بخواهد وقتی به کل رابطه را پشت سر گذاشتید، نگاهی به آن یادگاری ها بیندازید.
۴. همانطور که غصه می خورید، حتماً خودتان را خالی کنید. خیلی ها تصمیم می گیرند همه احساساتشان را جایی بنویسند. وقتی حوصله اش را داشتید، یک تکه کاغذ بردارید و افکارتان را روی آن یادداشت کنید. با این روش وقتی توانستید به خوبی رابطه را پشت سر بگذارید، با خواندن آن نوشته ها خواهید فهمید که چقدر قوی بوده اید که توانستید آن را فراموش کنید.

 

 

• چه حسی دارید؟ پنج سال پیش اگر در چنین موقعیتی می بودید چه حسی داشتید؟ پنج سال دیگر در چنین شرایطی چه حسی خواهید داشت؟ به این فکر کنید که آن رابطه چه معنا و مفهومی برایتان داشته است.

 

 

• فقط از طریق نوشتن نیست که می توانید خودتان را تخلیه کنید. نقاشی، طراحی، رقص، ساخت و ساز و دویدن راه های عالی دیگری برای آن هستند. هر چه که باشد، باید از ته قلبتان باشد و چیزی که از آن به دست آید، فوق العاده خواهد بود.
۵. از جسمتان خوب مراقبت کنید. به طور مرتب ورزش کنید. اگر آنقدر از بر هم خوردن عشقتان غصه می خورید که تصور می کنید به جسمتان آسیب می زند، حتماً با یک مشاور صحبت کنید.
۶. وقتی آماده بودید، دوباره در جستجوی عشق باشید. این فرایند ممکن است ماه ها طول بکشد یک حتی یک سال. اگر هنوز آماده نیستید، خودتان را مجبور نکنید؛ نه برای خودتان و نه آن فرد جدید منصفانه نیست. بدانید که آدم های زیاد دیگری هم هستند که اگر به آنها فرصت دهید، برایتان احترام و ارزش قائلند. 

 

 

• خیلی ها تصور می کنند که اگر وارد رابطه های سرسری شوند کمک می کند که زودتر فراموش کنند. اگر تصمیم به این کار گرفتید، حتماً این کار را به دلایل درست انجام دهید: اینکه مثلاً به دنبال محبت هستید، دیدن آدم های جدید برایتان جالب است و … دقت کنید که برای جلب حسادت فرد قبلی هیچوقت وارد چنین رابطه هایی نشوید چون ارزشش را ندارد.

 

 

• از اشتباهاتتان درس بگیرید. وقتی دنبال فرد جدیدی هستید که عشقتان را با او سهیم شوید، با انجام اشتباهات قبلی یک دل شکستگی دیگر را رقم نزنید. اشتباهات و تقصیراتتان در رابطه قبلی را پیدا کرده و سهی کنید دیگر آنها را تکرار نکنید. 

 

 

• خودتان باشید. مهم نیست که با چه کسی آشنا شوید، فقط باید خودتان باشید. برای اینکه کسی دوستتان داشته باشد، باید خود واقعی تان را به او نشان دهید. آنها باید بپذیرند که اشتباهاتشان را بپذیرند، آنها را برای پارتنر جدیدشان عنوان کنند و بدانند که پارتنرشان هم آنها را قبول می کند.
نکات

 

 

• کسی که شما برایش فقط یک گزینه هستید را به اولویت زندگی تان تبدیل نکنید.

 

 

• وقتتان را برای کسی که با شما وقت نمی گذراند تلف نکنید.

 

 

• اگر احساس عصبانیت و افسردگی دارید، سعی نکنید انتقام بگیرید، فقط درمورد آن با یکی از دوستانتان حرف بزنید. هیچکس ارزش اینهمه ناراحتی و غصه شما را ندارد.

 

 

• یادتان باشد که بالاخره فراموشش خواهید کرد اما باید از کارهایی که شما را یاد او می اندازد دست بکشید. زندگی بسیار کوتاه است و نباید خودتان را نگران این کنید. تا می توانید از آن استفاده کنید.

 

 

• اشکالی ندارد که بعد از آن احساس ناراحتی و تنهایی کنید، فقط مطمئن شوید که نگذارید خیلی اذیتتان کند. گاهی اوقات احساس ناراحتی و گریه باعث می شود حالتان بهتر شود.

 

 

• زمان بهترین دارو است.

 

 

• به جای اینکه بخواهید فردی خاص دوباره وارد زندگی تان شود، عشق و خوشبختی بخواهید.

 

 

• تلفنتان را عوض کنید تا مدام پیام های قبلی تان را چک نکنید.

 

 

• فراموش کردن خیلی سخت است اما اصلاً دلیلی ندارد که بگذارید آسیب ببینید و یا با شما بدرفتاری شود. شما لایق بهترین ها هستید!

ازدواج با مرد جوان بهتر است یا جا افتاده؟!

شما به‌عنوان یک خانم فکر می‌کنید ازدواج و زندگی با یک مرد جوان‌تر بهتر است یا مردی جاافتاده و با‌تجربه. اصلا به نظر شما چه اختلاف سنی میان زن و شوهر مناسب است؟ بعضی‌ها معتقدند که شوهر حتما باید از زنش مسن‌تر باشد، اما عده‌ای نظر عکس دارند و برخی هم ممکن است همسر همسن و سال خود را ترجیح بدهند. اما آیا واقعا اختلاف سنی در زندگی مشترک مهم است؟باید بگوییم بله، اختلاف سنی در زندگی فاکتور بسیار تاثیرگذاری است اما تعیین‌کننده خوشبختی نیست؛ اما دانستن این اثرات می‌‌تواند به تصمیم‌گیری کمک کند.

ازدواج

زندگی با شوهر جوان چگونه است؟
نکات مثبت
آماده زندگی پر هیجان باشید
هرقدر فاصله و اختلاف سنی بین زن و مرد کمتر باشد جنس دغدغه‌های‌شان به هم نزدیک‌تر است و آنها به درک بهتری از یکدیگر می‌رسند و در نتیجه احتمال تفاهم بیشتر است.
افرادی که در محدوده سنی نزدیک هم باشند، تجربه‌ها و خاطره‌های یکسان و پیش‌زمینه فرهنگی مشابهی برای صحبت و وقت‌گذرانی با هم دارند.
وقتی که ۲ جوان با یکدیگر زندگی می‌کنند، به دلیل جوانی، قابلیت انعطاف بیشتری دارند و در نتیجه راحت‌تر خود را با عادت‌های یکدیگر وفق می‌دهند، حال آنکه با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش می‌یابد.
زن و شوهر جوان با هم رشد می‌کنند و می‌توانند همراه هم تازگی‌ها و زیبایی‌های دنیا را کشف کنند و از اینکه در این فرآیند کنار هم هستند لذت می‌برند.
توانایی‌های بدنی ۲ نفر شباهت زیادی به هم دارد؛ می‌‌توانند در روزهای جوانی هیجان را تجربه کنند و در روزگار پیری همراه هم استراحت کنند.
با هم رفتن به دنبال فعالیت‌‌های هیجان‌انگیز می‌تواند سرزندگی و نشاط بی‌حدی به زندگی تزریق کند.

نکات منفی

بی‌تجربگی‌هایش باعث دردسر است

گاهــی تحمل خامی و بی‌تجربگی‌اش را نداشته باشید و از اینکه در مورد برخی از مسائل زندگی به اندازه شما نمی‌داند و به سرعت شما برخی چیزها را یاد نمی‌گیرد، آزرده شوید.
زن دوست دارد با مردی زندگی کند که برای او تکیه‌گاه باشد و بتواند از او حمایت کند. به مرد جوان‌تر کمتر از جا افتاده می‌توان تکیه کرد.
همـــان‌قـــدر کــــه خوشگذرانی‌های زیادی در این زندگی وجود دارد ممکن است مشکلات و ناخوشی‌های شدیدی هم به وجود بیاد.
مرد گاهی آنگونه که زن انتظار دارد منطقی فکر نمی‌کند و حتی ممکن است زن احساس کند مرد زندگی را کمتر جدی می‌‌گیرد.
از نظر مالی و اقتصادی تقریبا اول راه است و خیلی نمی‌توان به تجارب او اطمینان کرد.
هر دو به دلیل کم‌تجربگی سر همه چیز لج می‌کنند و همین می‌تواند اختلافاتی را به وجود آورد.
زن همیشه نگران است مبادا بعد از چندین سال زندگی ظاهرش پیر شود و مرد که حالا جاافتاده شده سراغ فردی دیگر برود.

