روابط زناشویی
کم کردن استرس راههای متفاوتی دارد، که شما میتوانید با پیشنهاد آن به همسرتان به او کمک کنید از شر استرسی که روحش را میآزارد، رهایش سازید.
کنترل استرس
از راه نرسیده، دنبال چیزی میگردد که به آن گیر بدهد. چرا خانه بوی پیاز داغ میدهد؟ چرا روی تلویزیون خاک نشسته؟ دستشویی چرا صابون ندارد؟ این چه غذایی است که درست کردی؟
انگار آرام و قرار ندارد. حواسش اینجا نیست. دایم از این طرف خانه اجارهای قدم میزند به آن طرف، سرجایش نمیتواند بنشیند.
غذا را خورده و نخورده، بلند میشود، از این کار به آن کار، خودش را مشغول میکند. این یعنی استرس همسر شما را در چنگ خودش گرفته. فکر میکنید فرقی ندارد منشأ این استرس چیست، گاه ممکن است سرکار برای شوهرتان اتفاقی افتادهباشد، مشکلی که آن را مثل یک کلاف در هم پیچیده، کاملا غیر قابلحل میداند.شما بهعنوان یار غمخوار و شریک غم و شادی میتوانید کمکی به او بکنید؟
میتوانید راههایی را یاد بگیرید، که با استفاده از آن استرس همسرتان را کم کنید:
دستش را بگیر: تحقیقات نشان می دهد که یک راه مهم و موثر برای کم کردن استرس همسر، این است که همسرش دست او را بگیرد، محققان میگویند در این حالت گرفتن دست همسر، میتواند کمک کند تا با این سختیها بهتر کنار بیایند. برای خانمهایی که دچار تنش و اضطراب هستند، لمس دست هر آدمی موثر است، اما بهتر از همه دست همسر است.
آنها برای فهمیدن این اثر، گروهی از خانمهای داوطلب را انتخاب کردند و آنها را به سه گروه تقسیم کردند، در یک گروه موقع اضطراب همسرشان دست آنها را لمس میکردند، در گروه دیگر، یک فرد غریبه دست آنها را لمس میکرد و گروه سوم هم بهعنوان شاهد، هیچ کاری انجام نمیدادند و به آنان جمله استرسزایی مانند این گفته شد: «ظرف چند ثانیه به شما شوکی وارد میشود.» ، این در حالی بود که پاسخ مغزی آنها نیز از طریق دستگاه تصویربرداری مغزی ارزیابی می شد.
محققان متوجه شدند پاسخ مغزی آنها که دست همسرشان را در دست داشتند، نسبت به این جمله محرک استرس زا بسیار پایینتر ازگروه های دیگر بود و آنهایی که رابطه قویتری در زندگی واقعی داشتند، پاسخ بسیار ضعیفی نسبت به آن نشان دادند،محققان اظهار داشتند که گرفتن دست همسر ، فرد را از حالت هیجانی و برانگیخته، به وضعیتی آرامتر و متعادلتر میرساند. آنها میگویند که این حس احتمالا یادآوریکننده دوران کودکی و آرامش و امنیتی است که از لمس دست مادر، در آن دوران، به آنها دست میداده است.
با صمیمیت به سلامت همسرتان کمک کنید : صمیمیت با همسر فایدههای بیشماری دارد. شاید فکر کنید این محققان با پدر و مادرهایی که آرزوی عروس و داماد شدن بچههایشان را دارند، دستشان توی یک کاسه است، اما آنها اعلام کردهاند کسانی که ازدواج میکنند، فشار خون پایینتری دارند و کمتر از بقیه در معرض خطر بیماریهای قلبی و عروقی هستند. البته این به شرطی است که ازدواج، ازدواج موفقی باشد و شب و روزش جنگ و دعوا نباشد.
محققان در این باره میگوید: «داشتن یک حمایت احساسی از سوی کسی که او را دوست داریم، به ما کمک میکند تا درست با استرسها کنار بیاییم». دانشمندان کانادایی هم به تازگی ثابت کردهاند که محبت و حمایت همسر و صمیمیت بین زوجین باعث پیشگیری از ابتلا به یکی از خطرناکترین بیماریهای بدن انسان، یعنی فشار خون بالا میشود.
همچنین مطالعه دیگر نشان داده که ازدواج موفق میتواند افسردگی دو طرف را تا حد زیادی پایین بیاورد.
رابطه جنسی فراموش نشود: استرس و اضطراب، انرژی ما را میگیرد و نهایتا ما را خسته و کمحوصله میکند. فردی که تمام روز را با تنش و استرس گذرانده، توانی برای امور عادی روزمره ندارد حتی گاهی حال و حوصله سلام کردن را هم ندارد. بررسیها نشان داده افراد پراضطراب و پرتنش، کمتر به روابط زناشویی با همسرشان تمایل نشان میدهند. بقیه افراد هم همینطورند، یعنی زمانی که درگیر استرس و تنش هستند، نسبت به رابطه زناشویی بیعلاقه میشوند. تحقیقات بیولوژیک هم سرنخهایی از این موضوع به دست آورده است چنانکه محققان میگویند استرس باعث اتصال هورمونهای جنسی به پروتئینها میشود و به این ترتیب آنها را از دسترس سلولهای هدف دور نگه میدارد. هورمونها نمیتوانند تاثیر خود را در بدن داشته باشند و به همین علت، میل جنسی فرد کمتر میشود. خیلی از افراد، به خصوص آقایان، کار را محل فرار از استرس و مشکلات میدانند و سرخوردگی و احساس کمبود رابطه زناشویی هم یکی از مشکلاتی است که بعضیها، در برابر آن جا میزنند و به جای حل آن، کارشان را زیاد میکنند. این را مطالعات مختلف علمی هم تایید میکند. به این ترتیب که مشخص شده افرادی که رابطه زناشویی کمتری با همسرشان دارند، سعی دارند آن را با کار بیشتر جبران کنند و این کار زیاد باعث فرسودگی شغلی بیشتر و رابطه جنسی کمتر میشود. این چرخه معیوب به این ترتیب همچنان ادامه دارد و حتی میتواند به از هم پاشیدن بنیان خانواده بینجامد. در حالی که نتایج این تحقیقات جدید نشان داده که اگر در هنگام مواجهه با یک محرک استرسزا، رابطه زناشویی خود را با همسرتان بیشتر کنید، میتوانید از استرس خود بکاهید.
کارشناسان سلامت جنسی معتقدند یک رابطه زناشویی مثبت و سالم، نه تنها برای تداوم زندگی زناشویی و محکم کردن بنیان خانواده اهمیت دارد بلکه برای سلامت زوجین هم مفید است. به عنوان مثال، مشخص شده که رابطه زناشویی سالم و مثبت با همسر، میتواند باعث ترمیم سریعتر زخمها شود و اثرات نامطلوب فیزیکی اضطراب را در بدن کم کند. اضطراب، فشارخون را بالا میبرد و همین افزایش فشار خون میتواند موجب کاهش کارایی سیستم ایمنی بدن شود اما بعد از هر بار رابطه زناشویی، هورمونهایی از قبیل اکسیتوسین و اندورفین در بدن ترشح میشود که سبب متعادل شدن فشار خون و نیز رشد احساس خوب و نگرش مثبت میشود. این احساس مثبت، در رابطه عاطفی شما با همسرتان تاثیر میگذارد و باعث بهبود روابط شما میشود و موجب میشود یکدیگر را بهتر درک کنید و همدلی بین شما نیز بیشتر شود. به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت که یک رابطه خوب عاطفی بین همسران، نیازمند رابطه زناشویی موفق است و اگر زن و شوهری با یکدیگر رابطه زناشویی کافی و موفق نداشته باشند، میتوان انتظار داشت که به تدریج از یکدیگر دور شوند و قدرت ایثار و گذشت را در مورد همدیگر از دست بدهند.
چند پیشنهاد دیگر : کم کردن استرس راههای متفاوتی دارد، که شما میتوانید با پیشنهاد آن به همسرتان به او کمک کنید از شر استرسی که روحش را میآزارد، رهایش سازید.
