فرهنگ و هنر
کافه هنر برای من به این خاطر به وجود آمد که محلی باشد برای گفت و گو. خیلی دوست دارم تا مخاطبانم را در اینجا ببینم و در مورد کارهایم با هم صحبت کنیم. البته این کار را به تنهایی انجام ندادم و برادر و همسرم در ایجاد این فضا خیلی به من کمک کردند. چون زندگی ام به دو بخش کار و زندگی خانوادگی تقسیم شده بود.
یک روز کسی به من گفت که تو یک مسئولیت اجتماعی هم داری و باید این مسئولیت را هم به خوبی انجام بدهی. من اینجا هستم تا جای خالی این قسمت را در زندگی ام پر کنم، در واقع کافه هنر محلی است برای گفت و گو و معاشرت و تلاش برای بهتر شدن در زمینه های مختلف.
کافه هنر را به کمک برادرم و همچنین همیاری همسرم اداره می کنم. معمولا زمان هایی که سر کار نیستم در کافه حضور دارم و چون منزلم هم نزدیک اینجاست سعی می کنم زمان بیشتری را در کافه بگذرانم. برای اسم کافه به این فکر کردیم که اسمی بگذاریم که دربرگیرنده همه وجوهات زندگی باشد و به «هنر» رسیدیم. هنر در معنای گسترده خودش؛ هنر زندگی، هنر ارتباط و هنر گفت و گو.
شهاب حسینی و رضا صادقی روابط خوبی با یکدیگر دارند به همین جهت شهاب حسینی از رضا صادقی دعوت کرد که یک افطار را نزد او در کافه هنر بگذراند
بازیگر زن مشهور هندی مسلمان شد + عکس
به گزارش شفقنا رسانه های هند گزارش دادند این هنرپیشه در پرفروش ترین فیلم های هند نقش هنرپیشه زن اول را بازی کرده است و همسرش نیز ویسکی گازوامی از گروندگان به اسلام هست.
ماماتا که قبلا در فیلمهای نامناسبی بازی می کرد و تصاویر نامناسبی از او منتشر شده بود تا جایی پیش رفته بود که بسیاری از گروه ها نگران از آسیب اقدامات او به فرهنگ هند بودند و هشدارهایی داده بودند.
همسر او نیز سابقه محکومیت قاچاق مواد مخدر در امارات متحده عربی داشت که به دلیل گرویدن به اسلام در نوامبر سال گذشته آزاد شد.
او درحالی با همسر ۵۲ ساله اش در زماین که زندان بود ازدواج کرد که از سالها پیشتر با هم آشنایی داشتند. ماماتا که ۱۱ سال پیش از بالیوود بازنشسته شده بود در مدت زندانی بودن هتل همسرش را اداره می کرد.
حالا خبر می رسد او نیز مسلمان شده است و هر دو در کنیا زندگی می کنند. خبر اسلام آوردن او نیز به یکی از خبرهای پر مباحثه تبدیل شده است.
هرچند اگر هم پرحرف باشی، وقتی ازدواج میکنی و خبر دامادی ات سر زبانهاست، کمحرف میشوی. فرزاد تا حالا خیلی در مورد مسائل شخصیاش حرف نزده. اگر مصاحبهای بوده، بیشتر حرف کار بوده و اجرا و بازی. اما برای شاختن او شاید همین حرفهای محدود هم کافی باشد. فرزاد حسنی هیچوقت کیفیت را فدای کمیت نمیکند.