زندگی با شوهر جا‌افتاده چگونه است؟

نکات مثبت

نگران مسائل مالی نیستید

می‌توان با کمک مرد از دیدگاهی متفاوت به دنیا نظر کرد و مسائل و مشکلات را با نگاهی عمیق‌تر حل کرد.
روبه‌رو شدن با مردی که از نظر مالی به موفقیت و ثبات رسیده، برای بیشتر زن‌ها خوشایند است چراکه مردی که پا به میانسالی گذاشته، احتمالا شرایط مالی بهتری دارد.
دخترانی که رابطه عاطفی محکمی با پدرشان نداشته‌اند برای‌شان ازدواج با مردی مسن‌تر  جذاب است چراکه به دنبال مردی هستند که آنها را زیر پر و بال خود بگیرد و ترس‌های‌شان را دور ‌کند.
مردهایی که اختلاف سنی زیادی با همسرشان دارند، دوست دارند به هر طریقی شریک زندگی‌شان را از خود راضی نگه دارند تا مبادا همسرشان به دلیل اختلاف سنی دچار مشکل شود.
مردانی که همسران کم سن دارند، نگران از دست دادن آنها هستند. مثلاً نگران آن هستند که مبادا همسرشان روزی از آنان طلاق بگیرد و زندگی آنان را متلاشی کند و در نتیجه محبت بیشتری به همسرشان می‌کنند.
مرد با تجربه بسیاری از مشکلات را مدیریت می‌کند و نمی‌گذارد به این راحتی‌ها بحرانی در زندگی ایجاد شود و در نتیجه زندگی حالت یکنواخت‌تری دارد.
مرد با بیشتر چشیدن خوب و بدی‌‌های دنیا قدر زن و زندگی‌اش را بیشتر می‌داند.

نکات منفی

کمتر عمر می‌کنید

وجود فاصله سنی زیاد باعث می‌شود که زن و شوهر نتوانند به خوبی یکدیگر را درک کنند و دنیای‌شان فاصله زیادی با هم دارد.
وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هر‌یک در دوره‌ای از زندگانی به سر می‌برند که به لحاظ قوت و توان  بدنی متفاوت با دیگری است مثلاً زنی که ۳۵ سال دارد، در دوران جوانی و سرزندگی به سر می‌برد و همسر او که در ۶۰ سالگی است به مرز پیری رسیده ‌است.
اگر زن بخواهد گاهی جوانی کند یا کمی سراغ تفریحات شاد و پرهیجان  برود ممکن است همسرش خیلی همراه نباشد و ترجیح دهد در خانه بماند.
ممکن است بعداز مدتی حوصله نداشته ‌باشد شاهد بزرگ ‌شدن زن باشد یا آزمون و خطاهای زن  برای به دست آوردن شغل، جایگاه اجتماعی، حل مشکلات شخصی و ارتباطی‌‌اش را نتواند تحمل کند.
گاه وجود فاصله‌های سنی زیاد باعث می‌شود که برخی از مردان، سوءظن‌هایی نسبت به همسر خود پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای اینگونه افکار خود بیاورند.
فرد کوچک‌تر دچار نوعی رودربایستی رنج‌آور است و نمی‌تواند به راحتی مشکلات کوچک و گاه بچگانه‌اش  را با همسر خویش در میان بگذارد، لذا حرف‌های ناگفته بسیاری دارد.
جاافتاده بودن سن مرد می‌تواند او را به همسری کنترلگر تبدیل کند که مدام برای همسرش تعیین تکلیف می‌کند.
گروهی از کارشناسان موسســـه تحقیقــات جمعیت‌شناسی ماکس پلانک طی بررسی‌های خود متوجه شده‌اند وجود اختلاف سن بین زنان و شوهران تاثیر منفی بر عمر زنان دارد.
ممکن است گاهی به دلیل اختلاف سنی زیاد زن حجالت بکشد شوهرش را در جمع‌ جوانان ببرد یا به دوستان و اقوام جوانش معرفی کند.

نظر خوانندگان

به چند خواننده زنگ زدیم و نظرشان را در این مورد پرسیدیم.

سارا ابطحی

نمی‌دانم کدام یک درست هست ولی چیزهایی که من مشاهده کردم و احساس کردم این است که دختران و پسران تا وقتی جوان هستند هردو بیشتر تمایل و گرایش به بزرگ‌تر از خودشان نشان می‌دهند اما وقتی به ۴۰ سالگی می‌رسند گرایش‌شان برعکس می‌شود.

فرامرز قاسمی

اختلاف سنی مشخصی به نظر من وجود ندارد. بستگی به این دارد که در چه سنی باشیم. معمولا اگر در سن زیر ۳۰ تصمیم به ازدواج گرفته شود همسر هم باید در همان محدوده سنی باشد. یعنی ۸-۷ سال ولی وقتی به سن ۴۰ برسیم دیگر انتخاب مشکل می‌شود. اینجا می‌توان از فرمول سن مرد تقسیم بر ۲ به علاوه‌۷ استفاده کرد. برای مرد ۴۰ ساله با این فرمول زن ۲۷ ساله به بالا مناسب است.

مینا- ف

شوهرم ۱۵ سال از من بزرگ‌تر است ولی بدون مشورت با من کاری نمی‌کند البته ناخواسته من تصمیم‌گیر اصلی شده‌ام که نمی‌خواهم اینطور باشد. هدف اصلی من از این انتخاب‌ این بود که گمان می‌کردم سن بالاتر یعنی پختگی بیشتر اما نتیجه صد درصد متفاوت بود. البته مشکلی نداریم ولی الان معتقدم پختگی به سن نیست به خصوصیات شخصی بستگی دارد..

bartarinha.ir

۱۰ کار رابطه خراب کن رایج!!

خراب شدن رابطه, رابطه خوب, رابطه زن و شوهر

برخی از موارد هستند که با اصرار بر انجام آنها، رابطه خوب خود را به رابطه ای بد و ناراحت کننده تبدیل می کنیم. در این مطلب ۱۰ عادت بد زوج ها را نام برده ایم که باعث خراب شدن رابطه آنها و گاهی حتی منجر به طلاق می شود.

 

 

 

 

 

آیا احساس می کنید رابطه شما به نوعی ناامیدی، کشمکش یا احساسات بد رسیده است؟ حقیقت این است که همه رابطه های عاشقانه با این نوع مشکلات روبه رو می شوند و این کاملا طبیعی است.

 

اما برخی از موارد هستند که با اصرار بر انجام آنها، رابطه خوب خود را به رابطه ای بد و ناراحت کننده تبدیل می کنیم. در این مطلب ۱۰ عادت بد زوج ها را نام برده ایم که باعث خراب شدن رابطه آنها و گاهی حتی منجر به طلاق می شود.

 

۱٫   انتقاد کردن

حتی انتقادهای «سازنده» نیز باعث می شود همسر شما تصور کند همیشه زیر ذره بین شماست و به همین دلیل حالت دفاعی به خود می گیرد و پرخاشگر می شود. این مساله باعث کم شدن لذت از رابطه و تخریب آن می شود. خشن، بی رحم و قضاوت کننده بودن هنگام عصبانیت، پاسخ هایی همچون فرار یا جنگ و نزاع به دنبال دارند.

 

۲٫   اصرار بر اینکه همسرتان نیز دقیقا مثل شما باشد

سازگاری صددرصد بین دو طرف سریع ترین مسیر برای رسیدن به رابطه ای ملال آور و خسته کننده است. اگر اصرار داشته باشید که همسرتان نیز احساسات، علایق و طرز فکر مشابه ما داشته باشد در واقع رابطه خود را به سمت ناامیدی و بدبختی سوق می دهید.

