پس به یاد من باشید تا به یاد شما باشم (خداوند)
خوش آمدید - امروز : شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳

فرهنگ و هنر

ستارگان هالیوودی و خواهران و برادران در حاشیه+تصاویر

در این گزارش چهره های خواهران و برادران نه کاملا معروف ستارگان هالیوودی را معرفی می کنیم.

ستارگان هالیوودی و خواهران و برادران در حاشیه+تصاویر

به گزارش گروه بین الملل سینما خبر ؛ اینها برادران و خواهران ستارگان مطرح و در عین حال خوش چهره هالیوودی هستند که شاید اصلا توجه کسی را به خود جلب نکنند ولی در اصل با یک چهره معروف هالیوود آشنایی بسیار نزدیک دارند. با این وجود آیا آنها می توانند همانند خواهران و برادران خود به چنین شهرت دست یابند؟

برخی از آنها همانند «سیمون کاول»  از برادری بسیاری ثروتمند برخوردار هستند که به عنوان تهیه کننده برنامه هایش او را حمایت می کند. «تام کروز» نیز خواهری به نام «لی آن» دارد که فیلم های او را به شکل فوق العاده تبلیغ می کند و بقیه نیز به گونه ای در شهرت خواهران یا برادران هالیوودی خود تأثیر مثبت داشته اند . هر چند از زیبایی و جذابیت آنها برخوردار نبوده اند و اگر هم بوده اند موقعیت آنها را نداشته اند.

در این گزارش چهره های خواهران و برادران نه کاملا معروف ستارگان هالیوودی را معرفی می کنیم.

 

«جورج کلونی» و خواهرش «آدلیا کلونی»

 

 

«آنجلینا جولی» و برادرش «جیمز»

 

 

«تام کروز» و خواهرش «لی آن»

 

 

«براد پیت» و برادرش «دوگ»

 

 

«سیمون کاول» و برادرش «نیکلاس»

 

 

«کالین فرث» و برادرش «جاناتان»

 

 

«نیکل کیدمن» و خواهرش «آنتونیا»

 

 

«رابرت پتینون» و خواهرش «ویکتوریا»

 

 

 

«جولیا رابرتس» و خواهرش «گلیان»

 

 

«جودلاو» و خواهرش «ناتاشا»

 

 

«ویکتوریا بکهام» و خواهرش «لوئیس»

 

 

«روپرت گرنیت» و برادرش «جیمز»

 

 

«کالین فارل» و خواهرش «کلودین»

 

 

«اسکارلت جوهانسون» و برادرش «هانتر»

 

 

نامزد سابق شکیرا درخواست غرامت ۱۰۰ میلیون دلاری کرد

 وکیل نامزد پیشین شکیرا، خواننده‌ی کلمبیایی موسیقی پاپ، اعلام کرده است که موکلش به دلیل آنچه پرداخت نشدن حقوقش نامیده از شکیرا در نیویورک شکایت کرده و درخواست ۱۰۰ میلیون دلار غرامت داده است.

وکیل آنتونیو دلا روا در گفت‌و‌گو با خبرگزاری‌های بین‌المللی اعلام کرده است که آنتونیو به هیچ‌وجه قصد نداشت شکایت کند، اما هر بار هم که با شکیرا قرار می‌گذاشت تا بر سر این مساله صحبت کنند، این خواننده کلمبیایی، قرار را نمی‌پذیرفت، از همین رو، وی مجبور به ارایه دادخواست شده است.

آنتونیو فرزند رییس‌جمهور سابق آرژانتین، فرناندو دلا روا است که پس از مدتی دوستی، سال گذشته از شکیرا جدا شد.

با وجود پیگیری‌های شبکه خبری فاکس نیوز در رابطه با این پرونده، هیچ یک از وکلای شکیرا حاضر به پاسخگویی نشدند.

بازیگری که برای تن ندادن به تن فروشی سال ها از صحنه سینما دور ماند !

مرجان محتشم را حتما به خاطر دارید. بازیگری که با سریال معروف پس از باران به طور جدی به عرصه بازیگران معروف کشور افزوده شد. این بازیگر جوان که در قسمت های بازگشت به گذشته سریال پس از باران نقش مکمل کتایون ریاحی و مقابل محمود پاک نیت را بازی کرده بود سالهاست که در عرصه سینما و تلویزیون حضور ندارد. غیبت سئوال انگیز مرجان محتشم این روزها با شکسته شدن سکوت او جواب می گیرد.

در واقع مرجان محشتم پرده از راز غیبت و سکوت بلند مدت خودش بر می دارد. مرجان محتشم اصلی ترین دلیل غیبت طولانی اش در عرصه بازیگری را تن ندادن به یکسری ارتباطات نا مشروع می داند. مسئله ای که تا کنون چند بار به آن پرداخته شده. ارتباطات نا مشروع در پشت پرده سینمای ایران. مرجان محتشم می گوید: من در اوج دوران بازی گری ام هم بارها عنوان کرده بودم که بازیگری نیستم که تنها ماندن در عرصه بازیگری را سرلوحه اهدام قرار دهم و بخواهم به هر قیمتی بازی کنم.

متاسفانه برخی از بازیگران با تن دادن به روابط نا مشروع برای خود جایگاهی در سینما دست و پا می کنند. کاری که من حاضر شدم به قیمت حذف شدنم از عرصه بازیگری به آن تن ندهم. مرجان محتشم می افزاید: متاسفانه برخی از بازیگران هستند که برای محبوبیت کاذب و بودن در عرصه این بی اخلاقی ها را بدون در نظر گرفتن نقش خدا در زندگی به جان می خرند. به گزارش عرش نیوز به نقل از بیست وسی، مرجان محتشم در حال حاضر با یک بیماری سخت دست و پنجه نرم می کند و در حالی که در تامین هزینه های درمان خود با مشکل مواجه شده می گوید: من حتی در حال حاضر از داشتن یک دفترچه بیمه هم محروم هستم و در حال حاضر تنها با طراحی داخلی ساختمان امرار معاش می کنم.

خانم های مدل کلاه پهلوی بلوز شلوار جدید رو کردند!

سریال تلویزیونی”کلاه پهلوی” در جدیدترین قسمت خود از یک نمونه ی بلوز شلواری برای خانم ها پرده برداری کرد!

سریال تلویزیونی”کلاه پهلوی” در جدیدترین قسمت خود از یک نمونه ی بلوز شلواری برای خانم ها پرده برداری کرد! در این سریال که بازیگرانش به جای انتخاب از کلاس های بازیگری از نمایشگاه های مدلینگ برگزیده شده اند خانم ها، خصوصا بازیگر نقش همسر فردی که فرماندار شهری به نام سامان شناخته می شود انگار در نقش یک مدل به بازی پرداخته اند.