عشق دوران کودکی من
واقعا همین قدر مذهبی هستم که میبینید، تظاهری در کار من نیست. من بچه خانیآبادم و کوچه قندی. نزدیکی بستنی آقا رضا. از یک خانواده کاملا مذهبی. به خصوص مادرم که به شدت مذهبی بود. من در دل فرهنگ آن حوزه و آن دوران بزرگ شدم. به عنوان مثال بزرگترین عشق دوران کودکی من حضرتامام (ره) بود. من از همان بچگی عکسهای امام را جمع میکردم و موثرترین شیوه برای ساکت کردن من، اهدای عکس امام (ره) بود. الان هم آرشیو کامل عکسهای امام (ره) را دارم. وقتی در ۱۲-۱۱ سالگی شاگرد اول شدم، جایزهای که پدرم برایم خرید یک دوره کامل سیمای نور بود که به عکسهای امام اختصاص داشت. حتی یک بار یکی از اقوام، یک عبا برایم خرید تا من از کودکی بیشتر و بهتر بتوانم حرکات امام را انجام دهم. من با درسهای قرآن آقای قرائتی بزرگ شدم. مسئله من دعای کمیل آیت الله دستغیب بود. مسئله نوجوانی من، شهادت آیت الله قدوسی بود، من با این چیزها بزرگ شدم.
دوبرابر هیچ چی!
در بچگی بازیگوش نبودم، اما حاضر جواب بودم، دنبال سوژه میگشتم تا به نوعی آن را به طنز ارتباط دهم. وقتی که دیدم چنین استعدادی دارم، سعی کردم آن را پرورش دهم. سر کلاس خیلی حرفمیزدم، یکروز معلم به من گفت: «حسنی! خیلیبیشتر از کوپنت حرف میزنی« و من در جواب بلافاصله گفتم:« خب برای اینکه ما از بازار آزاد هم خرید میکنیم«، یا مثلا یک روز معلم ورزش برای ما گفت که قرار است امکانات مدرسه دو برابرشود، من گفتم: «دو برابر هیچی چقدر میشود؟» ازاین کارها زیاد میکردم. میرفتم پشتباممدرسه و روی بچهها آب میریختم. وقتی مرا میگرفتند میگفتم من که کاری نکردهام، آبروشنایی است. خلاصه اینکه خیلی حاضرجوابم. من وقتی کسی میخواهد چیزی بگوید اواسط حرف، جواب را روی پیشانیاش میخوانم.
به چه جرمی، چه گناهی؟!
در خانه ما موسیقی نبود، تا مدت ها. اولین کاست موسیقی که به خانه ما راه یافت، «نهانخانه دل» با صدای «بیژن بیژنی» بود و بعدش هم «شور عشق» افتخاری. اولین ترانهای که شنیدم در خانه داییام بود. از یک خواننده پاپ قدیمی. هنوز هم شعر وآهنگش را حفظ هستم: «به چه جرمی، چه گناهی، تو مرا سوزوندی…» حس موسیقیایی و میل به ترانه، نه با کاستهای موسیقی پاپ که با نوارهای قصه بارور شد که آن سالها بزرگترین تفریح کودکان بود. نوار قصههای شرکت ۴۸ داستان یا بیتا. تمام کودکی من با صدای این نوارها پر شده است. علیمردان خان، جن پینه دوز، گربههای اشرافی، سیندرلا، سندباد، پینوکیو. من به آوازهایشان گوش میدادم و با آنها بزرگ شدم البته آنها کارهای درخشانی بود. هنوز هم بسیاری از آوازها را حفظ هستم.
عشق من، زبان عربی
من یک روزنامه خوان حرفه ای بودم. تا پایان دبیرستان روزی ۴ تا ۵ ساعت روزنامه و مجله میخواندم. همه چیز از اطلاعات هفتگی و پاورقی هایش بگیر تا نشریات طنز هفتگی. فکاهیون، طنز و کاریکاتور، دورههای قدیمی مجله بهلول، من حتی مجله صف را هم میخریدم. (مجله ارگان ارتش!) در ضمن عاشق گل آقا بودم و از شماره یک آرشیوش را دارم. در تابستانها وقتی هم سن و سالهای من کلاس انگلیسی میرفتند، من کلاس عربی میرفتم. جامع المقدمات را هم کامل خوانده ام. همین طور کتابی به نام زبان قرآن که مرجع تدریس قرآن در دانشگاه هاست. به عربی همیشه عشق ورزیده ام. زبان عجیبی است و به غایت حساس. یک فتحه و ضمه اشتباه، یک عدم رعایت حروف قمری و شمسی، کل جمله را عوض میکند. من ارتباط حسی بسیار خوبی با عربی دارم و واقعا معتقدم اگر این ارتباط حسی را بااین زبان برقرار کنی، احتمال اشتباهت در تلفظ به صفر میرسد.