 

۳٫   از بین بردن صمیمیت

اگر از روی عادت از نزدیک شدن فیزیکی و احساسی به همسر خود دوری می کنید و خود را با کار، تلویزیون یا سرگرمی های دیگر مشغول می کنید، باید بدانید در حال ایجاد فاصله بزرگی بین خود و همسرتان هستید که شاید هیچ گاه قابل ترمیم نباشد.

 

۴٫   مقصر دانستن یکدیگر

استفاده از واژه «تو» هنگامی که عصبانی و ناراحت هستید باعث می شود تا طرف مقابل نیز لباس دفاعی به تن کند. اگر هدف شما برقراری ارتباط با بیشترین میزان صمیمیت است، بهتر است صحبت های خود را با جملات مثبت تری همچون: «من احساس می کنم» آغاز کنید.

 

۵٫   معامله

دادن با قید و شرط و گرفتن با احتیاط ، هر دو تخریب کننده رابطه زن و شوهر هستند. این موارد این هشدار را به دو طرف می دهد که هنگامی که زن یا شوهر چیزی می بخشد، در عوض آن چیزی می خواهد. این ترس باعث آسیب دیدن رابطه می شود.

 

۶٫   بی توجه بودن به مسایل عاشقانه

هیچ رابطه ای تا ابد گرم و پرحرارت نیست. هنگامی که جذابیت اولیه رابطه دو طرف کمرنگ شد، برخی از زوج ها تصور می کنند رابطه آنها تمام شده و دست از تلاش بر می دارند. اما واقعیت این است که آنها خود را از تجربه داشتن عشقی پایدارتر و لذت بخش تر محروم می کنند.

 

۷٫   تمرکز روی نقاط منفی

هر چه بیشتر در مورد عیب ها و نقاط منفی همسر خود فکر یا صحبت کنید، این موارد در ذهنتان بزرگ تر و آزاردهنده تر می شوند.

 

۸٫   گوش نکردن

تصور اینکه همیشه حق به جانب شما است و یکطرفه صحبت کردن و پرهیز از گوش کردن به حرف های طرف مقابل از جمله مواردی است که به رابطه طرفین آسیب جدی می رساند.

 

۹٫   مخفی کرن نیازهای خود

اگر نیازهای خود از همسرتان را بیان نکنید، همیشه احساس ناامیدی و محرومیت خواهید داشت. برای داشتن رابطه سالم و ماندگار، بسیار مهم و حیاتی است که خواسته های خود را با همسرتان در میان بگذارید.

 

۱۰٫   انتظار داشتن رابطه عاشقانه رویایی

عاشقانه های رویایی فقط برای قصه های جن و پری است و باید توجه داشته باشید که ما انسان هستیم و روی زمین زندگی می کنیم. تقاضاهای رویایی و داستان گونه که مثلا همسر شما همیشه مهربان، قابل اعتماد، عاشق دلباخته و … باشد کمی غیرمنطقی به نظر می رسد. عاشق ماندن همچون روزهای اول آشنایی بسیار دشوار و تا حدی دور از انتظار است. باید منطقی به زندگی نگاه کنید و انتظارات واقعی از طرف خود داشته باشید.

منبع:برترین ها

توصیه های مهم به والدینی که دو پسر دارند!

تربیت پسر,تربیت کودک

 

 به شما شاد باش می گوییم که خانه تان سرشار از شور زندگی است. دو فرزند پسر داشتن به این معناست که شما باید انسان قوی و با حوصله ای باشید. بعضی اوقات زمانی که روی کاناپه منزل خود در حال استراحت هستید آرزو می کنید این کاش دختر داشتید و زندگی تان آرام و بدون دغدغه بود ولی غصه نخورید چون دختر داشتن هم به این سادگی ها که فکر می کنید نیست.

 

 

والدین همیشه سعی می کنند برای اولین کودک خود بهترین کارها را بکنند و به خاطر کوچکترین کارهای مثبت فرزند اول خود، بهترین تشویق ها را در نظر می گیرند و شیرین کاری های کودکانه او را تا سال های سال و شاید هم تا آخر عمر خود، در ذهن دارند. به همین جهت پسر اول شما پیشرفت بهتری نسبت به بقیه فرزندان دارد. معمولا او سریع تر و بهتر راه می افتد یا شروع به حرف زدن می کند، این نکات همان جنبه های مثبت کودکان اول خانواده است.
اما جنبه های منفی! برای پسر اول، تنها یک الگو وجود دارد و آن الگو، پدر و مادرش هستند. از این رو او تمایل دارد همانند والدینش اهداف بزرگی در سر داشته باشد و چون رسیدن به این اهداف در توان سن و سال او نیست معمولا با شکست روبرو می شود.
کوین له من، محقق کودکان اعتقاد دارد فرزند اول ایده آلیست و کمال طلب است و همه چیز را در حد کامل و بی نقص می خواهد و خواسته هایش را مطابق خواسته های والدین خود در نظر می گیرد و چون این خواسته ها و آرزوها برای وی دست نیافتنی است، دچار سرشکستگی و پوچی می شود. پسر اول خانواده دوست دارد همیشه نقش پدر و مسوول را برای برادر کوچکش بازی کند و شما معمولا مجبورید در مقابل این رفتار مسوولانه و البته سختگیرانه او واکنش نشان دهید؛ زیرا او به واسطه درست و غلط هایی که از شما آموخته با برادرش بسیار سختگیرانه رفتار می کند. پسر اول در قیاس با بقیه فرزندان برای آینده اش بیشتر نگران است.
شما همیشه صداقت داشتن و راستگویی را به پسر دوم خود یادآوری می کنید، درحالی که پسر اول شما بدون تذکر به این ارزش ها پایبند است. مطمئن باشید حداقل یکی از پسرانتان صاحب ثروت فراوانی خواهد شد که احتمالا او فرزند اول شماست، به شرطی که خودتان یک انسان مقتصد و حسابگر باشید، پس او نیز از شما الگو می گیرد طوری که حاضر نیست در شرایط سخت هم از کسی پول قرض بگیرد. او در مقایسه با برادر کوچک خود روابط محدود و منظم تری با جامعه دارد و بسیار پرتلاش تر از فرزند دوم شما خواهد بود.
پسر دوم از طرفی متکی به خانواده و مطیع دستورات والدین است و از طرفی در حال مبارزه و به رخ کشیدن توانایی هایش به برادر بزرگ است. او بدون حمایت دیگران می تواند به آرزوهایش جامه عمل بپوشاند و در این راه کمتر به ناراحتی و سرگشتگی دچار می شود. پسر کوچکترتان به دنبال توجه بیشتر پدر و مادر و به اصطلاح کمی لوس است. در قیاس با برادرش به دیگران بیشتر اعتماد می کند و این احتمال وجود دارد که در این رابطه با مشکلاتی هم روبرو شود.
فرزند دوم شما دارای ایده های بکر و البته گاهی خطرناک است ولی پافشاری خاصی نیز نشان نمی دهد. هیچ چیز وی را دستپاچه و مضطرب نمی کند. البته این قضیه نسبی است و در جوانی هم این روحیه را حفظ کرده و شادتر زندگی می کند. برای او زندگی کردن در حال مهم است و شعار او همیشه این است؛ امروز را خوش است.
۱- پسر اول با تولد برادر کوچکتر خود، احساس می کند والدینش به او کم توجه و کم علاقه شده اند پس باید او را توجیه کنید که این احساس غلط است و در این رابطه با جملاتی مثل: «من تو را بیشتر دوست دارم» یا «تو برای من مهمتری، چون پسر ارشد من هستی» از او دلجویی کنید.
۲- پسرانتان را به رقابت و مسابقه تحریک نکنید. فقط آنها را در جهت نشان دادن توانایی های متمایزشان تشویق و حمایت کنید. ببینید هر کدام در چه زمینه ای استعداد دارند و آنها را در همان زمینه تشویق کنید.
۳- در حد امکان به هر دو پسر خود فضای آزاد و محیطی مستقل، برای بازی کردن یا انجام امور شخصی بدهید زیرا استقلال فرزندان شما در آینده باعث نزدیکی بیشتر آنها به یکدیگر خواهد شد. حواستان باشد که فرزندانتان با چه کسانی دوستی و مراوده دارند.
۴- پسر بزرگتر شما به واسطه سن بیشترش اجازه دارد شب ها کمی دیرتر به رختخواب برود و می تواند نسبت به برادرش زمان بیشتری را به تماشای تلویزیون بنشیند، پس سعی کنید انصاف را رعایت کرده و نسبت به سنشان از آنها انتظار داشته باشید.
۵- پسربچه ها دوست دارند گاهی با هم زورآزمایی کنند، به برادر بزرگتر بیاموزید که به خاطر قدرتمندتر بودنش، کمی ملایم تر رفتار کند.