**از او بخواهید دوش بگیرد: استفاده از دوش آب گرم میتواند به همسرتان کمک کند، آرامتر شود و بتواند مشکلاتش را منطقی حل نماید.
**درباره احساساتش با او حرف بزنید: از او بخواهید درباره احساس و افکار ناراحت کننده اش، با شما صحبت کند. مسایل پرتنش و گرفتاریها، وقتی از ذهن انسان، جدا میشود و به دنیای کلمهها وارد میشود، ذهن را آزاد میکنند.
**به او بگوئید: نفس عمیقی بکشد و یک لیوان آب بنوشد.
**خوابیدن در محیطی آرام را به او پیشنهاد دهید: گاهی وقتها خواب ناکافی باعث میشود فرد تمرکزش کم شده و نتواند درست تصمیم بگیرد و حلقه معیوبی (استرس بیشتر میشود و استرس بیشتر مشکلها را بیشتر میکند و مشکل بیشتر هم باز استرس را بیشتر میکند) شکل می گیرد که شرایط را وخیمتر می سازد.
بنابراین یک توصیه مناسب به همسرتان، به خصوص اگر میبینید اخیرا خوابش کم شده، این است که به اندازه کافی برای خوابیدن وقت بگذارد.
**به داشتن یک برنامهریزی منظم تشویقش کنید. کمک کنید به برنامههایش اولویت بدهد. کدام کارها لازمتر و حیاتیتر است و کدام کارها را میتوان برای بعد گذاشت. مدیریت درست زمان به کاهش استرس کمک شایانی می کند.
**شوخی کنید و از خاطرات خوشتان صحبت کنید.
شقایق، حدود چهل و پنج سال سن دارد، معلم است و به تازگی به خانه بخت رفته است. او می گوید، دختر بزرگ خانواده بوده و دغدغه همیشگیش
طیف خواستگاران او به دو دسته مردان مطلقه و پسران کوچکتر تقسیم می شده که انتخاب را برای او سخت می کرده است اما در نهایت با مشورت و توکل به خدا، یک انتخاب منطقی به دور از احساس داشته و الان حدود یکسال است که زندگی مشترکش با حمید که پنج سال از خودش کوچکتر است را شروع کرده است.
بیشترین چیزی که شقایق در گفتههایش تکرار میکرد عدم اشتیاق او برای زندگی و ایجاد تنوع در آن بود. او حتی بعضی کارها مانند رنگ کردن مو را مثل تزئین سالاد و رسیدگی به انجام امور خانه، رفع تکلیف می خواند!
مهرناز، سی و نه ساله، یکسال و سه ماه است ازدواج کرده و یک دختر دو ماهه دارد. او می گوید: برای مشاوره ازدواج که می رفتم، چند بار به من تاکید شد چون در سن بالا متاهل می شوم باید مراقب تغذیه و باروری باشم. چون احتمال نازایی و اختلال در باروری در سن بالا زیاد میشود. در نتیجه از ترس بچه دار نشدن زود به باروری اقدام کردیم و به لطف خدا مشکلی نبود و ما از سلامت و حضور او خیلی شادیم اما بیشترین مشکلی که شخصاً دارم حضور بچه (زودتر از حد انتظارم) نیست، بلکه فاصله ای است که بین من و همسرم به خاطر رسیدگی به کودک و مشکلات اقتصادی ناشی از تولد فرزندایجاد شده و این فاصله مرا نگران می کند.
ناسازگاری بیشتر و انعطاف کمتر
این روزها که سن ازدواج بالا رفته است، ازدواج در سن پایین محاسن زیادی دارد که نمی توان منکر آن شد. به طور مثال زن در کنار همسر و با درک شرایط رشد می کند، در حالی که دخترانی که در سن بالاتر ازدواج می کنند، شخصیت آنها شکل گرفته است و ناسازگاری در آنها بیشتر و انعطاف کمتر است. هر چند از سوی دیگر دیگر زوجهایی که در سن بالا زندگی مشترک را آغاز کردهاند به خاطر شناخت بهتر از خود و نیازهای درونی یکدیگر، مشکلات عاطفی کمتری دارند.
مشکلات جنسی
در ازدواج های سن بالا، اکثر مشکلات زوجین، مشکل جنسی و عدم درک متقابل در این حوزه رفتاری است، چرا که سالهای بسیاری از بلوغ جنسی گذشته و دائماً این احساس نیاز از دو طرف سرکوب شده است. مشکلاتی مانند سردمزاجی و واژینیسم و همچنین احتمال سرطان دهانه رحم در خانمها به علت سرکوب نیاز های جنسی وجود دارد. ممکن است گاهی طرف مقابل تجربه جنسی داشته باشد که در اولین رابطه این موضوع خود را نشان میدهد و باعث بدبینی در زوج میشود.
زنان در دهه چهارم و مردان در دهه پنجم از زندگی خود با اختلاف نیاز جنسی مواجه هستند، تب و تاب جنسی مرد در این سن، رو به کاهش و سردی رفته و نیاز های جنسی زن بیدار و فعال شده است. و به طور مثال زن ۳۲ ساله با مرد ۴۵ ساله در این مسئله به شدت متفاوت هستند و این اختلاف باعث مشکلات زیادی میشود.
اگر زوجهای جوان رفته رفته به کاهش رابطه می رسند، یعنی رابطه، از هفته ای چهار بار به هفتهای سه بار و در ادامه به هفتهای دوبار و هفتهای یکبار و در نهایت کمتر می رسد، اما رابطه جنسی برای زوجها در سنین بالا با اختلاف سنی زیاد از هفتهای چهار بار یکمرتبه به هفتهای یک بار نزول می کند چرا که توان بدنی در آقایان کمتر شده است و این مسئله مشکلات شدید روحی برای دوطرف مخصوصا زنان پدید می آورد.
انتخاب فرد مناسب برای شروع زندگی که درن با مشکلات اندکی مواجه شوی، از دغدغه های تمام افرادی است که در سن ازدواج به سر می برند.
توصیه هایی برای ازدواج با مردان مطلقه
در میان خواستگاران یک دختر مخصوصا کسانی که به نوعی وارد سن تاخیر ازدواج و یا نزدیک به تجرد قطعی هستند، حضور مردانی که طلاق گرفته اند و یا همسر خود را از دست داده اند، بیشتر به چشم می خورد.
البته تنها این دختران با این مسئله مواجه نیستند، دخترانی که در شرایط زندگی نامناسب به لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به سر می برند و یا در میان خانواده های بزهکار هستند، نیز با این نوع افراد مواجه هستند.
اما این دختران و زنان در انتخاب خود و یا حتی بعد از شروع زندگی خود با دغدغه ها و مشکلاتی روبرو می شوند که بد نیست به این مسائل توجه کنیم.
علت طلاق قبلی را دریابید
شناخت علل اینکه فرد طلاق داده و چرا قبلا طلاق گرفته بسیار مفید است، چرا که ممکن است این دلیل برای من امکان وقوع نداشته باشد، گاهی طلاق به دلیل مشکلات فرهنگی، بد حجابی، مادی و غیره بوده است یعنی دلایلی که اصلا برای شما که به عنوان فرد انتخابی بعدی هستید، صدق نمی کند. در نتیجه می توان با دانستن این مسائل انتخاب درستی انجام داد.
با همسر سابق مرد، صحبت نکنید
اکثر اختلافات بین زوجین طلاق گرفته، حالت دعوا دارد و در دعوا منصفانه نظر دادن بسیار سخت است. بنابراین برخلاف توصیه های رایج، صحبت با زن سابق مرد را راه حل مناسبی نیست و برای ایجاد شرایط یک انتخاب صحیح به دختران توصیه می شود که به مشاور مراجعه کنند تا بر اساس شرایطی که فرد داشته دست به انتخاب صحیح بزنند. اما در مواردی که شرایط تشخیص بسیار سخت می شود به آنها توصیه می شود که شرایط حال را نگاه کنند و بر اساس آن آینده خود را انتخاب کنند. یعنی با توجه به شرایطی که فرد مورد نظر دارد دست به انتخاب بزنند و نگاه نکنند در آینده چه خواهد شد ببینند آیا می توانند با این شرایطی که وجود دارد زندگی کنند.