همساده با طیاره پرید!
من دلبستگی عمیق به ادبیات محاورهای قدیمی تهران دارم. پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ من، تهرانیهای اصیل بودند. خانهای که در خانی آباد داشتیم، از آن مدل خانههای قدیمی و تیپیک تهران بود. با حوضی در وسط و راه پلههای دور حیاط و دالان و زیرپله و … . یکی از همسادههای ما (فرزاد تاکید دارد بگوید همساده!) پیرزنی بود به نام خجه خانم، خدیجه خانم نه، خجه خانم. در یک اتاق دیگر پیرزنی دیگر بود به نام زهرا خانم که کارش آبکشی بود! در این فضا، گوش من پر شد از آوا و کلمات قدیمی تهرانی. یکی از دوستان منتقد به من ایراد میگرفت که چرا در برنامهام میگویم طیاره. این توی یاد من مانده که مادربزرگم میگفت طیاره پرید! من دیگر نمیتوانم خودم را راضی کنم بگویم هواپیما. این طیاره است! مثلا تهرانیها به جای هنوز میگویند هنو (بدون ز) یا میگویند سیفید (سفید) زیرزیمین ( زیرزمین) سیب زیمینی (سیب زمینی). من به جای دوازده (با فتح دال) دوست دارم بگویم دوازده (با ضم دال). این لهجه قدیمی تهران است. کسی به من زنگ زد و گفت این شنفتن را از کجا آوردی؟ یعنی چی؟ این خانم نمیدانست که خود حافظ، شنفتن را با گفتن هم قافیه کرده است. اما استفاده از این کلمات و این نوع گویش دوستان را عصبانی میکند. اما من تاکید دارم که از این زبان استفاده کنم.
من و گریگوری پک
هرقدر بیشتر فیلم دیده ام، من را بیشتر مومن کرده که جای خودم باشم. چون میبینم اگر گریکوری پک که بسیار هم دوستش دارم اینقدر موفق است، به این دلیل است که خود خودش است. اگر جک نیکلسون اینقدر موفق است، چون خود خود خودش است. هرقدر آدم بیشتر خودش باشد، مطمئنا بیشتر موفق خواهد شد. اینکه یک نفر را آینه تقلیدی خودت قرار بدهی و بخواهی مانند او باشی، باعث میشود خیلی از چیزهایی که مزه و رنگ و بوی توست پنهان بماند و قابلیت بروز پیدا نکند و تبدیل شوی به یک برداشت دست چندم از یک آدم اورجینال و جذاب.
با مادربزرگم به سینما میرفتم
در دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ من به دلیل بافت خانوادگی مذهبی که داشتم خیلی اجازه رفتن به سینما را نداشتم و البته اکثر خانوادهها آن روزها به خاطر ذهنیتی که ازسینمای قبل از انقلاب داشتند و فیلم فارسیهایی که اصلا مناسب خانواده و به خصوص بچهها نبود همین طور بودند، بنابراین اول باید توسط بزرگترها فیلم چک میشد بعد ما میدیدیم البته نه این که فکر کنید همیشه با پدرم به سینما میرفتم، من معمولا با مادربزرگم به سینما میرفتم و فقط تا به حال ۲ فیلم را با پدرم در سینما دیدم یکی «کیمیا» و دیگری «کلاه قرمزی و پسرخاله» دهه ۷۰ بود. حتی فیلمهای خودم را هم ایشان به تنهایی به سینما میرفتند و میدیدند. فیلم «موبیدیک»، «میمون جنگجو» و «مادر» زنده یاد علی حاتمی جزو اولین و به یادماندنیترین فیلمهایی بود که من در سینما دیدم.