اما در قسمت جدید این سریال مردم عزیز کشورمان متاسفانه شاهد صحنه هایی بودند که باعث شرم و حیرت بود، شرم و حیرت از پخش چنین سریالی از سیمای جمهوری اسلامی؛ آن هم از شبکه سراسری اول سیما. در این قسمت بازیگر نقش مذکور با بلوز شلوار جلوی دوربین حاضر شد و با همان حرکات و راه رفتن هایی که مخصوص صحنه نمایش مدلینگ هاست باز هم به عرض… پرداخت.

دیگر رفتارهای زننده بانوان بد پوشش روی تخت خواب دو نفره از جمله اتفاقاتی بود که در قسمت جدید”کلاه پهلوی” افتاد. تمام این اتفاقات در حالی به وقوع می پیوندند که با گذشت هر قسمت از این سریال خط قرمزهای صدا و سیما چند کیلومتری جابه جا می شود و عوامل آن و در صدر، آقای کارگردان منتقدانش را با عبارات جالب توجهی خطاب قرار می دهد.

اما هر چه که هست شاید آقایان برای خود حجت شرعی دارند که مدل هایی را با هفت قلم آرایش با بلوز و شلوار با ادا و اطوارهای زننده با … روی آنتنی می برند که جوانان و نوجوانان دور افتاده ترین شهرستان و دهات این کشور به تماشای آن نشسته اند.

حریم سلطان یا حریم شیطان؟ +سوتی های سریال

حریم سلطان یا حریم شیطان؟
پادشاه عاشق پیشه سریال حریم سلطان را بیشتر بشناسیم؟

براستی شکی نیست که سلطان سلیمان فرزند سلطان سلیم خونخوار یکی از بزرگترین پادشاهان عثمانی بوده که مانند اسکندر و چنگیز و تیمور دستش به خون بسیاری از ایرانیان آلوده شده است او با اینکه در نهایت نتوانست تبریز را فتح کند ولی دست به جنایات بسیاری در ناحیه آذربایجان زد.او در طی سه بار حجومش به ایران ایرانیان بسیاری را در تبریز ارومیه و کردستان قتل عام کرد.
سلطان سلیمان پادشاهی بود که بسیار به کشور گشایی علاقه مند بود و بارها و بارها به کشورهای اروپای و سه بار ایران حمله کرده بود.او آرزو داشت که به اسکندر مقدونی تبدیل شود.او رویای تبریز تا وین را در آرزو های خود پرورده بود.او بارها به ایران حمله کرد اما چون توانایی تامین آذوقه برای سربازانش را نداشت شهر ها را می سوزاند و و چاه ها را خشک می کرد.و بزرگترین دستاورد وی فتح بغداد بود که بعدها شاه عباس کبیر آن را بازپس گرفت وی برای حمله به ایران ابراهیم را فرستاده بود و در سال ۱۵۳۴ به ابراهیم پاشا دستور حمله به خاک ایران را داد و مناطقی از ارومیه و ارزنه الروم به اشغال عثمانی ها در آمد. در اکتبر همان سال با ملحق شدن به ابراهیم یورش بطرف مناطق داخلی ایران را آغاز کرد اما شاه تهماسب که تمایلی برای جنگ با وی نداشت با واگذاری زمین و کشاندن سلطان سلیمان به مناطق صعب العبور به جنگ پایان داد…

 

سلطان سلیمان و ابراهیم پاشا
سلطان سلیمان در محاصر بلگراد که فقط ۷۰۰ سرباز از شهر دفاع می کردند کشتاری خونین راه انداخت. در اوت ۱۵۲۱ بلگراد. سقوط کرد
سلطان سلیمان به مجارستان اتریش نیز حمله های ناموفقی نیز داشت…در حمله اولش به وین در ۱۵۲۹ شکست خورد ولی در حمله دومش به وین در ۱۵۳۲ با ۱۲۰۰ توپ و ۸۰۰۰ سرباز نخبه و ۲۰۰۰۰۰ سرباز و ۲۰۰۰ سوارتوانست آنجا را فتح کند.
سلیمان با کنترل قدرتمندانهٔ دریای سرخ توانست با موفقیت راه‌های تجاری هند را بر پرتغالی‌ها ببندد و روابط تجاری حسنه‌ای را با امپراتوری مغول در جنوب آسیا برقرار کند و در سال ۱۵۲۲ مسقط را تصرف کرد.
در سال ۱۵۳۵ کارل در تونس و دریای مدیترانه شکست بزرگی بر امپراتوری عثمانی وارد کرد.چند سال بعد سلطان در ونیز نیز شکست خود و مجبور با امضای عهدنامه صلح با فرانسه شد و با اتحاد با فرانسه توانست کشور اسپانیا را شکست دهد.و مراکش نیز به امپراتوری عثمانی ضمیمه شد و رابلس، تونس، و الجرایر با کارل متحد شدند و تبدیل به جبهه جدیدی بر علیه عثمانی ها شدند…

 

خرم سلطان و سلطان سلیمان
وی تمام ۴۶ سال از سلطنتش را صرف جنگ و کشورگشایی کردو حتی به ابراهیم هم رحم نکرد. و همه خاندانش را قتل عام کرد.ابراهیم نیز خود در جنایت کار بودن چیزی از سلطان سلیمان کم نداشت و ده هزار قزلباش اسیر ایرانی را که در جنگ اسیر کرده بود به طرز فجیعی کشت.
سلیمان در سال ۱۵۵۴ سومین و آخرین نبردش علیه صفویان را آغاز کرد. دلیل این لشکرکشی، شروع مجدد یورش‌های صفویان به آناتولی

سلسله عثمانی

 و پروپاگاندای آنان بود در این نبرد دسیسه چینی ها اطرافیان و خرم سلطان باعث کشته شدن مصطفی پسر بزرگ و ولیعهد پادشاه به دستور پدرش شد. در سال ۱۵۵۵ که سلطان سلیمان از فتح ایران نامید شد با امضای پیمان صلحی با شاه طهماسب از مناطقی که فتح کرده بود عقب نشینی کرد.وی بعدا در بغداد خود را رهبر جهان اسلام نامید..
سلطان در ادامه جنایات خود به تحریک خرم خاتون تنها همسر عقد شده اش(زیرا عثمانی ها همسران خود را عقد نمی کردند)سر پسر و ولیعهد خود مصطفی را برید و فرزند کوچک خرم خاتون(گلبهار گرجی یا الکساندرا روسی)را جانشین خود کرد.فرزند خرم سلطان نیز بسیار میگسار بود و در تاریخ تحت عنوان سلیم میگسار معروف بود برادر او که فرزند دیگر خرم سلطان بود از ترس جانش به دربار ایران و فرانسه پناهنده شد و طهماسب در ازاری دریافت مقادیر زیادی طلا وی را به سلیم پسر سلطان سلیمان تحویل داد و او نیز برادرش را کشت..

و اما سریال حریم سلطان

پخش این سریال در یکی از شبکه های ایرانی درست به این می ماند که کشور فرانسه یا یهودیان سریالی را در مدح و ستایش هیتلر پخش بکنند اما جالب اینجاست که خود این سریال فانتزی نیز سراسر جعل و دروغ است و سعی در آراستن چهره سلطان سلیمان قاتل بسیاری از مردم بیگناه و خرم خاتون زن شرور او را دارد و احتمالا تا آخر سریال خواهید دید که بسیاری از حقایق تاریخی که در بالا به آن اشاره شد کتمان یا ماستمالی خواهد شد.