مقایسه اتفاق می افتد
در چنین ازدواج هایی دغدغه زنان ناشی از مقایسه شدنشان با همسر سابق مرد طبیعی است. شما باید بدانید که حتما در مواردی مورد مقایسه قرار خواهید گرفت. بهتر است قبل از هر گونه انتخابی در مراحل اولیه هر دو نفر باهم به مشاوره بروند تا بتوانند بحران هایی را که در این مسئله ممکن است پیش بیاید را به آنها بشناسانند تا بهتر مسیر را طی کنند.
شاید در اطرافیانتان دیده باشید که یک پسر مجرد، برای ازدواج سراغ زنی مطلقه رفته است. اتفاقی که از نظر اطرافیان مثبت ارزیابی نمی شود اما این روزها در حال شیوع است.
بگذارید اول سراغ بخش بدبینانه قضیه برویم. نگاه بدبینانه می گوید پسر مجرد به این دلیل خواهان ازدواج با زن مطلقه است که فکر می کند ازدواج راحتی در پیش دارد.
طبق یک انتظار عمومی، زنان مطلقه در ازدواج دوم شان کم توقع تر هستند، سازشکاری بیشتری نشان می دهند و تمایل به ازدواج های کم سر و صدا دارند که در آنها از مراسم پی در پی و تشریفات خبری نیست.
ممکن است در این بین پسرانی هم باشند که فکر می کنند امتیازهای زن مطلقه نسبت به دختر مجرد، به مراتب پایینتر است در نتیجه شرایط ازدواج با او آسان تر خواهد بود.
آنها فکر می کنند:
۱- زنان مطلقه انتظار مالی پایین تری دارند و در شرایطی که مهریه، هزینه های مراسم ازدواج، هزینه های تامین مسکن و درآمد برای پسرها یک دغدغه جدی است، زنان مطلقه با انتظارات پایین تر می توانند گزینه خوبی باشند.
۲- زنان مطلقه حامی ندارند. خانواده آنها به دلیل موقعیت فرزندشان تمایل دارند زندگی دوم دخترشان را حفظ کنند پس در امور زندگی دخالت نمی کنند.
۳- زنی که یک بار از همسرش جدا شده، بار دیگر هم ممکن است از همسرش جدا شود. پس اگر زندگی با او به بن بست رسید، دردسرهای کمتری برای طلاق خواهند داشت.
۴- زنان مطلقه مهریه و حق و حقوق مالی شان را از همسر سابق دریافت کرده و تمکن مالی بیشتری دارند و می توانند منبع حمایتی خوبی برای یک پسر مجرد باشند.
چه تصمیمی بگیریم؟
درباره این بخش بدبینانه و آسیب زای ازدواج پسران مجرد با زنان مطلقه باید بگوییم که بهترین راهکار این است که قبل از ازدواج، زن سعی کند انگیزه های اصلی خواستگارش را دریابد. ازدواجی که صرفا به دلیل برخورداری از حمایت یک مرد صورت بگیرد، می تواند خطرناک باشد و چالش های زندگی قبلی را برای یک زن تکرار کند. بنابراین بهتر است کار را به کاردان بسپارید و با مشاورههای روانشناسی تک نفره و دو نفره تصمیم نهایی خود را بگیرید.
آسیب های ازدواج با زنان مطلقه
یکی از آسیب های این ازدواج یادآوری مکرر خاطرات ازدواج قبل است. ممکن است زن در چنین ازدواجی مورد سرزنش مرد و اطرافیان او باشد و با وجود کوچکترین اختلافی این جمله را بشنود: «حتما همسر قبلی ات هم همین رفتار را ازت دیده که طلاقت داده…»، «تو از یک زندگی شکست خورده بیرون آمده بودی و من حمایتت کردم»، «حالا می فهمم همسر اولت چه از دست تو کشیده» و…
از طرف دیگر، زن به خاطر تجربه ای که قبلا داشته، ممکن است آسیب پذیری بیشتری نشان دهد. مدام مراقب باشد که رفتارهای آزاردهنده همسر اولش را در این زندگی نبیند و به محض مشاهده یک رفتار مشترک، نسخه بپیچد و بگوید: «تو هم مثل همسر اولم هستی»، «همه مردها همین طورند»، «عاقبت این زندگی هم همان خواهد شد» و… . بخش دیگری از این ماجرا، ممکن است در مقایسه های پی در پی دو مرد زندگی او با همدیگر اتفاق بیفتد. زن مرتب نقاط ضعف همسر دوم را با نقاط قوت همسر اول مقایسه و او را سرزنش کند.
زنان مطلقه زنانی هستند که در صورت داشتن یک زندگی آرام، قدر موقعیت را می دانند و برای بهتر شدن زندگی تلاش می کنند. آنها وضعیت بدتری را چشیده اند و حاضر نیستند زندگی خوب امروزی شان را به سادگی از دست بدهند
بخش خوشبینانه این ازدواج ها
اما این ازدواج ها بخش خوشبینانه ای هم دارند.
زنان مطلقه به واسطه تجربه هایی که در زندگی اول خود کسب کرده اند، توانایی مدیریت بهتری در روابط دارند. به همین دلیل نظر پسران مجرد را بیشتر جلب می کنند. این زنان مهارت های خانه داری، ارتباط با اقوام، برخورد با همسر را دارند و دیگر نیازی نیست با شروع زندگی مشترک، به آزمون و خطا بپردازند.
زنان مطلقه زنانی هستند که در صورت داشتن یک زندگی آرام، قدر موقعیت را می دانند و برای بهتر شدن زندگی تلاش می کنند. آنها وضعیت بدتری را چشیده اند و حاضر نیستند زندگی خوب امروزی شان را به سادگی از دست بدهند.
در کنار همه این ها به یاد داشته باشید مطلقه بودن دلیلی برای انتخاب نشدن برای ازدواج نیست. در زمانه فعلی که آمارهای طلاق بسیار بالا رفته، زنان جوان زیادی را می بینیم که شاید در دهه دوم یا اوایل دهه سوم زندگی خود باشند و با قابلیت های برجسته و شان خانوادگی و اجتماعی بالا سابقه شکست را داشته باشند. بنابراین از نگاه سنتی و قضاوت نادرست درباره این زنان فاصله بگیرید و بر اساس واقعیات موجود انتخاب کنید.
خیالپردازی جنسی و مشکلات آن
همه انسانها در وجودشان کم و بیش، به خیالپردازی جنسی فکر می کنند که در واقع همان بروز احساسات و شهوت طبیعی نهفته در وجود هر انسان است. درجه ی آن بستگی به سن، جنس، قدرت تخیّل و سابقه ی رابطه ی جنسی هر فرد دارد.
هر کسی به نوعی در تخیّلات، در حین نزدیکی به این توّهمات و رویاها می پردازد. بعضی در رابطه جنسی یک رویه ثابت را پیش گرفته و تا آخر همانطور می مانند، و در مقابل برخی، دائماً به چگونگی و زیباتر بودن این رابطه فکر می کنند و در خیالات خود به دنبال لذّتی جدید و تنوع بیشتر در نزدیکی می پردازند. حرکات متنوع و شهوت در یک نزدیکی، نه تنها هیجان رابطه جنسی را بالا می برد، بلکه باعث برقراری صمیمیت بیشتری در زندگی زناشویی نیز می شود.
فواید خیالپردازی جنسی:
-کاهش استرس، نگرانی و اضطراب
-افزایش هیجانات طی رابطه جنسی
-تنوع در روش و چگونگی نزدیکی در زندگی زناشویی
رابطه جنسی خیالی چیست؟
خیالپردازی جنسی در ضمیر ناخودآگاه ما شکل می گیرد، قدرت تخیّل رابطه جنسی، رابطه ی مستقیم با میزان شهوت هر شخص دارد که در زنان این امر بیشتر است.بیشتر زنان طی یک رابطه جنسی خیالی، ارضاء می شوند و به آرامش درونی می رسند.
