گفتگو با هنرمندان
تماشا: کلا از سر و روی این بشر جنجال می بارد! حالا خواسته یا ناخواسته اش را نمی دانیم ولی فعلا که داستانش همینی است که می بینیم. از برنامه پرحرف و حدیث و البته پرستاره عید نوروزش بگیر تا ۹ ماه استعلاجی اجباری و انفجار خبر حضور مجددش در تلویزیون با شب یلدا.
الان هم که جنجال سر این است که چرا آقا شب یلدا را به کام یکسری ها تلخ کرده و خب یکسری ها هم که همیشه طرفدارش بوده اند و هستند پس تلخ شدن کامشان هم با احسان علیخانی برایشان شیرین به نظر می آید!
خلاصه که سرتان را درد نیاوریم. انگار احسان خان تلویزیون از رایحه جنجال استفاده می کند و هر جا می رود، همراهش است! بعد از اجرای ویژه برنامه شب یلدا او را در دفتر کارش پیدا کردیم و چند سوالی از برنامه یلدایش پرسیدیم و او هم نه تنها جواب داد که برای اولین بار به تماشا گفت که آخرهای دی ماه دوباره به تلویزیون برخواهد گشت.
نمی دانیم خوشحال شدید یا ناراحت، ولی اتفاقی است که دارد می افتد. اولین گفت و گوی احسان را بعد از پایان ممنوع الکاری اش بخوانید. با او در حال و هوای شب یلدایش حرف زدیم وحضور روی آنتن بعد از ۹ ماه. در این گفت و گو با علیخانی و البته ما همراه باشید:
خودت آیتم سالمندان برنامه شب یلدا را چند بار قبل از پخش دیده بودی؟ اصلا بیشترین وقتی که بعد از دیدن آن آیتم احساساتی شدی زمان پخش در برنامه ات بود یا اتاق مونتاژ؟
– جالب است این سوال را کردی. فکر کنم آن آیتم را ۴ بار قبل از پخش در برنامه همراه بچه های تدوین دیده بودم. جالب است هر بار صحنه هایش در اتاق مونتاژ پخش می شد، همه جا سکوت حاکم می شد و بچه ها آهسته گریه شان می گرفت. اولین بار است دارم این را می گویم آن آیتمی که شما دیدید، حتی یک دهم آن چیزی نبودکه گرفته بودیم. یعنی به توصیه آقای زین العابدین (مدیر شبکه سوم) خیلی از تلخی آن آیتم کم کردیم. باور نمی کنید قصه های زندگی پیرزن ها و پیرمردهایی که آنجا بودند چه شکلی بوده.
اصلا اگر همه فیلم هایمان را می دیدی، دیوانه می شدی. به حرمت اینکه آن شب هم شب میلاد بود و هم شب یلدا، سعی کردیم تلخی آن آیتم را خیلی کمتر از چیزی که باید باشد، کنیم تا تبدیل به چیزی شد که دیدید. به آدم ها توصیه می کنم هر از گاهی به اینجور جاها بروند تا حساب کار دستشان بیاید. بروند تا بفهمند چه خبر است. البته این شکلی استنباط نکنید که آدم مدعی هستم و شکل زندگی ام خیلی متفاوت تر از دیگران است و همه چیز را رعایت می کنم، نه، من هم شبیه بقیه رفقا هستم، ولی واقعا اتفاق آزاردهنده ای است؛ اینکه ببینی یک پیرمرد ۸۵ ساله، سال هاست در حسرت دیدن بچه ها و نوه هایش است و آنگونه اشک می ریزد.
در حالی که بچه هایش دوتا محله بالاتر همان شهر دارند زندگی شان را می کنند و حاضر نیستند به پدر یا مادرشان سر بزنند! وقتی این تصاویر را دیدم و احساس کردم خودم را هم تکان داده، گفتم بگذار جوانترهایمان هم ببینند، چون پیری در آینده ای که خیلی هم دور نیست، سراغ ما هم خواهد آمد.