وقتی ترانه میگویم…
هر وقت بعد از یک اجرای خوب به خانه میآیم دست به قلم میگیرم وشعر یا ترانه خوبی میگویم. وقتی از یک گپ خوب با یک خواننده بیرون میآیم، بعدش یک مرتبه یک شعر خوب به ذهنم میآید. وقتی یک بازی خوب انجام میدهم، میل بیشتری برای دیدن فیلم دارم و وقتی فیلم خوب میبینم احساس میکنم حالا یک برنامه لازم است که با اجرایم امکان تحلیل فیلم را فراهم کنم. همه اینها به هم راه دارند.
کابوس من
من در زندگی ام یک کابوس میبینم که هنوز هم ادامه دارد البته هیچ ربطی هم به عذاب وجدان ندارد. خیلی وقتها در خواب کابوس میبینم که یکی از امتحانهای دوره دانشگاهم باقی مانده ومن فراموش کردهام بگذرانمش و به همین دلیل نمیتوانم مدرکم را بگیرم این کابوس من است و هنوز در این سن وسال با آن از خواب میپرم. تنها کابوس زندگی من همین است و ماهی یکی، دو بار سراغم میآید. من عاشق دوران دانشجویی هستم حاضرم هرچه دارم ( که البته زیاد هم نیست ) بدهم وباز گردم به سال ۷۴ و دانشجو شوم. من هم مثل همه آدمهای معمولی رفتم دانشگاه ودرس خواندم ولی در زندگی عادی ودر خانه برای خودم کلاس دانشگاه دارم. ادبیات کهن میخوانم و زبان عربی را دنبال میکنم. کتابهای تاریخی وسینمایی مطالعه میکنم. یک عالم فیلم میبینم وبا دوستانم هم کلی گپ میزنم.
منبع: مجله ایده آل
بعد تیتراژ آغازین برنامه با صدای “فرزاد فرزین” در فضای “ماه عسل” طنین انداز شد.
پس از پخش تیتراژ “علیخانی” عنوان کرد: تیتراژ “ماه عسل”با صدای “فرزاد فرزین” دارای ترجیح بند زیبایی است و ما یادمان رفت از او تشکر کنیم.
پس از آن “علیخانی” ضمن تشکر از همه مادران عنوان کرد: مادران به شدت برنامه ما را رصد می کنند و به موقع گوش ما را می گیرند این بسیار خوب است و به هیچ عنوان هم پاچه خواری نمی کنم.
“علیخانی” با بیان این جمله اذعان داشت: که امروزه موضوع جذابی خواهیم داشت، موضوع برنامه امروز در دل یک تضاد نهفته است ولی نتیجه گیری و قضاوت آن با شماست.
مهمان برنامه یک خانمی بود که برای زیباتر شدن خود عمل جراحی زیبایی انجام داده بود ولی به آن چهره دلخواه خود دست نیافته بود و بعد برای رسیدن به چهره ابتدایی خود نیز چندین بار جراحی های زیبایی متفاوتی انجام داده بود و حال نیز به آن چهره زیبا و ابتدایی خود بازنگشته بود.
این خانم دلیل حضور خود در برنامه را اینگونه عنوان کرد: که آمدم تا شاید بتوانم یک نفر را از انجام جراحی زیبایی منصرف کنم.
دکتر “نراقی” متخصص جراحی های زیبایی و پلاستیک نیز به جمع مهمان برنامه “ماه عسل” پیوست و متذکر شد که بیمارانی را که برای جراحی زیبایی به من مراجعه می کنند در صورت تشخیص و ضرورت نداشن جراحی، بیمار را از انجام آن منصرف می کنم سپس با پخش آیتمی از یک خواهر و برادر که دارای بیماری خاص بودند مهمانان بخش دوم “ماه عسل” معرفی شدند.