در اینجا به چندین نمونه از جلوه های جذاب این سریال کهه باعث جذب بیننده می شود اشاره می کنیم:

۱-عثمانی ها قبل از همه کشورها می دانستند زمین گرد است و نقشه دقیقه جهان را کشیده بودند!

آیا می دانستید که گالیله در سال ۱۶۵۲ میلادی کروی بودن زمین را ثابت کرد در حالی که سلطان سلیمان در سال ۱۶۱۰ میلادی حکومت می کرد؟؟

سریال حریم سلطان

 

 

به کنار سلطان سلیمان نگاهی بیندازید نقشه دقیق جهان و آفریکا چقدر دقیق ترسیم شده است!ظاهرا عثمانی ها در آن زمان دارای ماهواره جاسوسی بوده اند!

۲-لباس های رنگارنگ و زیبا به لباس واقعی زنان دربار عثمانی بر اساس این تصویر تاریخی نگاهی بیندازید و آن را با لباسی که در سریال بر تن بانوانی که سریال را بازی می کنند مقایسه کنید!

 

پوشش واقعی زنان عثمانی

۳-چهره واقعی سلطان سلیمان و خرم خاتون!ظاهرا سازندگان سریال برای جذاب تر کردن سریال و قابل تحمل تر کردن قیافه سلطان و خاتون دست به تغیراتی در چهره واقعی آنها زده اند!

سریال حریم سلطان

خرم سلطان و سلطان سلیمان

نقاشی واقعی بجا مانده از خرم و سلطان

مادر و پدر شکیرا ایرانی هستند!!!؟؟

بانو شکیرا (شکیلا دیبافر) بعد از سی سال به آغوش خانواده اش بازگشت…

مادر و پدر شکیرا ایرانی هستند!!!؟؟

 

شکیلا هنرپیشه و خواننده معروف اسپانیایی بعد از سی سال جدایی خانواده خود را یافت. منوچهر و نوش آفرین دیبافر، مادر و پدر شکیرا، که از درباریان به نام زمان شاه بودند پس از انقلاب به امریکا مهاجرت کرده و پناهنده شدند. ولی به دلیل مشکلات سیاسی و مالی سرپرستی شکیلا را که آن زمان کودکی ۲ ساله بود، به خانواده ای اسپانیایی سپردند. تا این که ماه گذشته شکیلا به کمک خانم اپرا ویفری، مجری معروف اپرا شو، موفق به دیدار خانواده اش در امریکا شد. وی گفت بسیار از این دیدار خوشحال است و دوست دارد وقت بیشتری را صرف خانواده اش کند. او همچنین گفت که با وجودی که در اسپانیا و با فرهنگ اسپانیایی بزرگ شده است اما دوست دارد درباره ریشه های ایرانی خود تحقیق کند

مادر و پدر شکیرا ایرانی هستند!!!؟؟

مادر و پدر شکیرا ایرانی هستند!!!؟؟

 

 

تایید “باران کوثری” بر ممنوع الکار بودنش

تایید باران کوثری بر ممنوع الکار بودنش www.campfa.ir

باران کوثری در مصاحبه‌ای که پنج‌شنبه دوم آذرماه از وی منتشر شد، شایعات درباره ممنوعیت فعالیت وی در سینما و تئاتر را تائید کرد اما گفت از اصل ماجرا خبر ندارد….

 

 این بازیگر که در ماه‌های اخیر خبرهای مختلفی درباره جلوگیری از اجرای نمایش‌هایی با حضور او منتشر شده بود، در آخرین تجربه کاری‌اش قرار بود در فیلم «خسته نباشید» بازی کند. او اما با خبر شد که ساخت فیلم توقیف شده و ادامه روند آن، منوط به حذف او و افشین هاشمی، یکی از دو کارگردان فیلم شده است.
باران کوثری در این گفت‌وگو اظهار داشته: هیچ نامه رسمی از یک مرجع قانونی وجود ندارد. کسی نمی‌داند این تصمیم از سمت کدام مرجع گرفته و ابلاغ شده است.

روزنامه مغرب در این باره نوشت: با توجه اتفاقاتی که در رزوهای پیشین مبنی بر ممنوعیت های پیوسته باران کوثری منتشر می شود.این خبر نیازمند تایید یا تکذیبی بود که در گام نخست با تماسی با وی این خبر تایید شد. باران کوثری اگر چه این خبر را تایید کرد اما در ارتباط با دلایل چنین اتفاقی اظهار بی اطلاعی کرد و گفت: از اصل ماجرا خبر ندارم. من نیز همان اندازه که شما در جریان هستید از ماجرا آگاهم.
وی در مورد احتمالاتی که برای این ممنوعیت وجود دارد بیان کرد: هیچ اتفاق ویژه ای رخ نداده است جز این که این چند ماه اخیر به گونه های مختلف به من توهین شده و به جای این که من نسبت به این توهین ها و قضایا شاکی باشم. به عناوین مختلف از کارم جلوگیری می شود. همون طور که مطلع هستید چند ی پیش برای حضور من در تاتر ممنوعیت ایجاد کرده و به این شکل کسانی را متضرر کرد و حالا قضیه به سینما کشیده شده.

وی در مورد مرجع تصمیم گیرنده برای عدم حضور وی در این فیلم که در خبر وزارت فرهنگ و ارشاد اعلام شده بود، گفت: هیچ نامه رسمی از هیچ مرجع قانونی وجود ندارد کسی نمی داند این تصمیم از کدام سمت گرفته شده و ابلاغ شده است. فقط با عواملِ فیلم “خسته نباشید” تماس گرفته و چنین حرفی زده اند. کارگردانان نیز با احترام کامل این مسئله را با من در میان گذاشتند و اجازه خواستند همراه با پیشنهادی که همراه این تصمیم بود یک فرد دیگر را برای نقش من جایگزین کنند. من نیز قبول کردم زیرا که ماهیت انجام یک کار خیلی مهم تر از حضور من یا هر بازیگر دیگری است مهم این است که فیلم به پایان برسد. چه با حضور من چه بدون من.

وی در ادامه با تاکید بر این مسئله که هنوز هیچ اطلاعی از مرجعی که چنین تصمیمی را گرفته است ندارم می افزاید: بارها خواستم تا نامه ای مبنی بر ممنوعیت کاری خود ببینم همان زمان که در مورد تئاتر چنین تصمیمی گرفته شد. نامه یا اعلام رسمی وجود نداشت. کسی با خود من تماس نگرفته بود که از ممنوعیت بگوید حتی در قضیه نمایش خشک سالی و دروغ محمد یعقوبی که اتفاق افتاد به سراغ حراست مرکز هنرهای نمایشی رفتم. از آنها خواستم که بنابه آن ممنوع کار بودم را نشانم دهند اما در پاسخ گفتند اجازه چنین کاری را ندارند.