وقتی آیتم های برنامه ات پخش می شد، مثلا وقتی بابک جهانبخش ترانه اش را می خواند، حس و حال خودت چه شکلی بود؟ بیشتر استرس جمع و جور کردن و خوب اجرا کردن برنامه ات را داشتی یا نه، تو هم مثل همه آنهایی که داشتند برنامه ات را می دیدند تو حال و هوای خودت بودی؟
– اتفاقا خیلی ها به من گفتند شب اجرای برنامه انگار تو حال خودت بودی و غمگین به نظر می رسیدی. شاید یکی از دلایلش این باشد که در این مدتی که نبودم، محبت مردم خیلی شامل حالم شده و همه اش این دلشوره را داشتم که آیا حالا که برگشته ام می توانم دوباره رضایتشان را جلب کنم یا نه؟ دوم اینکه وقتی آیتم سالمندان پخش شد و بعدش هم بابک جهانبخش ترانه اش را خواند خودم هم تحت تاثیر اتفاقات قرار گرفته بودم.
بعد از آن هم «مهدی یراحی» ترانه «هر جای دنیایی دلم اونجاست» را خواند که صحنه به صحنه و پلان به پلان «ماه عسل» 90 را برایم یادآوری کرد و یک ذره توی حال خودم بودم؛ حتی وقتی نوار برنامه را دیدم، دیدم پلان هایی از من گرفته اند که خودم در حال خواندن ترانه مهدی یراحی ام و اصلا هم حواسم نیست! وگرنه سال هاست اتفاقی به اسم اضطراب و استرس را در کارم تجربه نکرده ام، شاید جاهایی نگران اتفاقی در برنامه شوم، ولی اینکه از حیث خودم و اجرایم دچار استرس شوم، نه!
دوست دارم اولین رسانه ای باشیم که می خواهد یک خبر خوش به مخاطبانش بدهد. دوباره کی احسان علیخانی را در تلویزیون می بینیم؟
– اولین بار است دارم این حرف را می زنم. یک برنامه خواهم داشت که قرار است در همان دکور برنامه شب یلدا (که احتمالا تقویت خواهد شد) ساخته شود. این برنامه طرحش از خودم است اما هنوز برای اجرا کردن یا نکردن در حال مشورت با دوستانم هستم. این برنامه ۳۵ قسمت است که ویژه تمام قهرمانان المپیک و پارالمپیک است که تا امروز پاره ای از اتفاقاتش از جمله تصاویر مستندش را ضبط کرده و الان حدود ۳۵ قسمت مستندهایمان را گرفته ایم.
جنس برنامه مان این شکلی است که به هر کدام از قهرمان هایمان این اختیار را داده ایم که بتواند ۵ نفر اولی که دوست داشته روی سکوی المپیک کنارش قرار بگیرند و آنها را در قهرمانی اش سهیم می داند، با خودش به استودیوی ما بیاورد. آن قهرمان می نشیند و آن ۵ نفر هم پشت سر او می نشینند و بعد از گفت و گوهایی که بین همه آدم های در استودیو اتفاق می افتد، مراسم اهدای مدال المپیک را بازسازی می کنیم با این تفاوت که این بار به جای بالا رفتن قهرمان از سکو، آن ۵ نفر روی سکو می روند و آن قهرمان به آنها مدال می دهد و تیتراژ برنامه هم همزمان شروع به پخش می کند. این روزها خودم دارم به چگونه اجرا کردن این برنامه فکر می کنم و احتمال دارد خودم اجرایش کنم. حالا در همین یکی دو روز آینده تصمیمان مشخص می شود.
شروع ماه شادی
زمان پخش این برنامه از تلویزیون مشخص شده؟
– احتمالا از اواخر دی ماه، ۲۵ یا ۲۶ دی ماه.
یعنی آخر ماه صفر.
– آفرین، آن زمان وارد ماه ربیع می شویم که ماه مبارک و شادی هم هست. انشاءالله از شبکه سه هم پخش خواهد شد.
ولی به نظر کار سختی است که این هم آدم را بخواهی با همراهانشان از همه جای ایران به برنامه ات بیاوری!