منبع:مجله موفقیت

۲۰ راه خوشبختی برای بهتر زندگی کردن

http://www.campfa.ir/wp-content/uploads/2013/12/btowdXTAEJzHxDtJ.jpg

 

۱- به دیگری متکی نباش، به خود تکیه کن. نیکبختی راستین از اتکاء به خودبه دست می آید.

۲- احساس خوشبختیربطیبه سن و سال ندارد. آیا نمی بینید که بسیاری از سالخورده ها جوان و بسیاری از جوان ها سالخورده هستند.

 

۳- وقتی چیزی برای از دست دادن نداریدآزادید و در نهایت خوشبخت.

 

۴- خود را با کژی و نادرستی آلوده نسازید تا اعتماد به نفستان محکم و پا برجا باقی بماند. این تنها راه رستگاری و خوشبختی است.

 

۵- انسان سعادتمند کسی است کهباهر خطایی،تجربه کسب کند.

 

۶- عناصر تشکیل دهنده خوشبختی عبارت اند از: خودشناسی، احترام به خود و عزّت نفس که همگی از طریق مدیریت درست زمان حاصل می شوند.

 

۷- کسی که مایه شادیو خوشبختیمن می شود خودم هستم نه تو. نه به دلیل آن که تو موقتی و زودگذر هستی ، بلکه به این دلیل که تو از من انتظار داری آنچه نیستم ، باشم.

 

۸- یکی از عوامل تعیین کننده خوشبختی شما این است که بتوانید در زندگی فعالیت های خود را اولویت بندی کنید.

 

۹- احساس خوشبختی شما بستگی به این دارد که تا چه اندازه فکر می کنید کنترل زندگی تان را در دست دارید.

 

۱۰- شما سزاوار داشتن بهترین زندگی هستید . دست خود را به سوی آن پیش ببرید.

 

۱۱- هر کس انتخاب هایش را اصلاح کند، خوشبختی را احساس می کند.

 

۱۲- خوشبختی میان پرده بدبختی هاست.

 

۱۳- شما تنها در صورتی حقیقتاً خوشبخت خواهید بود که احساس کنید به دلیل خدمت به دیگران انسان با ارزشی هستید.

 

۱۴- بسیاری از ناراحتی ها و بدبختی ها ناشی از ناتوانی در بخشیدن دیگران است . این عدم توانایی منجر به مقصر شمردن دیگران و احساس کینه و نفرت نسبت به آنها می شود.

 

۱۵- خوشبختی توپی است که وقتی می رود دنبالش می رویم و وقتی می ایستد بدان لگد می زنیم.

 

۱۶- هیچ تغییری خوشبختی نمی آورد، مگر این که در جهت پیشرفت و ترقی باشد.

 

۱۷- سعادتمند کسی است که به مشکلات و مصائب زندگی لبخند بزند.

 

۱۸- حُسن شهرت و نام نیک بزرگترین سعادت هاست.

 

۱۹- هر کاری که در زندگی انجام می دهید برای حفظ یا افزایش عزت نفس است. شما در کنار کسی احساس خوشبختی می کنید که باعث می شود احساس کنید فردی ارزشمند و مهم هستید. ۲۰٫ خوشبختی و داشتن عملکرد عالی هنگامی به سراغ شما می آید که تصمیم بگیرید هماهنگ با والاترین ارزش ها و عمیق ترین اعتقادات خود زندگی کنید.

حقایقی درباره ازدواج که شما را شگفت زده می کند

http://www.campfa.ir/wp-content/uploads/2013/12/btowNxdbyXYXm9Ua.jpg

 

زندگی زناشویی اغلب پر از لحظات شاد و غمگینی است که اصلا توقع نداشته اید

از همان لحظه ای که شما تصممیم به ازدواج می گیرید، ممکن است فکر کنید که شریک زندگیتان را خیلی خوب می شناسید. روی هم رفته شما بهترین دوستان همدیگر هستید که تصمیم گرفته اید تا بقیه زندگیتان را در کنار یکدیگر سپری نمایید. اما زندگی زناشویی اغلب پر از لحظات شاد و غمگینی است که اصلا توقع نداشته اید. بنا به گفته کیم لاندهولم (روانکاو خانواده ) مردم اغلب حتی در صمیمی ترین روابط خود با چیزهایی روبرو می شوند که آنها را شگفت زده می کند و نیاز دارند که آنها را بفهمند. زوج ها فقط به این دلیل که با همدیگر ازدواج کرده اند لزوما نقطه نظرهای یکسانی ندارند. این مقاله نظرات محققان روابط زوج ها ، درمانگران ازدواج، و زوجهای متاهلی است که درباره آنچه که آنها را پس از ازدواج شگفت زده کرده است بیان کرده اند .
۱ – مشکلات کوچک را حل کنید
دکتر تری اربوش( فوق تخصص و نویسنده کتاب ۵ گام ساده برای انتقال ازدواج شما از سطح خوب به سطح عالی و محقق و استاد دانشگاه در انستیتو تحقیقات محلی دانشگاه میشیگان) می گوید: بسیاری از زوج ها می گویند که آنچه که آنها را بیشتر درباره ازدواج متعجب می کند، این است که برخلاف آنچه که در رسانه ها می گویند که از مشکلات کوچک چشم پوشی کنید، آنها واقعا مجبورند که روی چیزهای کوچکی که آنها را عصبی می کند وقت بگذارند.
حدود ۲۴ سال ، اوبروش زندگی ۳۳۷ زوج را برای یک مطالعه طولانی مدت به نام “پروژه سال های اولیه ازدواج ” دنبال کرد. در مصاحبه ها و پرسشنامه ها، زوج ها گزارش دادند که محرک های کوچک مثل کارنکردن ماشین ظرفشویی یا دیر رسیدن به فیلم ، اگر حل نشوند، تبدیل به مشکلات بزرگی می شوند.
دکتر اوبروش می گوید: خیلی مهم است که درباره این محرک ها به صورت دوستانه و مسالمت آمیز صحبت شود . و هرگز اجازه ندهید که این چیزها تبدیل به عقده شوند.
۲ – خانواده شما مهمتر از آن چیزی هستند که شما فکر می کنید
اولین بار که شما در حال صرف غذا با بستگان آینده خود هستید، حس می کنید که می دانید چگونه با آنها رابطه برقرار کنید. اما در عمل ممکن است بطور شگفت آوری سخت باشد. میشل ۳۱ ساله متاهل میگوید: مهمترین بخش ازدواج سرو کله زدن با خانواده هاست . برای مثال بستگان همسر من توقع دارند فورا صمیمی شویم و دوست دارند با من مثل دختری که هرگز نداشته اند رفتار کنند، ولی حس می کنم برای من یک مقدار عجیب است.
اما میشل از تاثیرگذاری همسرش روی خانواده خود در همان ابتدا خیلی متعجب شده بود. او می گوید: شوهرش خیلی خوب در شام خانوادگی خودش را نشان داد و این مساله باعث شد که بقیه رفتار بهتری داشته باشند . خانواده من خیلی ازشوهرم خوششان آمد و واقعا با او راحت بودند.
بیشتر افراد از اینکه می بینند چقد زندگیشان شبیه زندگی پدرو مادر خودشان است متعجب می شوند. لاندهولم می گوید: زوج ها اغلب نقش تاریخچه افراد خانواده را دست کم می گیرند. همه قول می دهند که زندگی خودشان نسبت به زندگی والدین خود فرق داشته باشد ولی بالاخره از اینکه می بینند اینقدر در زندگی شبیه آنها شده اند متعجب می شوند.آنها در مواردی مثل گرفتن تصمیمات اشتباه منجر به شکست، در بخشهای مختلف یک زندگی خانوادگی معمولی ، درست همان کاری را می کنند که پدرو و مادرشان انجام داده بودند.