تایید باران کوثری بر ممنوع الکار بودنش www.campfa.ir

کافه سینما نیز در این باره افزود، باران کوثری در مورد ممنوعیت های مداوم خود و واحتمال مشکلاتی که در آینده گریبان گیر کارهایش خواهد شد تصریح کرد:”دلیلی نمی بینم بر اساس تصمیم بدون مرجع رسمی خود را ممنوع الکار بدانم . من به کارم ادامه خواهم داد”
وی در مورد پیشنهاد های دیگرخود می گوید:” در حال حاضر علاوه برچند نمایش نامه ای که در دست دارم.دو پیشنهاد سینمایی نیز که قرار است برای جشنواره فیلم فجر اماده شود وجود دارد و من باید انتخاب کنم. بدون شک با انتخاب یکی از انها یا به تمرین تئاتر خواهم رفت یا بر سر صحنه فیلم برداری بر می گردم”
وی در پاسخ به این که آیا کارگردانان این پیشنهاد ها از موضوع ممنوع الکاری شما با خبر هستند بیان کرد:” بله همه خبر دارند.استعالم در مورد این قضیه به عهده آنان است.”
باران کوثری در خاتمه تاییذ می کند .”هم اکنون به انتظار یافتن مرجعی هستم که امیدوارم از طریق رایزنی هایی که انجام داده ام پیدا کم.
اما اگر این تماسها به نتیجه ای نرسید مجبور خواهم بود از طریق مطبوعات به دنبال یافتن اصل ماجرا و پاسخ سوالاتم باشم.

باران کوثری از فیلم جدید حذف شد

فیلمبرداری فیلم سینمایی «خسته نباشید» یک هفته دیگر به پایان می‌رسد. بعد از وقفه چند هفته‌ای، فیلمبرداری این فیلم با تغییراتی در فهرست عوامل آن هفته گذشته از سرگرفته شد.

 

باران کوثری از فیلم جدید حذف شد | wWw.CampFa.ir

در حالی که این فیلم به کارگردانی مشترک افشین هاشمی و محسن قرایی آغاز شده بود، بنا بر اعلام وزارت ارشاد ادامه کار به محسن قرایی سپرده شد.

 

باران کوثری هم که از ابتدا در جمع بازیگران «خسته نباشید» قرار گرفته بود از جمع بازیگران این فیلم کنار رفت.

 

این در حالی است که کوثری در فاز اول فیلمبرداری جلوی دوربین رفته بود. گفته می‌شود سکانس‌های فیلمبرداری شده با باران کوثری با حضور یک بازیگر جوان و غیر چهره دوباره جلوی دوربین رفته است.

 

طبق برنامه ریزی انجام شده فیلمبرداری «خسته نباشید» تا هفته آینده به پایان می‌رسد. تمام صحنه‌های «خسته نباشید» در کرمان فیلمبردای می‌شود.

 

فیلمنامه این فیلم را محمد رضایی‌راد بر اساس طرحی از رضا میرکریمی نوشته است و قرار است سپیده عبدالوهاب آن را تدوین کند .

 

«خسته نباشید» محصول حوزه هنری است و تهیه‌کنندگی آن را رضا میرکریمی بر عهده دارد.

یکتا ناصر: ترسی از شکستن چهره‌ام ندارم

یکتا ناصر این روزها با فیلم« یکی می‌خواد باهات حرف بزنه» بر پرده سینماهای کشور است، او علاوه بر اینکه از نقش هنگامه دفاع می‌کند، معتقد است که این فیلم ماحصل تلاش‌های چندین ساله او در سینماست.

 

www.campfa.ir

از آن دسته بازیگرهایی است که شاید خیلی زودتر از این تصور می‌شد به آنچه باید برسد، می‌رسد اما شرایط طوری رقم خورد که او هم در زمره بازیگرانی قرار گرفت که هیچ‌وقت شرایطی برایش مهیا نشد که بتواند استعدادها و توانایی‌اش را در قاب تصویر -آن طور که- نشان دهد، ولی بالاخره به واسطه داستانی از منوچهر ‌هادی و سعید دولتخانی توانست نشان دهد که از پس نقش‌های سخت برمی‌‌آید.

 

به قول خودش سال‌ها صبر کرده و زحمت کشیده تا به سیمرغ برسد و حالا با بازی در نقش هنگامه فیلم «یکی می‌خواد باهات حرف بزنه» توانسته سیمرغ نقش مکمل بلورین جشنواره سی‌ام فیلم فجر را از آن خود کند. یکتا ناصر نزدیک به ۱۷ سال است در عرصه بازیگری فعالیت می‌کند و کار خود را با بازی در نقش اول فیلم ساقی شروع کرد و بعد از آن فعالیتش را در سینما و تلویزیون ادامه داد.

 

«یکی می‌خواد باهات حرف بزنه» مهم‌ترین اثر کارنامه او محسوب می‌شود و سریال‌های «بامن بمان»، «لبه تاریکی» و «اولین شب آرامش»، شاید اهمیت کمتری از این فیلم سینمایی‌اش نداشته باشند.

 

شما بازیگری در سینما را با بازی در فیلم «ساقی» شروع کردید که بعد از آن شرایط طوری رقم خورد که علاوه بر سینما بیشتر در تلویزیون حضور داشتید، این میزان حضور خود خواسته بود؟

 

واقعیت این است که از همان ابتدای حضورم به عرصه بازیگری، تفکیک مدیوم برایم مطرح نبوده و ملاک مهم ام برای بازی در یک کار فیلمنامه و نقشی بوده که باید برای رسیدن به آن زحمت و سختی بکشم. فکر می‌کنم به خاطر همین سختگیری‌هایم در کمتر فیلم و سریالی هم بازی کردم، چون دوست نداشتم به صرف کارکردن در هر کاری بازی کنم. حتی سعی کردم به جای فیلم‌های ضعیفی که در سینما به من پیشنهاد می‌شود، تله‌فیلم‌های آبرومندانه‌ای را بازی کنم که یک سر و گردن از آن فیلم‌ها بالاتر باشند.

 

اما تفاوت نقش در فیلم‌های سینمایی‌تان بیشتر از سریال‌ها و تله‌فیلم‌هایتان دیده می‌شود. شما برای اینکه فضای کار و نقش‌تان در سینما را متفاوت‌تر از کارهای تلویزیونی‌تان جلوه دهید، در فیلم‌های کمدی و هنری هم بازی کردید.

 

به هر حال در تلویزیون با فاکتورهای مشخصی که برای هر نقشی (حتی نقش اول) وجود دارد، کمتر امکان ریسک کردن برای بازیگر فراهم می‌شود تا بازی کردن در قالب‌های متفاوت‌تر را تجربه کند. بعد از سریال «با من بمان» اغلب نقش‌هایی که در تلویزیون به من پیشنهاد داده می‌شد، دقیقا شبیه همان نقشی بود که در آن سریال بازی کرده بودم؛ یک دختر مغرور و سرکش که شخصیت‌اش کاملا برای مخاطب تعریف شده بود. با اینکه بازی در چنین نقش‌هایی خیلی هم بد نیست، اما دوست داشتم کمی ‌تفاوت را در نقش‌های تلویزیونی‌ام لحاظ کنم که البته به غیر از سریال «اولین شب آرامش» دیگر در تلویزیون چنین اتفاقی برایم نیفتاد.