این خواهر و برادر در زمان تولد خود هیچ مشکلی نداشتند ولی بعد از جنگ در عراق آنها مجبور به ترک محل سکونت خود شدند و پس از بازگشت به ایران به دلیل آلودگی های موجود در مرز به تدریج دچار بروز لکه هایی در صورت و بدن خود شدند که در آن زمان حدود ۳ سال داشتند.
این دو مهمان از نگاهها و حرفهای مردم در حین دیدن صورتشان اظهار ناراحتی کردند.
“علیخانی” در پایان رو به “عمار” مهمان برنامه متذکر شد که من به جای تمام حرفها و نگاههای مردم که شما را ناراحت کرده، روی شما را می بوسم و بعد به طرف “عمار” رفته و او را همراه با در آغوش گرفتن بوسید.
دفتر ششم “ماه عسل” با این جمله “علیخانی” بسته شد:
امیدوارم خدا قسمت همه ما یک نگاه زیبا کند، ما قرار نیست به خاطر زیبایی تقدیر شویم خیلی مهم است برای مردم به جای زیبا بودن، جذاب باشیم.
منبع : باشگاه خبرنگاران
علیخانی که هفته گذشته با شلوار قرمزرنگ به اجرای برنامه ماه عسل پرداخت که این اتفاق باعث بروز واکنشهایی در رسانههای رسمی و شبکههای مجازی شد.
همین واکنشها باعث شد این مجری تلویزیونی در ابتدای برنامه روز جمعه «ماه عسل» به ذکر توضیحاتی درباره این موضوع بپردازد. علیخانی با اشاره به اینکه بعد از سالها اجرا در تلویزیون طبعا با قواعد این حوزه آشنایی کامل دارد، ادامه داد: «شلواری که من پوشیده بودم در اصل بادمجانی رنگ بود، اما در جریان پخش تلویزیونی رنگها پررنگتر میشوند و این اتفاقها رخ میدهد…»
او افزود: «میدانم اینجا سیرک نیست و باید شان و شئوناتش حفظ شود. اما با وجود اینکه بیتقصیر بودم بابت این اتفاق عذرخواهی میکنم.»
یک دوره مسابقه آشپزی با اجرای فرزاد حسنی و آزاده نامداری که …..
یک دوره مسابقه آشپزی با اجرای فرزاد حسنی و آزاده نامداری که به تازگی با یکدیگر ازدواج کرده اند و با حمایت یک شرکت خصوصی سه شنبه شب در هتل چمران شیراز برگزار شد.
اینستاگرام آزاده نامداری
منبع : نور پورتال
سرانجام بازیگر نقش ستایش در سری دوم این سریال معلوم شد. نرگس محمدی به عنوان کاراکتر اصلی سریال «ستایش ۲» در شمال کشور مقابل دوربین سریال سعید سلطانی رفته است.سریال در سکوت خبری کامل تصویربرداری میشود.
مجموعه تلویزیونی «ستایش ۲» به کارگردانی سعید سلطانی که سری اول آن با استقبال مخاطبان شبکه سه سیما مواجه شده بود در سکوت کامل خبری در رامسر در حال تولید است.
فیلمنامه این سریال توسط سعید مطلبی نگارش شده است و مضمونی اجتماعی دارد و بیشتر اتفاقات آن در شهرستان رامسر در شمال کشور رخ میدهد.
سعید سلطانی از اوایل دی ماه سال گذشته کار تصویربرداری مجموعه تلویزیونی «ستایش۲» را در رامسر آغاز کرده است اما با گذشت بیش از یک سوم کار، ادامه تصویربرداری این سریال در ماه گذشته به دلیل درگذشت یکی از اقوام سعید سلطانی متوقف بود که پس از یک هفته وقفه ادامه یافت.