۳ – زندگی مشترک شما بیشتر از آن چیزی که فکر می کنید نیاز به تسلط به اوضاع دارد
دیوید ۳۶ ساله می گوید: ممکن است واضح به نظر برسد، اما همه چیز از زمانی که وارد زندگی مشترک می شوید دو برابر می شود . همه احساسات بالا و پایین شده ، هیجانات و موفقیت های مربوط به شغل ، مشکلات درمانی ، تعهدات خانوادگی و جشن ها و تعارضات و کلا همه چیز دوبرابر می شود.
این اشتراکات همان چیزهاییست که روابط را عمیق تر می کنند. اما خوب جالب است بدانید که در این رابطه آنچه که می گیریم زیاد است ولی بیشتر می پردازیم.
دکتر اوبروش درباره زوج هایی که مطالعه کرده می گوید:هیچکدام نمی دانستند زمانی که ازدواج کردند ، زندگیشان بسیار شلوغ و پر استرس شد که حتی گاهی آنها روابط خودشان را به کل فراموش کردند.هر چه بیشتر نقش و مسوولیت داشته باشید، کمتر می توانید به تک تک آنها برسید.( هر که بامش بیش برفش بیشتر)
زوج ها به وی گفتند که یاد گرفتند تلاش کنند تا درباره مسایلی بیشتر از کودکان، کار و یا کارهای خانه صحبت کنند. آنها توانستند بوسیله صحبت کردن درباره مسائل مهم دیگر مثل احساساتشان، اهدافشان و یا رویاهایشان برای آینده دوباره به هم نزدیک شوند حتی اگر در شرایط استرس زا قرار می گرفتند.
۴ –  خوش رویی یک عامل کلیدی مهم
کارشناسان می گویند که چقدر مهم است که برای داشتن یک خوشبختی طولانی مدت با همسر خود با خوشرویی رفتار کنیم و موفقیت های وی را جشن بگیریم.
دکتر آرتور آرون ( استاد دانشگاه استونی بروک) می گوید: به دنبال شانس هایی باشید که شادی خود را ازموفقیت های شریک زندگی خود نشان دهید ،این مساله واقعا رابطه ها را مستحکم تر می کند و تحقیقات نشان می دهد که این خوشحالی ها نقش مهمتری دارد تا اینکه بخواهیم در شکست هایش او را یاری دهیم.
دکتر اوربوش می گوید: ما دریافتیم که بسیار پر معنی است که شریک زندگی شما به شما حس خاصی را انتقال میدهد ، حس اهمیت و یا عشق .شما می توانید به وسیله خوشرویی با شریک زندگیتان از پسش بر آیید. تشکر کردن برای انجام کارهای خانه و یا گفتن جملات ساده ای چون ” اگر دوباره به روز اول بر گردیم من بازهم تو را انتخاب می کردم” گزینه خوبیست .
۵ – یک ازدواج خوب لزوما به معنای خوشبختی یا حل مشکلات شما نیست
میشل می گوید: پس از هیجانات ناشی از آغاز زندگی مشترک و ازدواج کردن، هنوز همان حس قدیمی ناکامی برای او وجود داشت.من هنوز همان نارضایتی شغلی و همان استرس ها و مشکلات عاطفی سابق را داشتم.متوجه نشدم که چرا حتی با وجود داشتن یک رابطه که مرا خوشحال می کند، مجبور به کار کردن روی بخش دیگری از زندگی ام هستم. عاشق بودن و داشتن علاقه به شخص دیگری مشکلاتم را از من دور نکرد.
اگرچه آرون خاطر نشان کرد که مردم گاهی از ازدواج احساس نارضایتی می کنند مخصوصا زمانی که دچار یاس می شوند و یا مشکلات دیگری در زندگی خود دارند. او می گوید: اگر در رابطه خود خوشبخت نیستید، این حس بوجود می آید که بقیه بخش های زندگی شما چگونه پیش می رود. شما همواره زمانی که حس بدی دارید، تقصیر را به گردن دیگری می اندازید.
۶ – متعجب می شوید از اینکه چه چیزهایی را در کنار همدیگر می توانید بدست آورید
پاتریک ۳۷ ساله می گوید: “این حقیقت که تا کنون از چالش های فراوانی جان سالم به در برده ایم و به نحوی به مراحل بعدی رسیده ایم چیزی است که همواره مرا متعجب می کند. تا کنون ما در چند شرایط سخت قرار گرفته بودیم مثل بودن در دانشکده پزشکی و داشتن یک بچه بطور همزمان “

دیوید هالپر ( درمانگر خانواده و ازدواج ) می گوید : گذران از شرایط سخت و خاص در کنار یکدیگر،می تواند بقیه چیزها را در حاشیه قرار دهد. زمانی که مشکلات بزرگی چون بیماری های جدی قد علم می کند، زوج ها اغلب متوجه می شوند که اختلافاتشان که به نظرخود خیلی با اهمیت بودند در واقع بسیار ناچیزند. و این دور نمای تجدید شده می تواند راه گشایی برای تاثیرات مثبت بیشتر برروابط زوجها باشد.

همسرمان جوان باشد یا جا افتاده؟

http://www.campfa.ir/wp-content/uploads/2013/12/btowPm53f7MOg5Kw.jpg

 

در ازدواج مردی که از همسر آینده‌اش کوچک‌تر است، حرف و حدیث‌های بسیاری گفته می‌شود.

بزرگ‌تر بودن زن در زندگی مشترک، نه تنها در فرهنگ ما یک تابو تلقی می‌شود، بلکه از نظر اغلب روانشناسان و مشاوران خانواده هم قابل پذیرش نیست.

 روانشناسان معتقدند، کوچک‌تر بودن مرد خانواده، در هر دوره‌ای از ازدواج، مشکلات مربوط به خودش را به همراه می‌آورد. در دهه سوم و چهارم زندگی، مردانی که از همسرشان کوچک‌ترند، ناپخته به نظر می‌رسند و نمی‌توانند عنان زندگی‌شان را به دست گیرند و در دهه‌های بعدی زندگی، این مردان از همسرشان سبقت می‌گیرند و همسری که به‌خاطر تغییرات هورمونی و شرایط بدنی‌اش به سراشیبی نزدیک شده را جا می‌گذارند. اگر شما هم برای انتخاب مردی که از شما کوچک‌تر است، مردد مانده‌اید، ادامه این مطلب را بخوانید.

گرچه بقا یا شکست رابطه شما، به سن فعلی، میزان اختلاف سنی و شرایط خانوادگی و روانی هر دوی شما وابسته است اما تجربه زن و شوهرهای دیگر نشان داده است در اغلب این ازدواج‌ها، مشکلات گفته شده این همسران را آزار می‌دهند.
 