رویای رابطه جنسی و میل به نزدیکی، برخواسته از حالات درونی ماست، بطوری که گاهی آنقدر فکر و ذهن ما درگیر می کند که خود سبب مشکلات درونی و روحی می شود، در این حالت اگر این شهوت و هوس ارضاء نشود، موجب استرس و پریشانی و نهایتاً احساس حقارت و عدم اعتماد به نفس در شخص خواهد شد.
آیا رویاپردازی در مورد رابطه جنسی ضرر دارد؟
متأسفانه اگر در این خیالات از حدود خود خارج شده و فراتر رویم، سبب بروز مشکلاتی ناخواسته می شود، بطور مثال، یک مرد آنقدر غرق در هوس و میل جنسی می شود که حتّی دوست دارد با همجنس خود ارتباط داشته باشد، در مورد زن نیز همین طور، تمایل به برقراری ارتباط با یک زن دارد که متأسفانه نهایتاً تنها با همجنس بازی ارضاء می شوند.
یا زنی متأهل آنقدر شهوت جنسی او بالاست که ناخودآگاه به رابطه جنسی با کسی غیر از شوهر خود فکر می کند، که در نتیجه ی آن دائماً عذاب وجدان دارد که با این میل، به شوهر خود خیانت می کند. می بینید در صورت عدم کنترل این شهوت و رابطه جنسی خیالی، باعث ایجاد وضعیتی می شود که شخص ناخودآگاه گرفتار عذاب وجدان و گناه می شود. به مرور زمان وی، خود را موجودی منحرف و بی مصرف در اجتماع می بیند. این افکار تبدیل به عقده های روحی می شود که ناخواسته با احساس حقارت، موجب اختلافاتی در روابط اجتماعی و زناشویی وی می شود.
چطور می شود این حس را کنترل کرد؟
۱- به منشاء و عمق این حس آگاه شوید
این خود شما هستید که می توانید تشخیص دهید، آیا این هوس و شهوت، تنها به دلیل زیاده روی میل درونی شما ایجاد شده است یا فقط یک میل ذاتی و مفید برای تقویت و لذّت بیشتر از رابطه جنسی است. این توّهمات، خیال و هوس درباره ی رابطه جنسی درون هر انسان، طبیعیست، بنابراین از وجود آن در ذهن خود احساس شرم و خجالت نکنید. اگر این افکار، موجب آزردگی خاطرتان شده است، بهتر است در درون خود جستجو کنید و عامل آن را پیدا کنید، بطور مثال، آیا قبلاً سکسی ناموفق یا آزار جنسی داشتید؟ در این صورت جهت فکر و رویای شما در رابطه جنسی بسوی خلاف پیش می رود و منجر به معضلات جنسی خواهد شد.
۲- میل و هوس جنسی خود را قبول کنید
اینکه بخواهید دست از این رویاپردازی و هوس بردارید، چاره ی کار نیست، بلکه این فراموشی ظاهری موجب ایجاد استرس و اضطراب های درونی می گردد، بدانید و پبذیرید که بیشتر مردم اطراف شما هم این حس و شهوت و رویاپردازی را دارند و بیشترشان هم فردی منحرف و فاسد در اجتماع، نیستند!
۳- افراط نکنید و قدرت تصوّر صحیح و بهتری را در ذهن خود پرورش دهید.
بهتر است در حین این رویا به روابطی معقول و طبیعی فکر کنید نه به روابط یا حالاتی که ممکن است به جسم یا روح شما لطمه وارد کند. بهتر است به یک رابطه جنسی زیبا و دلنشینی که قبلاً تجربه کردید فکر کنید و از آن لذّت ببرید.
به رویایی فکر کنید که دست یافتنی و واقعی باشد نه خیالی، در غیر اینصورت به دلیل عدم دسترسی و ارضاء در آن رویا، استرس و اضطراب تمام وجود شما را در برمی گیرد، اگر تا کنون این اشتباه را کرده اید، می توانید با ورزشی منظّم و اصلاح هوسهای خود به رویاهایی واقعی، از پریشانی و عقده های حقارت درونی رهایی یابید. سعی کنید در خیالاتتان خود واقعیتان باشید نه اینکه در نقش یک شخصیت خارجی دیگر باشید و خود را جای او بگذارید!
۴- شاید مجبورید این حس را خاموش کنید!
اگر می بینید که نمی توانید رابطه جنسی خیالی و میل جنسی خود را کنترل کرده، یا با روشی افراطی پیش می روید، بهتر است بجای این کار به رابطه جنسی عملی بپردازید تا در حین آن شاید بخشی از رویاهای شما و شهوت شما ارضاء شود. به این صورت تمام عقده و انرژی خود را صرف یک رابطه جنسی حقیقی و واقعی کرده اید نه خیالات واهی.
البته کنترل این حس، نیاز به زمان و اراده شما دارد، امّا همواره به یاد داشته باشید که اگر این حسّ خیال پردازی رابطه جنسی را در جهت غیر افراطی و واقعی پیش ببرید، خود سبب احساس خوشنودی و آرامش درونی می شود و به این صورت از این تصوّرات خیالی و بکارگیری آن در رابطه جنسی واقعی، نهایت لذّت را می برید.
«از دنیای مردها نمیتوان سر در آورد» این ادعایی است که برخی از زنان در موردش پافشاری میکنند و میگویند بعد از ازدواج به چشم های خودت هم نباید اعتماد داشته باشی. این دسته از زنان معتقدند درست در همان لحظهای که گمان میکنی شهر در امن و امان است، ذهن همسرت درگیر دنیای دیگری است.
گاهی اوقات مزاج تنوع طلب فرد باعث این مسئله میشود. فرد به علت مزاج تنوع طلب خود به یک شریک جنسی اکتفا نکرده و روابط متعدد خارج از روابط زناشوئی را تجربه میکند. البته تنوع طلبی وی منحصر به زندگی زناشوئی نیست بلکه میتواند سایر جنبه های زندگی مثلا گرایش به مواد مخدر مختلف، تجربه شغلهای مختلف و نداشتن شغل ثابت و … را در بر می گیرد.
تنوع طلبی در همه انسانها وجود دارد و منحصر به مردها نیست. اما از طرف دیگر، ما با مسئله پذیرش محدودیتها روبهرو هستیم. هر قراردادی به خود تعهدات و محدودیتهایی را به همراه می آورد که برای تداوم آن قرار داد، هر ۲ طرف باید به تعهدات خود وفادار باشند. ازدواج یک قرارداد است. عشق هم یک قرار داد است و هر دوی اینها، طرف مقابل را موظف به پیروی از قانونها و تحمل محدودیتهایی میکند و در این زمینه، تفاوتی میان تعهدات عاطفی و محضری وجود ندارد. اما متاسفانه به علل فرهنگی این گفتمان رایج شده است که تنوع طلبی یک ویژگی مردانه است که چه بخواهیم و چه نخواهیم وجود دارد. در واقع ما با این ادعا، تنوع طلبی را به عنوان دلیل خیانت مطرح نمی کنیم، بلکه به عنوان توجیهی برای این کار بیان می کنیم.
برخی از پژوهشگران معتقدند، مردها تنوع طلبند و برای این موضوع دلایل تحولی را هم بیان میکنند. آنها به دوران باستان اشاره میکنند و میگویند از آنجا که در آن زمان، یک مرد میتوانست در زمان کوتاهی چند زن را باردار کند و یک زن تنها یک بار در سال میتوانست باردار شود، حضور یک مرد در روابط متعدد موضوعی طبیعی به شمار می آمد. زیرا توانایی تولید مثل در آن زمان یک امتیاز تلقی شد و به مرد مجوز فعالیت جنسی متفاوتی را میداد. البته برخی دیگر، این موضوع را با دلایل هیجانی و اخلاقی هم تفسیر میکنند و براساس همین تفسیرها، عقیده تنوع طلبی مردان، در میان جوامع شایع شده است.