– بله؛ از اواخر شهریور برای این برنامه کارمان را شروع کرده ایم. برای ساخت مستندهای برنامه مان تمام ایران را گشته ایم. از اشنویه که سیامند رحمان آنجا زندگی می کند تا مشهد، کرمان، شیراز، بوشهر و هرجایی که فکرش را بکنید.
تنها کسی که تا امروز ما جا مانده، احسان حدادی است که او هم آمریکاست. در کل فضای برنامه را دوست دارم و جنس گفت و گوها و فضای مورد علاقه ام را که خانوادگی و اجتماعی است. در آن حفظ کرده ام. این آدم ها سمبل های ورزش کشورمان هستند. بنابراین خیلی دوست دارم این حوزه را تجربه کنم.
نیوشا ضیغمی در سریال «راستش را بگو» با نقشی که به اعتقاد خودش خیلی از کاراکتر شخصی اش فاصله دارد، توجه مخاطبان تلویزیون را به خود جلب کرده: نقشی که ممکن است با پیگیری سریال عصبی تان کرده و لوس و خودرأی بودنش توی ذوقتان بزند. البته خود ضیغمی اعتقاد دارد اگر این اتفاق افتاده یعنی او در بازی اش موفق عمل کرده است.
روزنامه تماشا با او به بهانه این سریال به گفت و گو نشسته. هر چند در این گفت و گو، حرف ها به وضعیت سینما، زندگی شخصی و احوال این روزهایش هم کشیده شد که در ادامه می خوانید:
شما پیش از بازی در سریال «راستش را بگو» در تلویزیون با سریال «در چشم باد» سابقه فعالیت داشتید، بازگشت به تلویزیون به دلیل بحران سینما بود یا دلایل دیگری داشت؟
– نمی گویم به خاطر شرایط سینما بود چون زمانی که آقای آهنج پیشنهاد بازی در این سریال را داد، من پیشنهاد سینمایی هم داشتم اما فیلمنامه ای که از این سریال خواندم اینقدر جذاب و غافلگیرکننده بود که من از تلویزیون انتظار ساخت چنین سریالی نداشتم.
همانطور که می بینید تلویزیون همیشه در حالتی تعیین شده حرکت می کند و با بودجه های میلیاردی سریال هایی ساخته می شود، مثل همین «کلاه پهلوی» که در حال پخش است و پاسخگوی انتظارات نیست.
من همیشه فکر می کنم اگر قرار است در تلویزیون حاضر باشیم و روبروی مخاطبان میلیونی این مدیوم قرار بگیریم، باید در کاری باشد که بازتاب های خاص داشته باشد نه با داستان های دختر و پسری و خانوادگی روتینی که همیشه دیده ایم و هیچ جذابیتی برایمان باقی نگذاشته است. به همین خاطر وقتی متن «راستش را بگو» را خواندم احساس کردم با یک متن انتقادی اجتماعی مواجه هستم که خیلی ترغیبم کرد به تلویزیون برگردم.
شخصیتی که شما در این سریال ایفاگر آن هستید یک دختر لوس است که مدام در حال جیغ زدن است. نترسیدید که به خاطر این نقش، مخاطب شخص شما را به جای کاراکتر پس بزند؟
– تا الان من نزدیک به ۳۰ فیلم و سریال بازی کرده ام و کارنامه بازیگری ام با شخصیت هایی که بازی کرده ام، بالا و پایین داشته اما شخصیت «خاطره آرامی» کمی متفاوت تر از بقیه بود، چون یک دختر خودپسند و مغرور است که فقط خودش را می بیند. اساسا فکر می کند همه چیز را می تواند به هر قیمتی به دست بیاورد که اتفاقا برعکس این روند پایان خیلی متفاوتی خواهد داشت.