 

با اینکه شما اولین کارتان را با بازی در نقش اولِ فیلم «ساقی» شروع کردید،چرا در سال‌های اخیر شما را بیشتر در نقش‌های مکمل و کوتاه در فیلم‌ها می‌بینیم؟

 

فکر می‌کنم که ‌این تغییر رویه، بر اساس تصمیم خودم شکل گرفت. چون گاهی اوقات احساس می‌کردم نقش مکملی که در فیلمنامه نوشته شده، بیشتر از نقش اولی که به من پیشنهاد داده شده جای کار دارد. خدا را شکر الان برای بازیگران مکمل کارهای خیلی خوبی پیشنهاد می‌شود که نقش‌هایشان جای کار بیشتری حتی از نقش‌های اول هم دارد،حتی بازیگران توانمندی داشتیم که نقش‌های مکمل خیلی خوب و ماندگاری را از خود به جا گذاشتند اما فکر می‌کنم اگر با نقش‌های کوتاه‌تر کارم را در سینما شروع می‌کردم، الان کمی ‌قدرت انتخابم بیشتر بود و می‌توانستم پله‌های ترقی را محسوس‌تر طی کنم و در انتخاب‌هایم با مشکل مواجه نمی‌شدم.

 

اما نقش‌تان در «قتل آنلاین» خیلی خاص نبود که بخواهد به تغییر رویه شما بیشتر دامن بزند.

 

من از ابتدا قرار بود نقش اول این فیلم را بازی کنم اما چون سر کار دیگری بودم، در نهایت با کارگردان فیلم مذاکره کردیم تا نقش مکمل آن را بازی کنم. البته بازی در این نقش را هم با این شرط قبول کردم که یا بازیگر اصلی آن بازیگر توانمندی باشد یا یک بازیگر کاملا ناشناخته اما در نهایت نقش خودم آن چیزی نشد که در فیلم بازی کرده بودم. من این نقش را در زمان بازی خیلی دوست داشتم اما وقتی که فیلم اکران شد، متوجه شدم متاسفانه چیزی از آن نقشی که من بازی کرده بودم نمانده است.

 

«یکی می‌خواد باهات حرف بزنه» به خاطر روایتی که در پیش می‌گیرد و بازی‌هایی که از بازیگرانش می‌طلبد، نقطه عطفی در کارنامه بازیگران اصلی آن محسوب می‌شود که هریک در قالب‌های متفاوتی هم نسبت به نقش‌های قبلی‌شان ظاهر شدند. چطور شد که تصمیم گرفتید برای بازی در این فیلم چهره اصلی‌تان را بشکنید تا در نقش زنی شهرستانی بازی کنید؟

 

من با مقوله گریم اصلا مشکلی ندارم و برای کمک به نقشم، خیلی خوشحال هم می‌شوم که هر کاری را روی چهره خودم انجام دهم اما اصلا به ‌این قضیه معتقد نیستم که هر چقدر بازیگر چهره‌اش را بی‌ریخت‌تر و شکسته‌تر کند، نقشش بیشتر دیده می‌شود. فکر می‌کنم یکی از دلایلی هم که باعث شد تا نقشم بیشتر دیده شود گریم در هم شکسته‌ای بود که آقای میرکیانی برای صورت من طراحی کردند.

 

برای تمرین لهجه کرمانی چقدر زمان داشتید و چقدر سعی کردید که بازی‌تان را تحت الشعاع آن قرار ندهید؟

 

فکر می‌کنم من آخرین بازیگری بودم که به فیلم پیوستم چون تا قبل از اینکه بازی‌ام در فیلم آغاز شود، زمان فیلمبرداری شروع شده بود و همه بازیگران مقابل دوربین رفته بودند. خدا را شکر در این کار فرصت داشتم تا قبل از شروع بازی‌ام، تمام دیالوگ‌هایم را با گویش کرمانی تمرین کنم.

 

برای تمرین این لهجه هم سعی کردم دیالوگ‌هایی که با گویش کرمانی یاد گرفته بودم را در موبایلم ضبط کنم و با شنیدن آن دیالوگ‌ها آنها را به ذهنم بسپارم. تا جایی که وقتی سر صحنه می‌آمدم هم دیالوگ‌ها را از بر بودم و حتی اگر اتفاق غافلگیر‌کننده‌ای هم سر صحنه می‌افتاد یا نقشم دچار تغییر و تحولاتی می‌شد، من آنها را با همان شیوه‌ای که تمرین کرده بودم، ادا می‌کردم.

 

سه شخصیت اصلی فیلم ( لیلا، مصطفی و هنگامه) با توجه به گذشته متفاوتی که دارند، در مواجهه با یکدیگر هم رفتارها و حس‌های جداگانه‌ای نشان می‌دهند. اینکه هر کدام از بازیگران حس‌های متفاوت‌تری در برخورد با یکدیگر داشتید تا آن تضادهای شخصیتی‌تان دیده نشود،چقدر کار را برایتان سخت تر می‌کرد؟

 

تضادهای شخصیتی بیشتر به خاطر جنس شخصیت‌پردازی‌ها در فیلمنامه بود که باید به ابعاد مختلف شخصیت‌ها بر اساس فیلمنامه پرداخته می‌شد. به نظرم این فیلمنامه است که هر یک از نقش‌ها، گریم، نحوه پوشش لباس‌ها و حتی نوع حرف زدن بازیگران را هم طراحی می‌کند. بازیگر هم قاعدتا نباید به ‌این مسئله فکر کند که نقشش تا چه اندازه‌ای نسبت به بازیگر مقابلش تفاوت دارد، چون هر کسی باید سعی کند وظیفه‌ای که به او محول شده را در درجه اول درست انجام دهد.

 

قطعا اگر نوع و جنس بازی‌های بازیگران هم در فیلم تغییر می‌کرد، فیلم هم شکل دیگری به خود می‌گرفت. شاید اگر به جای شهاب حسینی بازیگر دیگری مقابلم قرار می‌گرفت بازی من هم شکل دیگری پیدا می‌کرد. خوشبختانه ‌ایشان آنقدر ضرباهنگ‌های حسی را خوب به من منتقل می‌کردند و پارتنر خوبی بودند که باعث شدند حس‌های نقش من هم خوب از آب در بیاید.