شاید در برخی از موارد با چنین ادعاهایی روبهرو باشیم اما اگر میخواهیم خیانت زناشوئی را درمان کنیم باید ۲ طرف را وارد حل مسئله کرده و به زن و شوهرها کمک کنیم تا نیازهای روانی و جسمانی خود را شناسایی کنند و آن را با شریک زندگی خود در میان بگذارند و آنها نباید تنها از جنبه احساسی نگاه کنند بلکه علل ایجاد آن را موشکافی کرده و عوامل تاثیرگذار بر این مسئله، مثلا در گیر شدن بیش از حد همسر در شغل، عدم برآورده کردن نیازهای طرف مقابل و… شناسایی کنند. اگر مشکلی وجود داشته باشد به جای پاک کردن صورت مسئله یا انتخاب راه حل نادرست مثل خیانت همسر روشهای حل مسئله را بیاموزند. همچنین از نظر روانشناختی مکانیسمهای مواجهه با استرس و تطابق با آن را تقویت کنند. باید بدانیم خیانت به همسر نه تنها مشکلات خانوادگی و فردی را حل نمیکند بلکه آن را چندبرابر کرده و در حکم از چاه درآمدن و به چاله افتادن است.
زیاد از مردها میشنویم که وقتی وارد خانه میشوند با غرغرها یا بیحوصلگی همسرشان روبهرو هستند یا بهخاطر هزینهها و مراقبت از بچهها تحت فشارند. اما همین مردها میگویند وقتی سراغ رابطهای خارج از خانه میرفتند، دیگر اثری از این تنشها و برخوردها وجود نداشت. اما در این مورد، تنها باید از مردها سؤال کنیم که آیا چنین حقی را برای همسرشان هم قائل هستند؟ طبیعی است که قبول هر مسئولیتی، در کنار دستاوردهایی که به همراه دارد، با دشواریهایی هم روبهرو است. پس چه بهتر که مشکلات را با هم حل کنیم و شیرینی به نتیجه رسیدن را در کنار هم بچشیم. نه اینکه صورت مسئله را پاک کنیم و با سرباز زدن از بار مسئولیت، به دنبال تامین آرامش خود باشیم. همانطور که افراد یک جامعه جنگ زده برای رسیدن به آرامش، آن را خالی از سکنه نمیکنند، افرادی که یک زندگی را هم در کنار هم ساختهاند، باید به جای شانه خالی کردن، مهارتهای حل مسئله را بیاموزند.
در برخی از مواقع خیانت راهی برای بالا بردن اعتماد به نفس در فرد است. اعتماد به نفسی که به هر دلیلی در رابطه پایین آمده و به صورت غم، کسالت یا یکنواختی خود را نشان می دهد. در این شرایط فرد به دنبال جایگاه بهتر و ارزشمندتری میگردد. اگر فردی به این دلیل خیانت کند، نمیتوانیم بگوییم که به دنبال تفریح است، بلکه باید مطمئن باشیم که رفتار او علتی دارد و از مشکلی ناشی شده است. در برخی از موارد، احساس افسردگی و نیاز به توجه بیشتر می تواند منشا این رفتار باشد.
در هر خانواده خیانت میتواند یک علت منحصر به فرد داشته باشد، نمیتوان تنها یک عامل مشخص را به این مسئله نسبت داد و باید زمینه های مختلف بیولوژیک و روانی و اجتماعی را در نظر گرفت. اما در این مورد میتوان گفت در اختلالهایی از قبیل اختلال خلقی ۲ قطبی به دلیل افزایش میل جنسی فرد روابط مختلف خارج از زندگی زناشویی را تجربه می کند.
از نظر من فشار این عدم تفاهم در مردها چندان وجود ندارد. زیرا از نظر قانونی و فرهنگی، مردها مجاز به تخلیه از بین بردن این فشار هستند. درواقع مردی که ازدواج کرده است، حتی میتواند همسرش را برای تامین این نیاز مجبور کند؛ پس بعید میدانم که این موضوع دلیل اصلی خیانت مردها باشد.
خیانت در واقع یک روش حل مسئله است. برای بررسی ریشههای آن، باید ببینیم که مشکل کجاست. آیا خیانت به دلیل مشکلات درون فردی اتفاق افتاده است یا برون فردی؟ اما آنچه واضح است این است که افراد با خیانت به دنبال راهی برای کاهش مشکلاتشان و حل مسائلی که آنها را آزار میدهد هستند و برطرف نشدن نیاز جنسی هم یکی از آن مسائل است.
در بعضی فرهنگها هم هنوز نگاه سنتی به شخصیت زن و مرد وجود دارد و برای مرد این حق را قائل است که بتواند روابط خارج از زناشویی را داشته باشد، در واقع این موضوع به عنوان مردانگی تلقی میشود.
متاسفانه در بسیاری از جوامع، سرکوب زنان و آزادی مردها برای برطرف کردن نیازهای جسمی و روانی شان، به یک اصل تبدیل شده است. اما باید زیرساخت فکری و فرهنگی را عوض کنیم، زیرا حتی در دین ما هم حق برابری برای زنان و مردان در نظر گرفته شده است و گفته شده یک مرد، همیشه باید همسرش را راضی نگه دارد و یار و یاور او باشد.
این دیدگاه در اغلب جوامع وجود دارد و مردها بیشتر از زنان اقدام به خیانتمیکنند. اما باز هم باید تکرار کنیم که فردی که خیانت میکند یا مشکلی در خود دارد یا مشکلی را در رابطهاش احساس می کند. پس باید به دنبال این مشکل برگردیم و آن را از سر راه برداریم.
در بعضی موارد یکی از همسران به دلایل مختلف خشم زیادی نسبت به طرف مقابل دارد اما به دلیل نداشتن جرات برای ابراز این خشم و مطالبه صحیح خواستههایش به عنوان عملی تلافیجویانه به همسر خود خیانت میکند. گاهی اختلال عمده روانپزشکی وجود ندارد اما به دلیل نبود مکانیسمهای تطابقی یا ضعف این مکانیسمها، فرد برای مواجهه با بحرانهای زندگی (احساس طرد شدگی از جانب همسر، احساس نداشتن تفاهم با همسر، ارضا نشدن نیازهای جنسی از جانب همسر، عدم تعهد و مسئولیتپذیری نسبت به طرف مقابل) و فرار از آنها دست به این عمل میزند. در این موارد، فرد به جای اینکه علت اصلی مسئله را شناسایی کند و در صدد رفع آن برآید راه حل خیانت به همسر را بر میگزیند. در واقع این رابطه خارج از زناشویی در حکم یک مسکن موقت است.
در برخی از موارد، روابط موثر میان زن و شوهر جای خود را به خشم و نزاع میدهد. در نزاع هم هدف طرفین، ضربه زدن به دیگری است و فردی که خشم وجودش را فراگرفته، برای وارد کردن این ضربه، از هر سلاحی استفاده میکند. پس متاسفانه باید بگوییم این خشم نسنجیده و مهار نشده، میتواند انگیزه چنین رفتاری باشد.
در زمان روبهرو شدن با یک مشکل یا تجربه یک احساس ناخوشایند، افراد در اولین قدم به دنبال راهی برای برطرف کردن مشکل هستند. آنها یک راه را امتحان میکنند و در صورت نتیجه نگرفتن، به شیوههای دیگری برای برطرف شدن مشکل تلاش میکنند. اما وقتی این تلاشهای ناموفق تکرار میشوند و به ثمر نمیرسند، افراد احساس ناکامی و خشم میکنند و به دنبال یک رفتار جبرانی برای کاهش خشم میگردند. این رفتار جبرانی برای برخی از افراد تلافی است و میتواند به شکل خیانت ابراز شود.
میزان اشتیاق و تمایل هر فرد به رابطه زناشویی متفاوت است. بعضی افراد اشتیاق بیشتر و بعضیها اشتیاق کمتری برای این رابطه دارند. تمایل به رابطه زناشویی در افراد از روزی چند بار تا سالی یکبار متفاوت است. تفاوت افراد در میزان اشتیاق جنسی هم به دلیل تفاوتهای جسمی یا هورمونی و هم به علت خصایص روانی افراد است
در زمانه ما، یکی از دلایل افزایش طلاق وجود مشکلات جنسی و نگرش منفی زن یا مرد به آن است. متاسفانه هنوز هم بسیاری از دختران و پسران طی گفتوگوهای قبل از ازدواج، به نگرش و انتظارهای خود از رابطه زناشویی اشاره نمیکنند. اما واقعیت این است که برآوردهنشدن توقعات در رابطه زناشویی میتواند باعث سردی رابطه و نابسامانیهای دیگر شود.