حالا اگر مردم، من را در این سریال جیغ جیغو و لوس می بینند و اعصابشان خرد می شود، یعنی اینکه من کارم را درست انجام داده ام و به آن چیزی که مد نظر فیلمنامه نویس بوده، رسیده ام اما من خودم لوس و جیغ جیغو نیستم بلکه به خاطر نقشم اینگونه رفتار می کنم. خاطره آرامی، نیوشا ضیغمی نیست و مردم باید این دو نفر را از هم متفاوت بدانند.
خودتان چقدر این داستان را باور کرده اید؟ اینکه یک گروه یکباره دلشان بخواهد اهل فتوت بشوند. داستانی که به دلیل نداشتن همانندی در جامعه، به نظر شعاری و غیرقابل باور است.
– من نمی توانم اسمش را شعار بگذارم. قرار نیست تجربیات همه آدم ها شبیه به هم باشد و ما نمی توانیم هر چیزی را که خودمان تجربه نکرده ایم به اسم شعار پوشش بدهیم. من فکر می کنم همه آدم های این سریال نمونه اجتماعی دارند. درهمه جای دنیا مضمون سیاسی، ژانر نیست و یک تم است.
تم داستان ما هم سیاسی است و در تم های سیاسی همه چیز بر اساس مکالمه پیش می رود و آدم ها زیاد حرف می زنند. وقتی آدم ها زیاد حرف بزنند و حرف هایشان هم قلنبه سلمبه باشد، حالتی شعارگونه پیدا می کند. به نظرم اگر کسی بتواند از یک دیالوگ این کار تاثیر بگیرد، یعنی ما موفق شده ایم.
صادقانه اگر بخواهید بگویید، انتقادی به این کار ندارید؟
– قطعا به این کار هم نقدهایی وارد است و من از نقدهای خوب استفاده می کنم اما بعضی سایت ها را که می دیدم احساس کردم بعضی ها نقد نمی کنند بلکه به شکلی گویا غرض ورزی دارند. این را نمی توان پذیرفت اما همه ما نقدهای سالم را می پذیریم.
چرا در تمام طول سریال شما با یک دست لباس دیده می شوید؟
– من خودم به این موضوع انتقاد داشت. به این دلیل که این آدم مدعی است که پدر ثروتمندی دارد، پس باید نحوه لباس پوشیدنش مثلا با هانیه حقی (با بازی الناز بهمن زاده) فرق داشته باشد. این ایرادی بود که من خودم هم به طراح صحنه و لباس وارد می دانم. این موضوع را زمان فیلمبرداری عنوان کردم اما از آنجایی که ما بر اساس خط داستان پیش نمی رفتیم و قرار بود صحنه ها رج بخورد، پیشنهاد من را نپذیرفتند. در نهایت چون طراح صحنه و لباس انتخاب کارگردان بود و من برای شخص آقای آهنج به شدت احترام قائل هستم، این مورد را پذیرفتم.
در حال حاضر از شبکه های فارسی زبان سریال هایی پخش می شود که عملا کیفیتی ندارند اما مخاطبان اینها برابری می کند با پرمخاطب ترین سریال های سال های دور در تلویزیون خودمان. شما دلیل چنین اتفاقی را چه می دانید؟
– من فکر میکنم کم کاری مدیران و سیاستگذاری شان برای ساخت برنامه در تلویزیون در این مورد موثر است. ضربه ای که شبکه های فارسی زبان مثل فارسی وان و غیره به فرهنگ ما می زنند از حمله مغول و سوزاندن کتابخانه های مان هم سهمگین تر است. شاید آن زمان وسعت مخاطب و آدم های باسواد کمتر بود اما الان دیگر در هر جای کشور تلویزیون و ماهواره وجود دارد و تاثیر این سریال ها روی اخلاق و اصول خانوادگی ماست.
آنها دارند ضد اخلاقیات را جزو زندگی می کنند و قبح آنها را از بین می برند و این واقعیت تلخ این اتفاق است. من فکر می کنم در حال حاضر مسئولیت به شدت سنگینی روی دوش سیاستگذاران است و اگر به داد این موضوع نرسیم، روز به روز مخاطب را از دست می دهیم تا بروند و مخاطب ثابت برنامه های مزخرف آن طرف آبی شوند.