گاهی حوصله تان را سر می برد
تفاوت سنی زیاد آن هم در شرایطی که زن از مرد بزرگ‌تر باشد، آرام آرام فاصله میان شما را بیشتر می‌کند. ممکن است شمایی که چند سال از شوهرتان بزرگ‌تر هستید، گاهی تحمل خامی و بی‌تجربگی‌اش را نداشته باشید و از اینکه در مورد برخی از مسائل زندگی به اندازه شما نمی‌داند و به سرعت شما برخی چیزها را یاد نمی‌گیرد، آزرده شوید. این مشکل به ویژه در سال‌هایی که همسر شما ۰۲ تا ۰۳ سالگی‌اش را می‌گذراند، آزاردهنده‌تر خواهد بود زیرا شما بسیاری از دغدغه‌ها و تفکراتی که او در این سال‌ها با آن سر و کله می‌زند را قبلا گذرانده‌اید و اینکه او با مسائلی دست به گریبان است که شما از آنها عبور کرده‌اید، گاهی ناامیدتان خواهد کرد. بعد از مدتی ممکن است شما حوصله نداشته باشید که شاهد بزرگ شدن او باشید یا آزمون و خطایش برای به دست آوردن شغل، جایگاه اجتماعی، حل مشکلات شخصی و ارتباطی‌اش را نتوانید تحمل کنید.
فراموش نکنید اعتماد به نفس و مهارت‌هایی که آنها را ساده و عادی تلقی می‌کنید، در طول سال‌ها تجربه، آزمون و خطا به دست آمده‌اند و شاید دیدن تقلاهای فرد دیگری برای رسیدن به جایگاه فعلی شما، بعد از مدتی خسته کننده و کسالت آور شود.
 
او را کنترل می کنید
اختلاف سنی برای شما قدرتی را به همراه می‌آورد که توازن رابطه شما را برهم می‌زند. بزرگ‌تر بودن اگر با نشانه‌هایی که به آن اشاره کردیم همراه شود، اقتداری به شما می‌دهد که خواسته یا ناخواسته از آن استفاده می‌کنید، با کمک آن به مرور به همسری کنترلگر تبدیل می‌شوید و مدام برای همسرتان تعیین و تکلیف می‌کنید. بخشی از این اقتدار از تصور ذهنی شما ناشی می‌شود و بخشی از آن را هم همسرتان به شما هدیه می‌کند. همسری که از شما کوچک‌تر است، گاهی اعتماد به نفسش را از دست می‌دهد و احساس می‌کند که برای انجام هر کاری باید از شما کسب تکلیف کند.
برایش مادری می کنید
زمانی که چند سال یا چند دهه با همسرتان اختلاف سنی دارید، همیشه به یاد نخواهید داشت که شما «یک همسر» هستید، نه بیشتر و نه کمتر. چه بخواهید و چه نخواهید این تفاوت شما را به سمت مادری، پند و اندرز دادن یا مراقبت‌های بی‌دلیلی که گاهی آزار دهنده می‌شوند سوق می‌دهد. دلیل این اتفاق هم ساده است. شما اشتباهاتی که او امروز مرتکب می‌شود را قبلا انجام داده‌اید و نمی‌توانید بپذیرید که یک نفر به‌خاطر بی‌خبری از راه‌حل‌های ساده، راه خود را طولانی کند یا راه اشتباهی را انتخاب کند. مادری شما نه تنها به مرور از او فردی ناتوان و نابالغ می‌سازد، بلکه زمینه شورشی علیه شما در آینده را فراهم می‌کند. درست مثل بچه‌ای که روزی از امر و نهی مادرش خسته می‌شود و به دنبال استقلال می‌گردد، همسر شما هم روزی از رفتارهای رئیس مآبانه یا حمایت بیش از حدتان خسته می‌شود و برای پاره کردن تمام این قید و بندها تلاش می‌کند.
چنین روابطی معمولا با احساس شکست و سرخوردگی برای فرد بزرگ‌تر و با احساس طرد شدگی برای فرد کوچک‌تر خاتمه می‌یابد.
 
او را بی عرضه می بینید
شما راه خود را رفته‌اید، فرصت شغلی دلخواه‌تان را پیدا کرده‌اید و می‌دانید که امروز باید با زندگی‌تان چه کنید اما او تازه اول راه است. احتمالا خواستگار کم سن و سال شما، هنوز در دنیای رۆیاهایش زندگی می‌کند و تا رسیدن به ثبات شما، به زمان زیاد و تجربه شکست‌های بسیار نیاز دارد. اغلب کسانی که از همسرشان بزرگ‌تر هستند، ثبات مالی بهتری دارند و به همین دلیل، در رابطه‌شان احساس قدرتمندتر بودن می‌کنند. همین موضوع کوچک و به‌ظاهر بی‌اهمیت، ممکن است در شما احساس انزجار ایجاد کند و باعث شود، همسرتان را به این دلیل که درآمد کمتر و شرایط اقتصادی پایین‌تری نسبت به شما دارد، بی‌عرضه بدانید. شاید هم نخواهید به این مشکل اجازه دهید که عشق شما را ویران کند و به همین دلیل، به‌خاطر اینکه احساسات او را جریحه دار نکنید، از توقعات خود صرف نظر کرده تا غرور او را حفظ کنید.
بعد از مدتی خواهید دید زندگی فعلی شما هیچ شباهتی به آنچه پیش از ازدواج تصور می‌کرده‌اید ندارد و از اینکه تمام بار این رابطه بر دوش شماست، خسته خواهید شد.
از علایقتان دست می کشید
اگر همسرتان از شما کوچک‌تر باشد، ممکن است به‌ خاطر اینکه تفاوت‌های میان شما کمتر به نظر برسد، از بخش‌هایی از زندگی‌تان دست بکشید. شاید گمان کنید برخی علایق شما برای او جالب نیستند و به همین دلیل آنها را کنار بگذارید و به کارهایی رو بیاورید که او به انجام‌شان عادت دارد. شما ممکن است از علایق گروه سنی خود فاصله بگیرید و به جای معاشرت با دوستان هم سن و سال‌تان، با گروه دوستی او رابطه بیشتری برقرار کنید و مثل آنها رفتار کنید تا جوان‌تر به نظر برسید.

این موضوع کم کم به ظاهر شما هم سرایت پیدا می‌کند و از سبک پوشش گرفته تا جنس تفریحات‌تان را متحول می‌کند؛ تحولی که شاید در آغاز عادی به نظر برسد اما بعد از مدتی شما را از خود واقعی‌تان دور می‌کند و آزار دهنده به نظر می‌رسد.
بودن در کنار کسانی که از شما جوان‌تر و پرانرژی‌تر هستند، در آغاز ممکن است هیجان انگیز باشد اما یادتان نرود آدم‌ها بعد از مدتی زندگی هیجان‌انگیز، باز هم می‌خواهند به روزهای قبلی‌شان برگردند و با عادت‌هایشان زندگی کنند.
 
به خودتان شک می‌کنید
بودن در کنار مردی که سال‌ها از شما جوان‌تر است و در اوج آمادگی جسمانی به سر می‌برد، شما را نسبت به خودتان دچار تردید خواهد کرد. چیزی نخواهد گذشت شما خودتان را با زنان هم سن و کوچک‌تر از او مقایسه کرده و با دیدن هر چروک یا افتادگی کوچک در صورت‌تان، از دست دادن تناسب اندام یا پیدا شدن گاه و بی‌گاه یک تار موی سفید در سرتان، نسبت به تناسب میان خود و او تردید کنید. شک شما نسبت به خودتان و تناسب این رابطه، به مرور شما را نسبت به او بی‌اعتماد خواهد کرد و حضور او در اجتماع و در کنار زنان جوان‌تر، از نظر شما یک تهدید تلقی خواهد شد. شاید در زمانی که به او «بله» می‌گویید، نسبت به فردی که قرار است زیر یک سقف با شما زندگی کند اعتماد کامل داشته باشید، اما اگر اعتماد به خود را از دست دهید، آرام آرام به کوچک‌ترین رفتاری که همسرتان انجام می‌دهد حساس می‌شوید و با بی‌اعتمادی زندگی را برای خودتان و او سخت می‌کنید.

چون دختر‌ها از لحاظ جسمی و عقلی زود‌تر بالغ می‌شوند، از معکوس بودن اختلاف سنی ازدواج لطمه زیادی می‌بینند. زمانی که خانم‌ها به سن یائسگی نزدیک می‌شوند، این تفاوت سنی خودش را بیشتر نشان می‌دهد و به چشم هر دو طرف دردسرساز می‌شود.
 