چرا باید درباره مسائل جنسی صحبت کنیم؟
اگر از دختر و پسری که حتی تاریخ ازدواجشان را تعیین کردهاند سوال شود: «آیا راجع به مسایل زناشویی با همدیگر صحبت کردهاید یا نه؟» در بیشتر موارد میگویند: «نه، ما فکر نمیکردیم این موضوع مهم باشد» یا میگویند: «ما این جور صحبتها را به بعد از ازدواج موکول کردهایم، بهدلیل اینکه بعد راحتتر میتوانیم در مورد آن صحبت کنیم.»
چنین زوجهایی نمیدانند اینگونه صحبتها به قبل از تصمیمگیری نهایی برای ازدواج مربوط است، نه بعد از ازدواج. آیا شما هم معتقدید گفتوگو راجع به مسایل زناشویی باید به بعد از ازدواج موکول شود؟ آیا بعد از ازدواج برای اینگونه صحبتها دیر نیست؟ اگر بعد از ازدواج همسران متوجه شدند که با یکدیگر در اینباره توافق ندارند، راهحل چیست؟ آیا میتوانند بهراحتی در ازدواج خود تجدیدنظر کنند؟
کی صحبت کنیم؟
رابطه بین زن و شوهر، با سایر رابطههای اجتماعی، دوستی و خانوادگی متفاوت است. این رابطه ۴ اصل دارد و وجود مشکلات جدی در هر کدام از این اصول، موثرنبودن تلاشهای زوج در حل این مشکلات و ناامیدی یا دست از تلاش برداشتن، میتواند خطر جدی برای سلامت و آینده رابطه باشد. پایههای اصلی رابطه زناشویی عبارت است از: چارچوب (ویژگیها و شرایط مشابه)، علاقه و رابطه عاطفی، داشتن رابطه زناشویی رضایتبخش و تعهد و احساس مسوولیت نسبت به یکدیگر.
در دین و فرهنگ ما و بسیاری از فرهنگها، برقراری رابطه زناشویی قبل از ازدواج، مشروع و پذیرفته نیست. اما برخی میپرسند که آیا بدون داشتن چنین تجربهای میتوان در این حیطه، اطلاعاتی راجع به خودشان و طرف مقابل بهدست آورد؟
پاسخ این است که قبل از ازدواج لازم است دختران و پسران از طریق مطالعه و گفتوگو با افراد واجد صلاحیت، آموزشهایی را در مورد رابطه زناشویی ببینند و تا حدودی به ارزیابی نگرش، انتظارها و تمایل خود نسبت به این رابطه بپردازند. در این گفتوگوها نکتههایی مطرح میشود که همسران از طریق آن میتوانند اطلاعات بیشتری در مورد رابطه زناشویی بعد از ازدواجشان بهدست آورند.
زمانی که همسران آینده، در مورد بیشتر معیارهای خود، با طرف مقابل به توافق رسیدند، لازم است خجالت را کنار بگذارند و گفتگوهایی را با حفظ چارچوبهای اخلاقی به این مساله اختصاص دهند.
با توجه به اینکه گفتوگو درباره این موضوع آسان نیست یا ممکن است شناخت کافی نسبت به تمایل مزاجی خود نداشته باشند، بهتر است برای این کار از مشاوران خانواده کمک بگیرند و در خصوص این مسایل با هم صحبت کنند.
میزان اشتیاق و تمایل هر فرد به رابطه زناشویی متفاوت است. بعضی افراد اشتیاق بیشتر و بعضیها اشتیاق کمتری برای این رابطه دارند. تمایل به رابطه زناشویی در افراد از روزی چند بار تا سالی یکبار متفاوت است. تفاوت افراد در میزان اشتیاق جنسی هم به دلیل تفاوتهای جسمی یا هورمونی و هم به علت خصایص روانی افراد است. حال تصور کنید که تمایل جنسی زن یا مرد بسیار بالا و تمایل طرف مقابلش بسیار کم باشد. قطعا این تفاوت، رضایت و سلامت زناشویی چنین زوجی را به خطر میاندازد. بنابراین باید انتظارها و سلیقههای جنسی خود را با همسر آیندهتان در میان بگذارید.
بعد از ازدواج
درست است که رابطه زناشویی طبیعی و معمول در همه انسانها تقریبا به یک شکل انجام میگیرد اما هر فرد انتظارها و سلیقههای خاصی دارد. بنابراین بیشتر از گذشته، لازم است زوجها راجع به این رفتار با همدیگر تعامل و گفتوگو داشته باشند. مهم این است که زن و شوهر در این انتظارات، توافق داشته باشند. خیلی از همسران به دلیل سلیقههای جنسی متفاوت و متضاد، دچار تعارض میشوند و تجربه نشان داده است که هرچند این انتظارات تا حدودی قابل اصلاح و تغییر است اما بهطور کامل تغییر نمیکند و زن یا شوهری که انتظاراتش در روابط زناشویی برآورده نشود، ممکن است احساس سرخوردگی کند.
این سرخوردگی نیز احتمالا زمینهساز سردی رابطه یا خطاهای اخلاقی دیگر خواهد شد. علاوه بر اینها، زن و شوهر باید بعد از ازدواج در مورد حاشیههای روابط زناشویی با همدیگر به توافق برسند. منظور از حاشیه روابط، نظر افراد راجع به عوامل زمینهساز مطلوب برای شروع و ادامه رابطه است؛ مانند چگونگی گفتوگوهای عاطفی، نوازش و لمس قبل از رابطه، محل و فضای مطلوب برای برقراری رابطه و… یکی دیگر از مسایل و مشکلات نادیدهگرفتن بعضی از تعهدات اخلاقی عاطفی و جنسی در زندگی زناشویی، از سوی یک یا هر دو است که میتواند باعث بروز اختلافهای شدید و بحرانهای غیرقابل جبران در زندگی مشترک بشود. قبل از ازدواج، لازم است که همسران از عقاید مربوط به تعهدات جنسی و اخلاقی همدیگر مطلع شوند.
به پهلو میخوابد یا صاف؟ جواب این سؤال را نمیدانید؟ پس چطور میخواهید به پیشنهادش پاسخ دهید؟ میشود تصور کنید! شیوه خوابیدن خواستگارتان میتواند دوام یا از هم پاشیدن زندگی مشترکتان را معین کند. این را ما نمیگوییم بلکه پروفسور کری ایزکوسکی، متخصص انگلیسی خواب بر این موضوع تاکید میکند. او حالات خواب را در ۶ گروه دستهبندی میکند و معتقد است همه آدمها را میتوان در این ۶ گروه جای داد و با توجه به حالتی که در خواب به خود میگیرند، ویژگیهای شخصیتیشان را آشکار کرد. پس قبل از آنکه بله را بگویید در مورد این موضوع تحقیق کنید.
سقوط آزاد: اگر با صورت روی بالش به شکم میخوابد و دستها را روی بالش میگذارد
این گروه شخصیتی، سعی میکنند که خود را با اعتمادبهنفس نشان دهند اما در واقع سرشار از استرس هستند و شخصیتی عصبی دارند. اگر با یکی از آنها روبهرو هستید، هرگز به انتقاد کردن فکر نکنید چراکه آنها واکنش بسیار بدی به انتقاد نشان میدهند. البته بودن در کنار آنها همیشه هم بد نیست چون مدیریت بحرانشان عالی است و بهتر از هر کسی میتوانند در مواقع حساس و زمانی که وقت تنگ است، تصمیم بگیرند.
۷% آدمها در زمان خواب سقوط آزاد میکنند
درختی: اگر به پهلو با پاهای صاف میخوابد و دستها را در راستای بدن میکشد
در مقابل آدمهای درختی، شما به مشکل خاصی برنخواهید خورد چراکه این افراد بسیار آرام هستند و میتوانند این آرامش را به شما هم منتقل کنند. در دنیای آنها خبری از پرخاشگری نیست و شما از اینکه در کنار آنها در جمع حاضر شوید به هیچ وجه پشیمان نخواهید شد. درختیها افرادی اجتماعی هستند و خیلی راحت میتوانند با آدمهای اطرافشان کنار بیایند و زبان آنها را بفهمند، به همین دلیل آنها میتوانند با هر گروهی دوست شوند و با هر جمعی کنار بیایند. آنها آدمهای آسانگیری هستند اما زود اعتماد کردنشان گاهی از آنها یک سادهلوح میسازد و البته رفیقبازیشان ممکن است گاهی شما را عصبانی کند.