 

هر کدام از شخصیت‌ها بر اساس نقشی که در قصه دارند به همان نسبت و به موقع در فیلم حضور پیدا می‌کنند. پارامترهای شخصیت‌ها از ابتدا در فیلمنامه وجود داشت یا فکر می‌کنید که در زمان تدوین بیشتر به ‌این مسئله توجه شده؟

 

۹۵ در‌صد از چیزهایی که در فیلم می‌بینیم (به غیر از برخی دیالوگ‌ها که در فیلم حذف شد) بر اساس فیلمنامه شکل گرفت و اصلا فضای فیلم به گونه‌ای نبود که اتفاقاتی در صحنه بیفتد که قبلا در فیلمنامه وجود نداشته است. خوشبختانه «یکی می‌خواد باهات حرف بزنه» از آن دست فیلم‌هایی نبود که بازیگرانش آن را جدی نگیرند و منتظر این باشند که در صحنه چه اتفاقی قرار است بیفتد.

 

شما قبل از این فیلم با منوچهر‌هادی در تله‌فیلم‌های‌شان همکاری کردید و این فیلم هم سومین تجربه همکاری‌تان با ایشان محسوب می‌شود. نحوه کارگردانی و بازی گرفتن او از بازیگران در سینما چقدر نسبت به تلویزیون متفاوت‌تر است؟

 

فکر می‌کنم که حساسیت ایشان در سینما و تلویزیون به یک اندازه است، چون همان‌قدر که برای فیلم‌های‌شان وقت و انرژی می‌گذارند، در سریال‌ها و تله‌فیلم‌های‌شان هم به همان نسبت وقت و انرژی تلف می‌کنند.

 

ما در فیلم، هنگامه را می‌بینیم که به نوعی انگار مجبور است با مصطفی زندگی کند، چون به قول خودش بعد از مرگ پدر و مادرش دیگر کسی به جز او برایش باقی نمانده. چرا در حالی‌که او می‌توانسته از زندگی مصطفی و رابطه‌اش با مژگان مطلع شود، جهت‌گیری و کنجکاوی خاصی از خود نشان نمی‌دهد؟

 

چون مژگان برای هنگامه زنی بوده که همیشه از مصطفی طلبکار بوده و هیچ وقت فکر نمی‌کرده او شخصی بوده که قبلا در زندگی مصطفی نقشی داشته. البته هنگامه هم زنی نبوده که بخواهد از شوهرش بپرسد که از کی پول می‌گیرد و چه کاری انجام می‌دهد. زنانی مثل هنگامه از جنسی نیستند که بخواهند شوهرشان را بازخواست کنند، چون معتقدند مرد باید کارش را در بیرون انجام دهد و زن هم در خانه بماند و آشپزی کند.

 

حتی هر چقدر هم زن باهوش و زرنگی باشد،اصلا شبیه به زنان امروزی و شهری نیست. من فکر می‌کنم که هنگامه حتی بعد از، از دست دادن پدر و مادرش، اگر با فامیل‌هایش زندگی می‌کرده به‌این خاطر بوده که روزی ازدواج کند تا بخواهد کسی حامی‌اش شود و اصلا برایش مهم نبوده که مصطفی کی بوده و قبلا زن داشته یا نه.

 

پس اگر متوجه زندگی گذشته مصطفی هم می‌شد، واکنش خاصی از خود نشان نمی‌داد.

 

مسلما او هم نسبت به قضیه خیانت مصطفی به همسر سابقش برخورد می‌کرد و ادا و اطوارهای زنانه خودش را نشان می‌داد. اما نمی‌توانست مثل لیلا از او جدا شود. چون باید این مسئله را هم در نظر گرفت که آدم وقتی دست به خطری می‌زند و تصمیم قاطعانه‌ای می‌گیرد که نقطه امید و پدر و مادر یا خواهر و برادری را در زندگی‌اش داشته باشد. با اینکه هنگامه زنی قوی است ولی متاسفانه کسی را به غیر از مصطفی ندارد و مجبور است که با او کنار بیاید و زندگی کند. به نظرم هنگامه بر خلاف لیلا مصطفی را می‌بخشید.

 

چقدر به هنگامه حق می‌دهید؟

 

من سعی می‌کنم نقشی را بازی کنم که در همه موارد (حتی اگر اشتباهی هم از او سر بزند) به او حق بدهم. چون من در جایگاه یک بیننده قرار نیست که نقشی را بازی می‌کنم.

 

زمانی که می خواستید بازیگر شوید واوایل سال هایی که در سینما و تلویزیون بازی می کردید به این مسئله هم فکر می کردید که سیمرغ گرفتن باید یکی از اهداف مهم بازیگری تان باشد؟

 

نه، هدفم نبوده اما چون سیمرغ در کشور ما بالاترین نقطه اوجی است که آدم می تواند به آن برسد، من هم از این اتفاق حتی زمانی هم که کاندیدا شدم، خیلی خوشحال شدم.

 

«یکی می خواد باهات حرف بزنه» در انتخاب های بعدی تان بیشترین تاثیر را خواهد داشت یا سیمرغ سختگیرترتان خواهد کرد؟

 

در طول ۱۷ سالی که من بازیگری کردم، آنقدر کارهایم کم بوده که فکر می کنم مهمترین علتش هم سختگیری هایی بوده که همیشه در انتخاب نقش هایم داشتم و از این به بعد هم این سختگیری ها ادامه خواهد داشت.

 

فکر می کنم مهم ترین مسئله ای هم که باعث شد من جواب صبر و زحماتم را ببینم کارهایی بود که من تا قبل از سیمرغ انجام می دادم. چون من همیشه سعی کردم یا بهترین ها را انتخاب کنم یا حداقل انتخاب هایی داشته باشم که جبرانی برای کار نکردن هایم باشد تا کار نکردنم به قیمت خارج شدنم از مسیر بازیگری تمام نشود.

 

حتی بعد از «یکی می خواد باهات حرف بزنه» نزدیک به ۱۰ ماه است که بیکارم و با توجه به شرایط کنونی سینمای ایران نقش های خوبی هم به ما پیشنهاد نمی شود. از طرفی هم خدا را شاکرم که آنقدر بازیگری برایم مقدس است که تا به حال در هیچ فیلمی به خاطر پول بازی نکرده ام.

 

شما سال گذشته در سریال «دختران حوا»ی حسین سهیلی زاده بازی کردید که فکر می کنم بازی تان در فیلم آقای هادی همزمان شده بود با بازی در این سریال. چطور شد که بعد از مدت ها تصمیم گرفتید دوباره در سریال بازی کنید؟

 

متاسفانه بعد از چند سالی که من در تلویزیون به خاطر روال غیرعادی که در فیلمنامه نویسی و سریال سازی طی می شود، کار نکردم، متوجه شدم که انگار این مسئله به همه سریال ها سرایت کرده و شاید تا سال ها هم ادامه داشته باشد.

 

این سریال هم از این قاعده مستثنا نبود و فیلمنامه ها قسمت به قسمت به دست ما می رسید. من از همان ابتدا سیناپس کلی را خوانده بودم و وقتی سیناپس کلی را بدهند، بازیگر می فهمد که بقیه فیلمنامه هم باید بر اساس آن سیناپس نوشته شود و بازیگر هم می داند که نقش از کجا شروع شده و قرار است نهایتا به کجا برسد و اصلا چه سیری را طی کند، چون من به عنوان یک بازیگر حق دارم بدانم که در قسمت دهم قرار است چه اتفاقی برایم بیفتد. ولی در این کار این اتفاق برایم نیفتاد و اگر این را می دانستم قطعا یک طراحی دیگری را برای نقشم انجام می دادم.