تصمیم‌تان را بگیرید
اگر با وجود خواندن این متن، هنوز هم گمان می‌کنید برای ازدواج با خواستگاری که از شما کوچک‌تر است مصمم هستید، به این سۆالات جواب دهید. در صورتی که پاسخ شما به ۴ سۆال از این ۷ سۆال منفی باشد، نباید انتظار موفقیت از این رابطه را داشته باشید. اما قبل از خواندن سۆالات صادق باشید و فراموش نکنید این، یکی از مهم‌ترین تصمیمات زندگی شماست.
برای او احترام قائل هستید؟
به او افتخار می‌کنید؟
به او اعتماد دارید؟
از او می‌آموزید؟
خانواده و اطرافیان‌تان به این ارتباط احترام می‌گذارند؟
از تفریحات و معاشرت‌هایش لذت می‌برید؟

تصمیمات و روش زندگی‌اش را عاقلانه می‌پندارید؟

این الگو در زندگی تان مخرب است

http://www.campfa.ir/wp-content/uploads/2013/12/btowYUimgnKdG27Q.jpg

 

اگر این رفتار همسرتان به تازگی اتفاق افتاده، باید به دنبال علت این تغییر رفتار باشید. با همسرتان گفت وگو کنید؛ گفت وگویی صمیمانه و به دور از بحث و جدل. از وی بخواهید اگر چیزی او را آزار می دهد با شما در میان بگذارد. 

متاسفانه در بسیاری مواقع زوجین در مواجهه با مشکلات به جای مقابله مستقیم و مسئله مدار، به دنبال راه حل های غیر مستقیم و هیجان مدار اشتباه می روند که نه تنها به حل مسئله کمکی نمی کند، بلکه به مشکلات آن ها می افزاید. سه الگوی ارتباطی مخرب که بیشترین تنش را در روابط زناشویی ایجاد می کند شامل موارد زیر است:

۱ – انتقادی یا دفاعی :
از پذیرش اشتباهات خود امتناع و هر انتقادی را رد می کنند، درباره عقاید خود سرسخت و انعطاف ناپذیر هستندوطرف مقابل را سرزنش می کنند.
۲ – کناره گیری و سلطه پذیری :
کم حرف هستند، عقاید و نظرات خود را بیان نمی کنند، خیلی مطیع دیگران هستند، احساسات خود را بروز نمی دهند، قهر می کنند.
۳ – کنترل کننده :
زیاد حرف می زنند و سوال می کنند، مدام حرف های طرف مقابل را قطع می کنند و موضوع صحبت را به بیراهه می کشانند.
برای این که درگیر این سبک های مخرب نشویم بهتر است خود را به دو ابزار قدرتمند مجهز سازیم :
۱ – گوش کردن :
وقتی ما درگیر افکار و احساسات خودمان هستیم نمی توانیم به آنچه طرف مقابل می گوید گوش دهیم. وقتی با همسرتان گفت وگو می کنید اجازه دهید حرف هایش را به طور کامل بزند و قبل از این که پاسخ دهید معنا و مفهوم عباراتی را که بیان کرده است دوباره برایش بازگو کنید و از همسرتان بخواهید برداشت شما را تایید یا تصحیح کند. وقتی مطمئن شدید حرف هایش را فهمیده اید، نوبت شماست که حرف های خودتان را بزنید.
۲ – بیان صریح احساسات :
به طور مستقیم و با استفاده از ضمیر «من» به بیان احساسات خود بپردازید. با گفتن عباراتی مانند «تو مرا ناراحت می کنی» یا «تو به حرف های من اهمیت نمی دهی» همسرتان را سرزنش نکنید. با استفاده از جملاتی مستقیم مانند «من ناراحتم» و… به توصیف احساساتتان بپردازید تا احتمال نشان دادن واکنش همدلانه و آشتی جویانه از سوی همسرتان را بالا ببرید.گفت وگو باید بر اساس یک رویکرد برنده – برنده باشد که در آن هر دو طرف سود می برند. مذاکره کار مشترکی است که در آن هر کسی حاضر است به خاطر حفظ رابطه، از سهم خود بگذرد. به این ترتیب حتی اگر ما از حق خود بگذریم به خاطر هدفی خوب و مفید است و به جای آن چیزی به دست آورده ایم و این مسئله باید دو طرفه باشد.

مواد لازم برای ازدواج

http://www.campfa.ir/wp-content/uploads/2013/12/btowDbSEbTeURclg.jpg

 

سن ازدواج بالا رفته و حالا بیش از ۱۱میلیون جوان به سن ازدواج رسیده مجرد داریم. جوان هایی که اگر دیر بجنبند، ممکن است وارد سن تجرد قطعی شوند و دیگر شانسی برای ازدواج به دست نیاورند.

سن مناسب ازدواج از دیدگاه روان شناسی در فاصله ۲۱ تا ۲۸ سالگی است. در این محدوده سنی فرد باید آمادگی های لازم را برای جست وجوی همراه زندگی خود و قبول مسئولیت در قالب ازدواج پیدا کند. این سطح از بلوغ معمولا با بلوغ فکری و آمادگی های لازم برای تامین امکانات زندگی و عقل معاش نیز همراه است و فرد را برای پذیرش عاقلانه و مسئولانه همسر مناسب آماده می کند.
از سوی دیگر، فردی که ازدواج می کند باید احساسات مثبتی درباره زندگی مشترک و تاهل و نقش خود در این تاهل داشته باشد. این احساسات بر پایه منطق و اخلاق فردی، جمعی و مولفه های فرهنگی شکل می گیرد. خود ارزشمندی، احساس اطمینان به خود، معیارهای اخلاقی و انسانی (نظیر اعتماد، وفاداری، راستگویی، ادب، مهارت های ارتباطی) از جمله شرایط ازدواج موفق محسوب می شود.
 
عبور از فرصت های طلایی
نوجوانان و جوانانی که فرصت های طلایی دوران رشد و تحصیل خود را صرف روابط هیجان مدار و مخفیانه می کنند و پسران و دخترانی که با چنین روابطی، روان پاک و دست نخورده خویش را آلوده می کنند اغلب در دامی که خود در بافتن آن نقش اول را بازی کرده اند برای سالیان سال گرفتار می شوند. چنین روابطی همواره با دروغگویی، مخفی کاری، رقابت و حسادت، گناه و گاه آلوده به کلام و رفتار نامطلوب اخلاقی، فرهنگی و دینی همراه است؛ در چنین بستر آلوده ای انتظار شکوفایی احساسات و افکار سالم در قالب ازدواج موفق، امری محال به نظر می رسد.
 
بهانه گیری شخصیت های ناپخته
بهانه های اقتصادی و بهانه های اجتماعی هر دو محصول ناپختگی های شخصیتی و رشدی است. خانواده، جامعه، دولت و از همه مهم تر خود فرد با تصمیمات هوشمندانه می توانند زمینه های سلامت و بلوغ همه جانبه جوانان را فراهم کنند و یا برعکس در دام غفلت ها و کوته بینی ها گرفتار شوند و هر یک دیگری را مقصر مشکلات بداند. وجود چنین رفتارها و رویکردهایی با شکوه و گلایه، سرمایه انسانی یک جامعه را در گیجی، گرفتاری و انواع بلایا نظیر روابط خارج از ازدواج، شکست های عشقی، بی هویتی، سوء مصرف مواد و طلاق رها می سازد.

چه مشکلی دارید؟
تصمیم به ازدواج نکردن نشانه وجود یک مشکل در نظام شخصیتی و روانی فرد است مگر آن که به دلایل بسیار ویژه و خاص اصولا ازدواج کردن برای چنین فردی مقدور نباشد. اما رویکرد تربیتی رسمی و به خصوص غیررسمی جامعه و خانواده در این باره بسیار موثر است.
اقتصاد مهم و موثر است تا آن جا که بتوان از عهده معیشت اولیه برآمد؛ اما روحیه تلاش و شکست ناپذیری یک جوان بالغ با تفکر و مبانی شخصیتی سالم، نیرومندتر از هر چیز دیگری است.
 