نرگس محمدی از حضور در این سریال پرمخاطب و در نقش «ستایش» خبر داد و گفت: در ادامه سری اول «ستایش ۱» نقش خود را دراین سریال ایفا میکنم.
عوامل تولید «ستایش ۲» در حال حاضر با تصویربرداری بیش از ۳۵ درصد کار بخشهای مربوط به «ثنا بانو» در رامسر را فیلمبرداری میکنند تا با نشاندادن مواهب طبیعی و ظرفیتهای بالقوه این شهر توریستی برای پخش از شبکه سوم سیما آماده شود.
داستان سریال «ستایش۲» مربوط به بیست سال آینده خانواده فردوس و ستایش است و تصویربرداری از لوکیشن و سکانسهای شمال کشور تا پایان شهریور ماه ادامه دارد.
داریوش ارجمند که نقش «حشمت فردوس» را بر عهده دارد تا به امروز جلوی دوربین نرفته و طبق شنیدهها قرار است که ارجمند در لوکیشنهای تهران جلوی دوربین سریال سعید سلطانی برود.
«ستایش۲» ادامه داستان است که پس از بیست سال پی گرفته خواهد شد. در این مدت ستایش که پسر و دخترش را از دست حشمت فردوس فراری داده، با هویت جعلی و با نام ثنا بانو رودباری به همراه پسر و دخترش که آنها هم هویت جعلی دارند زندگی میکنند.
منبع : تسنیم
فیلم سینمایی «مثل یک عاشق» آخرین ساخته عباس کیارستمی قرار بود با دوبله فارسی در ایران اکران شود اما با گذشت چند ماه از پیگیری های پخش کننده فیلم در ایران، ارشاد مجوز نمایش فیلم را صادر نکرده است.
پخش کننده آثار کیارستمی در ایران با اشاره به پیگیری های خود برای اکران دو فیلم کپی برابر اصل و مثل یک عاشق در ایران گفت: به دلیل آنکه زبان اصلی فیلم مثل عاشق ژاپنی است، قرار بود فیلم مثل یک عاشق به درخواست عباس کیارستمی به صورت دوبله اکران شود و حتی نسخه ای که برای بازبینی ارائه می شود نیز دوبله باشد.
وی ادامه داد: اما ارشاد نه تنها مجوز اکران فیلم را صادر نکرد بلکه حتی مجوز دوبله فیلم را نیز صادر نکرد به همین دلیل تلاش های ۹ ماه ما برای اکران فیلم تاکنون نتیجه نداده است نمایش فیلم کپی برابر اصل نیز باتوجه به اصلاحاتی که فیلم نیاز دارد؛ بیش از ۵۰ میلیون تومان هزینه دربردارد تا بتوان آن را برای اکران آماده کرد به همین دلیل اکران این فیلم فعلا نامعلوم است.
رامین رحیمی ادامه داد: ما بر پیگیری های خود ادامه می دهیم و امیدواریم بتوانیم در آینده نزدیک حداقل فیلم مثل یک عاشق را در نیمه دوم سال اکران کنیم زیرا معتقدم زمان مناسب برای اکران چنین فیلم هایی در ایران نیمه دوم سال است که وضعیت کشور از لحاظ اجتماعی و اقتصادی از هیجانات خالی شده و به یک آرامش نسبی رسیده است.
این تهیه کننده سینما با اشاره به لزوم حمایت دولت از سینماداران گفت: دولت باید بجای حمایت تمام قد از تولید به بخش اکران توجه کند و با حمایت از سینماداران و تغییر مسیر یارانه ها از تولید به نمایش، فضایی را به وجود بیاورد که سینماداران از اکران فیلم های فرهنگی و فیلم هایی که مخاطبین خاصی دارند، استقبال کنند
منبع: ایلنا