 

متاسفانه اطلاع نداشتن از این قضیه باعث شد تا از بازی در این سریال حال خوبی نداشته باشم و سعی کردم لااقل جاهایی مدلی بازی نکنم که به بازی ام ضربه ای بزند و فقط تکیه به تجربیاتی که داشتم کردم واز آنها بهره گرفتم. البته فکر می کنم که مقصر نویسنده و کارگردان هم نبودند، چون الان تلویزیون شرایطی پیدا کرده که تا متن ها تصویب نشده اند امکان اجرا میسر نشود.

 

حالا که سیمرغ گرفتید این را می گویید یا واقعا در همان زمان هم حالتان بد بود؟

 

نه، من چند سال سریال کار نکردم تا در این وادی نیفتم. من بازیگری ام که به فیلمنامه خیلی اهمیت می دهم، چون به هر حال پایه هر کاری فیلمنامه آن است و وقتی هم فیلمنامه ای وجود نداشته باشد، مسلما هیچ کس نمی تواند به بازیگر جواب درستی بدهد و اگر هم جواب درستی بدهد خیلی نمی توان به جواب او اعتماد کرد.

 

شاید برای برخی از بازیگران این تغییر و تحولات به نفعشان تمام شود، ولی برای من اینگونه نبود. البته فکر می کنم که بقیه نقش های این سریال به همان شیوه ای که در سیناپس اولیه نوشته شده بود اجرا شدند و تنها نقش من دستخوش تغییر و تحولات شد.

 

برای نقش تلاشی هم می کنید تا خودتان به آن برسید؟ مثلا اگر می دانستید که فرهادی برای نقش راضیه به دنبال بازیگر است، حاضر می شدید که از آشناها کمک بگیرید و به نقش برسید؟

 

راستش من استعداد اینکه تلاش کنم تا نقشی را بگیرم ندارم. شاید یکی از دلایلش این باشد که من چون با نقش اول کارم را در سینما شروع کردم، غرور کاذبی من را احاطه کرده که هنوز هم بعد از ۱۷ سال در خودم نمی بینم که مثلا اگر کسی می خواهد کاری را شروع کند من به او زنگ بزنم و بگویم دنبال بازیگر می گردید و آنها هم بگویند آره یا نه چون من همیشه دوست داشتم چیزهایی را از دیگران بخواهم که بدانم جوابش مثبت است.

 

چرا با اینکه شما موفق به دریافت سیمرغ هم شدید کارگردان ها هنوز هم نسبت به شما و استعدادهای تان بی توجه اند؟

 

فکر می کنم که کارگردان ها و تهیه کننده ها و بازیگردان ها یک مقدار باید ریسک پذیری بیشتری داشته باشند. متاسفانه الان اینطوری شده که تا کارگردان و تهیه کننده شخصیت بازیگری را نشناسند، نمی توانند به او اعتماد کنند و نقشی را به او بسپارند. مثلا کارگردان باید یکتا ناصر را خارج از کار بشناسد تا بگوید فلانی دختر خوبی است و استعداد دارد.

 

معمولا هر کارگردانی یکسری آدم دور خودش دارد که فکر می کند هر فیلمی را هم می تواند با گروه همیشگی خودش بسازد اما من آدمی نیستم که بخواهم در محافل و مکان های مختلف حاضر شوم تا آدم های بیشتری من را بشناسند و من را به کارگردان ها برای بازی در فیلم های شان معرفی کنند.

کارت عروسی چهره های مشهور سینما و تلویزیون چگونه بود؟؟

کارت عروسی یکی از یادگارهای شیرین هر مراسم عروسی است. عروس‌خانم‌ها و آقادامادها هم سعی می‌کنند سنگ‌تمام بگذارند و هرکدام با ایده و ابتکاری جدید در این میدان رقابت، برنده شوند. یک نفر کارت عروسی‌اش را داخل بطری می‌گذارد و دیگری کلیپ تصویری می‌سازد و DVD آن را به‌عنوان کارت دعوت به دست مهمانان می‌دهد. اما نوشته‌های داخل همه این کارت‌ها مشابه یکدیگر است. همه آنها از عشق می‌گویند. از عهد و پیمان دو همسفر برای ادامه راه پر پیچ و خم زندگی در کنار همدیگر.

بهترین و جالب ترین متن های کارت عروسی www.campfa.ir

در این مطلب سراغ تعدادی از ستارگان متاهل سینما و تلویزیون رفتیم و از آنها پرسیدیم چه چیزی روی کارت عروسی‌شان نوشته‌اند. در این میان بعضی‌ها هم بودند که اصلا عروسی نگرفته بودند، بعضی‌ها هم ترجیح داده بودند مهمانانشان را شفاهی دعوت کنند و از کارت استفاده نکرده بودند. ما صحبت‌های این دوستان را که خالی از لطف هم نبود در بخشی از همین مطلب آوردیم. با ما و این چهره‌های خوشبخت همراه باشید.

بهاره رهنما


کارت عروسی ما پروانه‌های رنگارنگ بود. شعر روی آن را هم خودم گفته بودم: «با بهار پیمان می‌بندیم به نام عشق برای همیشه»

امیر جعفری

من و همسرم ریما رامین فر ۸سال نامزد بودیم. بنابراین دلیلی نداشت بعد از این همه وقت عروسی بگیریم. در نتیجه کارت عروسی هم نداشتیم. نه من کت و  شلوار دامادی پوشیدم و نه ریما لباس عروسی.

فرناز رهنما

کارت عروسی ما یک کارت ساده به شکل قاب بود که من سادگی آن را خیلی دوست داشتم. روی آن هم فقط ساده و صمیمانه نوشته بودیم: «حضور شما موجب خوشحالی ماست.»

رضا داوودنژاد

کارت عروسی چهره ها چگونه بود؟

کارت عروسی ما خیلی متفاوت و خاص بود. روی کارت ما هیچ چیز نوشته نشده بود جز اسم‌هایمان، رضا داوودنژاد و غزل بدیعی به‌اضافه تاریخ عروسی؛ همین و تمام. کارتمان هم شکل یک پازل بود. روز عروسی تیمی بسیج شدند و با همه مهمان‌ها تماس گرفتند و آدرس محل عروسی را به آنها گفتند.

حمیرا  ریاضی

کارت عروسی من بسیار ساده بود و روی آن نوشته بودیم: «کاروانی آمد… بارش لبخند…» شعری از سهراب سپهری است.

نیوشا ضیغمی

ما کارت عروسی نداشتیم، به‌خاطر اینکه مراسم عروسی‌مان بسیار کوچک و خانوادگی بود، بنابراین ترجیح دادیم مهمانان عروسی کوچک‌مان را تلفنی و شفاهی دعوت کنیم و کار به کارت و این چیزها نکشید.