این همه آسیب…

نگرش های رایج درباره روابط غیرعرفی پیش از ازدواج و ترس یا ناتوانی برای ازدواج در فاصله سنی طبیعی آن خود نوعی آسیب است. این خود نوعی بیماری است. بیماری از زاویه روان شناسی ازدواج و از زوایه اجتماعی آن. اما این بیماری خود سرچشمه بسیاری از آسیب های فردی، ارتباطی و اجتماعی دیگر است. ناامیدی و احساس تنهایی، سردرگمی و بی انگیزگی احساس خمودگی و اضطراب، بی اعتمادی به خانواده ها، به جامعه، به مسئولان، خشم های پنهان و آشکار و گاه تلاش هایی که برای غلبه غیراصولی بر این احساسات منفی می شود نظیر پناه بردن به مصرف مواد، شرکت در پارتی ها، خودنمایی، پرخاشگری و ...

بهترین زمان برای شناخت کامل نامزدتان

http://www.campfa.ir/wp-content/uploads/2013/12/btowCcDbQxbQK5I3.jpg

 

اما فکر می کنید چطور می توانید دوران عقد را به یک دوران شناخت دقیق تبدیل کنید تا در ادامه، زندگی مشترک موفقی داشته باشید؟

دوران عقد فرصت طلایی اما زودگذری است! در این مدت شما فرصت دارید تا پیش از شروع زندگی مشترک، در زیر یک سقف، همدیگر را بیشتر بشناسید اما مواجه شدن با مسائلی که پیش بینی اش را نمی کردید و آماده شدن برای برگزاری مراسم عروسی شما را مشوش می کند و تا چشم به هم می زنید، می بینید که فرصت تمام شده است.
باید بدانیم که برای شروع زندگی مشترک تنها عشق کافی نیست؛ یعنی حتی اگر عشق دو طرف واقعی باشد و همدیگر را به خاطر لیاقت ها، توانایی ها و مهارت های اجتماعی و فردی دوست داشته باشند باز هم باید مهارت هایی را پیش از ازدواج بیاموزند تا بتوانند به خوبی دوران پیش رو را مدیریت کنند و باعث آرامش، امنیت و افتخار یکدیگر شوند.روانشناسان بر این باورند که دوران عقد می تواند برای برخی از همسران دوران سختی باشد؛ چرا که آن ها به  دلیل بی تجربگی قادر به مدیریت درست مسائل نیستند. اما برای این که از استرس ها و درگیری های احتمالی کاسته شود باید درست رفتار کردن، مدیریت برنامه ها و آینده نگری را بیاموزیم.
 
نکاتی که باید جدی گرفته شود
۱ –  اگر می خواهید ارتباطی سالم، منطقی و پربار داشته باشید، یادگیری مهارت های ارتباطی را جدی بگیرید. مهارت های ارتباطی فرصتی است برای تعیین چارچوب های زندگی مشترک و پاسخ مثبت دادن به احساسات و عواطف همسر. علامت این که کسی مهارت های ارتباطی کافی ندارد این است که معمولا سخنان و رفتارهای نسنجیده هر چند کوچک و به شوخی دارد که می تواند یک دلخوری بزرگ به وجود آورد و شیرینی روابط را کم کند.

۲ –  ارتباط با همسر و خانواده اش به طور مستقیم یا غیرمستقیم به صورت کلامی و غیرکلامی، آگاهانه یا ناآگاهانه، انتقال دهنده پیامی است، پس بیندیشید که هر بار چه پیامی می دهید.
۳ – برای آن که به وظایف شغلی، تحصیلی و خانوادگی شما لطمه نخورد، برای ملاقات هایتان برنامه داشته باشید.
۴ –  با شنیدن صحبت های همسرتان، ارزیابی هدایای او، انتخاب هایش، (نوع و رنگ لباس، کتاب ها و…) علاقه ها، سلیقه ها، احساسات، عواطف و نقاط حساس شخصیت او را پیدا کنید.
۵ –  رفتار احترام آمیز، بهترین شیوه حفظ حریم های فردی – اجتماعی و مقدمه ارتباط مثبت است.
۶ – یکی از عوامل مهم تعیین کننده جایگاه اجتماعی شما، رفتارهای پسندیده و محترمانه با اطرافیان تان است.
۷ –  اگر می خواهید روانی با نشاط، فکری سالم و خاطری آسوده داشته باشید با همسرتان صادقانه، محترمانه و دوستانه رفتارکنید.
۸ –  در برخورد باهمسرتان، صداقت را سرلوحه رفتار و گفتار خود قرار دهید. «صداقت است که آدمی را نیکوکار می کند و نیکوکار به بهشت راه پیدا می کند». همسران صادق، دروغ نمی گویند و دورویی نمی کنند و به وعده های خود عمل می کنند در حالی که ملزم به گفتن همه چیز هم نیستند.
۹ -در صورتی که به خصوصیت مثبت همسرتان به صورتی برجسته بنگرید همیشه به او وفادار خواهید ماند.
۱۰ – سخنانی که بین شما و همسرتان ردوبدل می شود، امانت است. برای استحکام زندگی باید امانتدار یکدیگر باشید.
۱۱ – انسان طالب زیبایی است و زیبایی طلبی، مقدمه ارتباط؛ پس شما زوج های جوان نیز با آراستن و پیراستن خود برای یکدیگر با هم رابطه ای سازنده و محترمانه برقرار کنید.
۱۲ – درباره مسائل خصوصی همسرتان بیهوده کنجکاوی نکنید؛ زیرا این گونه رفتار کردن می تواند موجب لجبازی، بی اعتمادی و پنهان کاری او شود.
۱۳ –  بی دلیل در گذشته همسرتان کنکاش نکنید، حال را ببینید و آن را سرمایه آینده ای روشن قرار دهید.
۱۴ – شما دو چشم و دو گوش ولی یک زبان دارید پس بیشتر بنگرید و بشنوید و در مقابل کمتر سخن بگویید؛ زیرا با پر حرفی برخی رازها و عیب ها آشکار و زمینه کدورت ها فراهم می شود. موقع شناسی در سخن گفتن مهارتی است که با تجربه ، بیشتر شنیدن و کمتر گفتن به دست می آید.
۱۵ – تعریف، تمجید و انتقاد شمشیرهای دو لبه ای هستند که باید به موقع و بر اساس ظرفیت همسرتان به کار گرفته شود.
 
شناخت در دوران عقد؛ چگونه؟!
اما فکر می کنید چطور می توانید دوران عقد را به یک دوران شناخت دقیق تبدیل کنید تا در ادامه، زندگی مشترک موفقی داشته باشید؟
به طور کلی شناخت در این دوران شامل بعد عینی و غیر عینی است. بعد عینی شامل بررسی طبقه اجتماعی، تحصیلات، سن، مسائل اقتصادی و … است که مسلما در دوران خواستگاری و تحقیقات قبل از ازدواج بررسی شده است و تنها در دوران عقد نیاز به تکمیل بیشتر دارد.
اما آنچه که بررسی اش در این دوران بسیار مهم تر به نظر می رسد، شناخت غیر عینی است که شامل لایه های زیرین شخصیت همسرتان و ابعاد اخلاقی و روانی و حتی اعتقادی او می شود. چنین شناختی در سایه معاشرت بیشتر با او و خانواده اش به دست می آید و به شما نشان می دهد که آیا طرف مقابل تان نسبت به ادعاهایی که در دوران خواستگاری داشته است صداقت لازم را دارد یا خیر؟
در این معاشرت ها دو طرف با فرهنگ و اخلاق یکدیگر بیشتر آشنا می شوند و می توانند از طریق دید و بازدید با خانواده همسر و اقوام نزدیک او، بخشی از مسائلی را که همسرشان با آن ها رو به رو بوده است ارزیابی کنند. این ارزیابی در آینده آن‌ها بسیار تاثیر گذار خواهد بود.در حقیقت می توان گفت که شناخت حاصل از جلسات خواستگاری و قبل از ازدواج برای انتخاب کردن آگاهانه همسر است و شناخت دوران عقد برای ایجاد تفاهم و سازگاری بیشتر در زندگی مشترک.