۱۵% آدمها درختی میخوابند
جنینی: اگر در زمان خواب توی خودش پیچ میخورد و بالش را نگه داشته است
کسانی که مثل یک جنین میخوابند، آدمهای نسبتا خشنی هستند. آنها گرچه ظاهری از آهن دارند اما در عین حال قلبی از طلا دارند. آنها برخلاف ظاهرشان مهربان و خونگرمند و گرچه سخت و خشک به نظر میرسند اما درونی حساس دارند. اگر با فردی که جنینی میخوابد ازدواج کردهاید نگران نباشید. او همیشه اینقدر خشن نمیماند و اگر شایستهاش باشید، میتوانید از آدمهای انگشتشماری باشید که در مقابلشان سختیاش را کنار میگذارد. البته این موضوع ممکن است به زمان زیادی احتیاج داشته باشد اما وقتی چنین اتفاقی بیفتد، شما احساس میکنید که آرامترین و خوشبختترین فرد روی زمین هستید.
۴۱% آدمها جنینی میخوابند
ستاره دریایی: اگر با آرنجهای چسبیده به زمین و در نزدیکی سر، به پشت میخوابد و پاها را کمی از هم باز میکند
ستارههای دریایی، شنوندههای فوقالعادهای هستند. آنها خیلی صمیمی و گرم هستند و میتوانند دوست خوبی برایتان باشند. گرچه آنها قابلیتهای بسیاری دارند اما دوست ندارند که ستاره مجلس باشند و ترجیح میدهند که در جمعها، دیگران مورد توجه قرار بگیرند و آنها در حاشیه نظارهگر باشند. البته این موضوع به معنی گوشهگیر بودنشان نیست و اگر با یک ستاره دریایی روبهرو شوید، حتما از دوستی با او لذت خواهید برد.
۵% آدمها مثل ستاره دریایی میخوابند
مشتاق: اگر به پهلو با پاهای کشیده میخوابد و دستها را رو به بیرون رها میکند
این آدمها به سادگی گروههای قبل نیستند. مشتاقها پر از خواستهها و آرزوها هستند و زمانی که هدفی دارند، با تمام وجود اما کاملا محتاطانه به سمتش حرکت میکنند. البته آنها آدمهای شکاکی هستند که خیلی راحت به آدمها و موقعیتها اعتماد نمیکنند اما زمانی که چیزی در ذهنشان جرقه بزند تا به آن نرسند، آرام نمیگیرند. مشتاقها آدمهای روشنفکری هستند که طاقت جا ماندن از آرزوهایشان را ندارند و در این مورد، سیریناپذیر به حساب میآیند.گرچه آدمهایی منطقی هستند اما شکاک بودن همیشگیشان میتواند شما را آزار دهد.
۱۳% آدمها به این شکل میخوابند
سرباز: اگر به پشت با پاهای صاف میخوابد و دستها را در کنار پهلوها میگذارد
سربازها آدمهای آرام، ساکت و محتاطی هستند. کنار آمدن با آنها ساده نیست چراکه قانونها و استانداردهای بسیاری در ذهنشان دارند که هرگز حاضر نمیشوند از آنها صرفنظر کنند. این افراد آدمهای قانونمندی هستند که گمان میکنند میتوانند دنیا و آدمهایش را هم به سمت این قانونمندی هدایت کنند. این موضوع از آنها آدمهای سختی میسازد که گاهی زندگی را هم سخت میگیرند.
۸% آدمها درحالت سربازی میخوابند
بهترین حالت
سرباز
این حالت از درد گردن و پشت جلوگیری میکند و ریفلکسهای اسیدی معده را کاهش میدهد.
ستاره دریایی
گرچه این شیوه خوابیدن هم به دلیل قرار داشتن پشت روی زمین، برخی مزایای شیوه قبلی را دارد.
حالت مناسب
جنینی
شایعترین حالت خواب و کمترین احتمال خر و پف را هم به دنبال دارد.
درختی
حالت خوب و بیضرری است. در این وضعیت، ستون فقرات در حالت طبیعی نگه داشته میشود و آسیبی به آن نمیرسد.
مشتاق
حالتی مناسب برای دیسکهای پشت، عضلات و رباطهاست و اگر از دردهای مربوط با این نواحی رنج میبرید، بد نیست به این شیوه خوابیدن عادت کنید.
بدترین حالت
سقوط آزاد
در این شیوه گردن دچار چرخشی غیرطبیعی میشود و به مفاصل و عضلات فشار میآید؛ با فشاری که در این حالت به اعصاب میآید، حس درد، بیحسی و سوزنسوزن شدن در شما تقویت میشود.
منبع:مجله سیب سبز/برترین ها
حتی تصورش هم ممکن است آزارتان دهد. اما بالاخره باید بین یک ازدواج نامناسب و یک جدایی زودهنگام یکی را انتخاب کنید. طلاق گاهی قبل از زندگی زیر یک سقف برای زوج ها اتفاق می افتد و اولین شکست عاطفی شان را رقم می زند. تصمیم برای این اقدام کار راحتی نیست و قبل از آن باید حسابی همه موارد را سبک سنگین کرد.
چرا جدایی زودهنگام؟
طلاق علتهای مختلفی دارد ولی یکی از مهمترین دلایل آن، انتخابهای غلط است. روانشناسان توصیه می کنند حداقل ۹-۶ ماه زمان برای شناخت هم در نظر بگیرند و به اینکه معرف طرف مقابل، فرد مقابل اعتمادی است یا حتی مشاور او را تایید کرده، اکتفا نکنند. هرکس باید با توجه به چارچوب و نظر خانوادهاش با فردی که کاندید همسریاش است، رفتوآمد کند تا بیشتر با او آشنا شود. اگر در این زمان متوجه وجود تضادها، اختلاف عقیده، رفتارهای ناپسند و… شد، باید حد آن را در زندگی مشترک ۱۰ برابر در نظر بگیرد؛ مثلا اگر کسی وقتی هنوز ازدواج صورت نگرفته پرخاشگری میکند و عصبی است، قطعا بعد از شروع زندگی مشترک بدتر هم رفتار خواهدکرد.
چرا غلط انتخاب می کنیم؟
۱- خیلی از افراد به خصوص در این دوره و زمانه به دلیل بالارفتن سن، مسایل مالی، خلأهای عاطفی، فرار از بایدها و نبایدهای والدین، دستیابی به استقلال و… دست به انتخابهای نادرست میزنند.
۲- گاهی جوانهایی که در دانشگاه یا خانواده تعاملهای زیادی با هم دارند، بعد از مدتی به هم وابسته میشوند و تصور میکنند برای هم مناسب هستند و بیتدبیر پا در راهی میگذارند که از همان ابتدا معلوم است سرانجامی ندارد.
۳- برخی خودشان توانایی برآوردهکردن و دستیابی به آرزوها و خواستههایشان را ندارند و به اولین نفری که حس کنند میتواند آنها را به اهدافشان برساند، جواب مثبت میدهند.
اگر معیارهای انتخاب همسر و تشکیل زندگی به این دلایل رعایت نشود، بیشک پایه زندگی از همان ابتدا سست میشود و احتمال طلاق افزایشمییابد. با این حال موارد دیگری مثل بیماری های روانی و مشکلات شخصیتی یک فرد، دخالت های مخرب خانواده ها، تفاوت های عمیق شخصیتی و… کار را به جایی می رسانند که یک زوج تازه وارد، تصمیم می گیرند هیچ وقت با هم وارد زندگی مشترک نشوند و پرونده ازدواج شان را در همان دوران نامزدی یا عقد ببندند.