پژمان بازغی

کارت عروسی چهره ها چگونه بود؟


ما کارت عروسی نداشتیم. فکر کردیم ممکن است در چاپخانه آدرس محل عروسی لو برود و به این ترتیب آسایش و امنیت مهمانانمان خدشه دار شود. به همین دلیل بی‌خیال کارت عروسی شدیم.

مریم امیرجلالی

من ۲۹ بهمن سال ۴۹ روز عیدغدیر ازدواج کردم. آن زمان عروسی‌ها خیلی ساده بود. مثل الان نبود که هزارتا چشم و هم چشمی و تجملات باشد. من سفره عقدم را خودم چیدم. سفره عقد خودم که سهل است حتی سفره عقد دخترم را هم که سال‌ها بعد بود (سال ۷۳) خودم چیدم. کارت عروسی هم نداشتم. همه مهمان‌ها را حضوری یا تلفنی دعوت کردیم. عروسی ساده و کوچکی بود. اصلا کارت عروسی هم مثل الان از واجبات عروسی نبود.

حدیث فولادوند

چون مهمانان عروسی ما بسیار محدود بودند تصمیم گرفتیم کارت عروسی نداشته باشیم. ما مهمانان‌مان را حضوری یا تلفنی دعوت کردیم.


کمند امیرسلیمانی

عروسی ما کارت نداشت. کلا چندتا از رسومات مرسوم عروسی بود که من به آنها اعتقاد و علاقه‌ای نداشتم. یکی هم همین کارت عروسی بود. یکی دیگر هم تزئین و گل زدن ماشین عروس بود که از هر دو پرهیز کردم. من به اینها و چندتا چیز دیگر اعتقادی نداشتم و استفاده هم نکردم. ما مهمانان عروسی‌مان را تلفنی یا حضوری دعوت کردیم.

ویشکا  آسایش

من عروسی نگرفتم که کارت عروسی داشته باشم. آن زمان با مراسم عروسی و همه این تجملات بی‌مورد آن مثل کارت و … مخالف بودم. البته الان هم هنوز با بریز و بپاش بی‌مورد و تجملات مخالف هستم. من فقط عروسی‌های ساده و صمیمانه را دوست دارم.

کارت عروسی چهره ها چگونه بود؟

مائده طهماسبی

ما جزو آن افرادی هستیم که نه عروسی گرفتیم و نه کارت عروسی داشتیم. آن زمان که ما ازدواج کردیم جوان‌ها خیلی آرمان‌گرا بودند، ما هم جزو آن نسل آرمان‌گرایی بودیم که سعی می‌کردیم همه چیز زندگی‌مان در نهایت سادگی باشد و اصلا چیزهایی مثل عروسی را تجملات می‌دانستیم که باید از آنها پرهیز کرد، اما جالب است نسل بعد از ما هر روز بیشتر از روز قبل درگیر همین تجملات شدند.

شبنم قلی‌خانی

من از بچگی مثل خیلی از دختربچه‌ها عاشق مراسم عروسی بودم. البته عروسی خودم خیلی ساده و به دور از تجملات بود. کارت عروسی‌مان را همسرم طراحی کرد و روی آن شعری از فریدون مشیری را نوشتیم:

« تنها نگاه بود و تبسم میان ما تنها نگاه بود و تبسم. گاهی که سینه‌های‌مان چون کوره می‌گداخت دست تو بود و دست من – این دوستان پاک- که از شوق سر به دامن هم می‌گذاشتند وزین پل بزرگ – پیوند دست‌ها- دل‌های ما  هم به خلوت هم راه داشتند.» و البته در پایان نوشتیم:
«خواهشمندیم از آوردن هرگونه دوربین خودداری کنید.»

شیلا خداداد

ما روی کارت عروسی مان جمله خیلی ساده‌ای نوشته بودیم. کارت با «در پرتو مهر یزدان پاک» شروع می‌شد و در ادامه بود: «در انتظاریم/ با گل وجود خود، محفل آرای سرور ما باشید… شیلا و فرزین». من این متن را از بین چند متنی که دیده بودم انتخاب کردم.

رزیتا غفاری

ما روی کارتمان نوشته بودیم: «دست‌های منتظرمان سرانجام با عشقی به پاکی آب و با ایمانی به تزاید خاک خوشبختی را می‌سازد، عزم آن داریم که در خانه کوچک‌مان نگهش داریم.»

زیبا بروفه

کارت ما یک نقاشی کارتونی بود که خودمان کشیده بودیم. متاسفانه جمله روی آن را یادم نیست. به‌هرحال نزدیک ۱۷ سال از ازدواج ما گذشته است، اما خودمان خیلی کارت‌مان را دوست داشتیم؛ فکر می‌کنم مهمانان هم خوششان آمد. 

شقایق دهقان

ما کارت عروسی داشتیم اما هیچ چیز خاص و ویژه‌ای روی آن ننوشتیم. همان جملات مرسوم و عادی که تشریف بیاورید و ما را خوشحال کنید و… . شاید باورتان نشود اما نه تنها یادم نمی‌آید روی کارتمان چه نوشته بودیم، حتی یادم نمی‌آید عروسی‌مان چه روزی بود! می‌دانم شهریور بود اما یادم نیست چندم شهریور بود. برای اینکه این چیزها از همان اول اصلا برای من و محراب اهمیت نداشت.

سپند  امیرسلیمانی

کارت عروسی چهره ها چگونه بود؟

کارت عروسی ما آن چیزی که به معنای متعارفش در ذهنتان می‌آید، نبود. ما یک کارت ویژه و متفاوت طراحی کردیم. کارت ما یک تخته شاستی مستطیلی شکل بود که دوتا عکس روی آن چسبانده بودیم. عکس‌های دو نفره‌ای از من و همسرم. هر دو عکس هم فانتزی و شیطنت‌آمیز بودند. عکس بالایی که تاریخ قبل از ازدواجمان را داشت همسرم آرام نشسته بود و من شاد و خندان، شیطنت می‌کردم. عکس پایینی که تاریخ بعد از ازدواجمان خورده بود من آرام و مظلوم نشسته بودم و همسرم خندان و شاد، شیطنت می‌کرد. در کنار این عکس‌ها ۵ بیت شعر هم بود که مضمون آن این بود که در مراسم ما شرکت کنید اما برای هر نفر از مهمانان یک بیت شعر ویژه آن مهمان هم گفته بودیم. یعنی همه ابیات جز بیت چهارم که برای هر نفر متفاوت و مناسب با آن آدم بود، مثل هم بودند. من یک شب تا صبح بیدار نشستم و این شعرها را مخصوص هر نفر نوشتم. برای پیرها مناسب سن و احترام‌شان و برای جوان‌ها هم مناسب حال و هوای جوانی شعر گفتیم. بیت آخر هم این بود که :

چند ساعت بیا پیش ما بشین/ جون مادرت بی‌خیال دوربین