اینجاست که فرد باید تصمیم قاطع بگیرد و در دام افکاری مثل این که «همه میدانند با هم نامزد شدهایم»، «ما را با هم دیدهاند»، «صیغه محرمیت خواندهایم» و… نیفتد چون آثار این جدایی بسیار کمتر از اثر سوء آن پس از عقد است و چه بهتر زودتر تصمیم گرفته شود.
اگر فرد نتواند رفتار طرف مقابل را تحمل کند، باید بداند بالاخره این پیوند دوام نخواهدداشت و بهتر است تصمیم درستی بگیرد. البته آسیب جدایی در این مرحله، کمتر از وقتی است که زندگی مشترک زیر یک سقف شروع میشود. به همین ترتیب، روند میزان آسیب پس از جدایی حالت پلکانی دارد؛ در دوران نامزدی کمتر از عقد، عقد کمتر از عروسی، بدون بچه کمتر از زوجی که بچه دارند و… پس آسیبهای روانی و اجتماعی طلاق هر مرحله که زندگی جلوتر میرود، بیشتر و بیشتر خواهد بود.
روانپزشکان توصیه میکنند اگر میخواهید تصمیم به طلاق بگیرید، قبل از طرح عمومی آن، ابتدا با خودتان کنار بیایید. خیلی وقتها افراد این کار را بدون مطالعه کافی انجام میدهند و وقتی به آنها در مورد عواقب و آنچه پس از طلاق در انتظارشان است گفته میشود، منصرف میشوند
چطور این تصمیم را بگیریم؟
در هر شرایطی یک نکته را مد نظر داشته باشید. اگر جدا می شوید چون فکر می کنید همسرتان نواقصی دارد و شما میخواهید کسی را پیدا کنید که از هر نظر عالی باشد در اشتباهید. شانس شما برای پیدا کردن چنین کسی، همانقدر است که خودتان برای کامل و بی نقص شدن شانس دارید.
اگر با این فکر دارید جدا می شوید، باید بدانید مجموعهای از مشکلها را ترک میکنید و وارد مجموعه دیگری از مشکلها میشوید زیرا مشکل در فرد مقابل نیست، بلکه در ذهنیت شماست اما اگر مشکلهای بسیار اساسی با نامزدتان دارید و مشکلهایتان اصلا قابلحل نیستند و از روی خیالبافی تصمیم به طلاق ندارید بعد از مشورت و راهنمایی گرفتن از بزرگترها و مشاور عمل کنید.
نکته مهم این است که پدر و مادر فقط باید فرزندشان را در این زمینه راهنمایی کنند ولی به جایش تصمیم نگیرند. اصلا توصیه نمیشود که فرد تصمیمش را بگیرد و بدون اینکه به کسی بگوید، آن را عملی کند، ولی اینکه دیگران برای او تصمیم بگیرند و مثلا بگویند «صبر کن درست میشود»، کاملا غلط است. میتوان گفت صبر کن تا درستترین تصمیم را بگیری، نه اینکه صبر کن شاید اوضاع درست شود. پس دخالت دیگران و حتی مشاور فقط باید در حد راهنمایی باشد، نه تصمیمگیری.
چطور ماجرای طلاق را به دیگران بگوییم؟
طلاق موضوعی شخصی و مربوط به یک نفر نیست و هیچوقت کسی یکباره تصمیم به این کار نمیگیرد بنابراین حتما قبلا شخص صحبتهایی در این مورد و حتی تهدید به طلاق انجام داده و طرف مقابل در جریان است پس اینکه کسی ناگهان تصمیم به طلاق بگیرد، نادر است. اما چگونه باید درباره تصمیممان به طلاق به اطرافیانمان بگوییم و آنها تا چه حد میتوانند در تصمیمگیری ما تاثیر داشته باشند؟
به نامزدمان چه بگوییم؟
معمولا کسی که به هر دلیل ادامه زندگی مشترک را برای خود غیرممکن میبیند، بارها و بارها تهدید به طلاق انجام میدهد. اگر این تهدید زیاد تکرار شود، ارزش خود را از دست میدهد ولی تصمیم نهایی، قطعا روندی را طی کرده و بدون پیشزمینه نیست و باید واضح و مشخص با همسر در میان گذاشته شود.
روانپزشکان توصیه میکنند اگر میخواهید تصمیم به طلاق بگیرید، قبل از طرح عمومی آن، ابتدا با خودتان کنار بیایید. خیلی وقتها افراد این کار را بدون مطالعه کافی انجام میدهند و وقتی به آنها در مورد عواقب و آنچه پس از طلاق در انتظارشان است گفته میشود، منصرف میشوند. این کار باعث میشود دیگر کسی آنها را جدی نگیرد ولی اگر تصمیم به طلاق جدی بود، باید رک و راست و قاطع و محترمانه و بدون واسطه آن را با طرف مقابل در میان گذاشت. اگر کسی به هر دلیلی جرات این کار را ندارد یا از ناراحت شدن همسرش میترسد، یعنی هنوز تصمیمش قاطع نیست و این نشاندهنده شک و تردید است.
طلاق ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد ولی هرچه که باشد، باید واضح بیان شود و طرف مقابل حق دارد آن را بداند. در غیر این صورت آزار میبیند و زجر مضاعفی را متحمل خواهد شد ولی چیزی مثل از بین رفتن علاقه را که این روزها بهعنوان یکی از دلایل رایج طلاق بیان میشود، خیلی راحت نمیتوان توضیح داد بنابراین ممکن است افراد جملههایی مانند «نمیتوانم توضیح دهم»، «موضوع پیچیدهای است» و… به کار برند که باعث میشود دلیل اصلی این تصمیم مبهم بماند.
در این صورت، طرف مقابل احساس میکند حقیقت از او کتمان میشود، فریب خورده و بهانهها واهی است و امکان دارد عکسالعملی مثل خشمگین شدن نشان دهد یا حتی به قول دادن مکرر برای تکرار نکردن اشتباهها پناه ببرد.
به خانوادههایمان چه بگوییم؟
افراد بعد از طلاق حتما به حمایتهایی نیاز دارند که یکی از آنها حمایت خانواده است پس مخصوصا خانمها که بیشتر حمایت خانوادهشان برایشان لازم است، باید والدینشان را در جریان همه مسائل قرار دهند. البته نباید اجازه دهند خانواده در تصمیم آنها تاثیرگذار باشند مگر اینکه بگویند در صورت جدایی، هیچ حمایتی از فرد نخواهندکرد. در این صورت باید بعد از سبک، سنگین کردن نکتههای مثبت و منفی، تصمیم بگیرند. پس قبل از تصمیم قطعی، باید از حمایت خانواده مطمئن شد و با خود روراست بود تا اگر خانواده مخالفت کردند و فرد طلاق نگرفت، مدام به آنها نگوید به خاطر شما طلاق نگرفتم!
به دوستان و اطرافیان چه بگوییم؟
طلاق را نمیتوان برای همیشه مخفی نگهداشت و بالاخره فرد باید با نقش جدیدش و اینکه دیگر متاهل نیست، کنار بیاید. طلاق خود یک استرس است و فکر اینکه به کسی در مورد آن بگویم یا نگویم، استرس مضاعفی به فرد تحمیل میکند اما اگر فرد آنچه بعد از طلاق در انتظارش است قبول کرده باشد و احساس خجالت نکند، راحتتر با این موضوع کنار میآید و پذیرفته است که دیگران این موضوع را خواهند فهمید.
پنهان کردن این واقعیت از دوستان نزدیک و اقوام درجه یک ممکن نیست و بالاخره موضوع برملا و فرد از سوی این افراد حتی به دروغگویی و پنهانکاری متهم خواهد شد و این استرس بیشتری ایجاد میکند.
_ یکی از این باورها این است که هر کدام از طرفین گمان کند حق با خودش است و دیگری را مقصر بداند. این باور نادرست باعث میشود رابطه محکم و صمیمانه نباشد، چون یکی از زوجین یه طور کامل حق را به خودش میدهد و خواستهها و نیازهای خود را در اولویت قرار میدهد.
پس علاوه بر شناخت، از بین بردن باورهای نادرست نیز به بهبودی روابط، کمک شایانی میکند و باعث میشود صمیمیت و توجه جای بیتوجهی و سکوت را بگیرد.
منبع : mojarradha.astanemehr.ir