بازی نیوشا ضیغمی در فیلم ایران برگر
بازی نیوشا ضیغمی در فیلم ایران برگر
سریال کلاه پهلوی را دنبال می کنید؟
– من دو قسمت از این کار را دیدم و متاسفانه جذبش نشدم، چرا دروغ بگویم؟
برای این سریال که هم وقت وهم بودجه و انرژی گذاشته شده بود؟
– روزی که سریال «کلاه پهلوی» کلید خورد، من هنوز کلاس بازیگری می رفتم. نزدیک به ۱۱ سال از آن تاریخی که من کلاس می رفتم گذشته و من در این مدت چیزی حدود ۳۰ فیلم و سریال بازی کرده ام و حالا دارد این سریال پخش می شود.
من در آن زمان در کار «در چشم باد» هم حضور پیدا کردم که یک کار ملی و عظیم بود که من همیشه به آن افتخار می کنم چون خیلی خوش ساخت بود و برایش زحمت کشیده شد؛ حتی آن سریال هم پخش و پخش آن هم تمام شد اما واقعا نمی دانم که چرا برای این سریال این اتفاق افتاده و چرا نمی تواند مخاطب را جذب کند. این را نمی توانم ریشه یابی کنم.
آخرین فیلمی که روی پرده دیده اید؟
– (فکر می کند) باید اعتراف کنم که زیاد سینما نمی روم اما آخرین فیلم، فکر کنم «کلاه قرمزی» بود.
شما در فیلم «گشت ارشاد» بازی می کردید و دعواهای سینمایی از آن زمان بر سر این فیلم و «خصوصی» شروع شد تا رسیدیم به بحران فعلی، در این مورد هیچ وقت اظهار نظر نکرده اید.
– فکر می کنم که برخوردهای غلط و لحظه ای که بر اساس ناآگاهی است، ضربه زننده است. همانطوری که ضربه زده و می بینید. زمانی که برای فیلمی پروانه ساخت داده می شود، آن فیلم ساخته می شود و در جشنواره تشویق می شود و حالا پروانه نمایش می گیرد و روی پرده می رود و به یکباره روی پرده، آن اتفاقات برایش می افتد. در چنین شرایطی، دیگر ماجرا سیر طبیعی و قانونی اش را از دست می دهد و می رسد به همان برخوردهای ناآگاهانه و منفعلانه. حالا با بروز این اتفاق شما به انگیزه مردم، سینمادار، تهیه کننده، کارگردان و بازیگر توجه کنید. دیگر کدامشان انگیزه خواهند داشت؟ اختلافاتی که از طرف سازمان حوزه هنری اتفاق افتاد و سیری قانونینداشت چرا که ارشاد بالاترین مرجع فرهنگی است که وقتی صلاحیت نمایش و ساخت یک فیلم را تایید می کند، همه باید پیرو رأی او باشند و خلاف این اتفاق غیرقانونی است. همین می شود که فیلمی با سرمایه ۶۰۰ میلیونی ساخته می شود و فروشش ۳۰ میلیون است با ستاره هایی که زمانی ضامن فروش بودند.
شما به عنوان عضوی از این سینما برای موقعیت فعلی چه پیشنهادی دارید؟
– باید برای انگیزه بخشی به کارگردان و سرمایه گذار کارهایی کرد. باید یک جلسه هم اندیشی گذاشت که از دل آن نتیجه بیرون بیاید نه حرف. باید جلوی تعطیلی کامل سینما را گرفت.
امیدی هم به بهبود شرایط دارید؟
– انسان با امید زنده است و من نمی خواهم این امید را از خودم بگیرم و به جمع بازیگران زیادی بپیوندم که با سینما خداحافظی کرده اند، رفتند خانه شان نشستند و دیگر بازی نمی کنند. دیگر انگار طبیعی شده است. هر روز یکی خداحافظی کند ودیگری قهر کند. من دلم نمی خواهد این اتفاق برای من هم بیفتد اما واقعا از مسئولان می خواهم فکری به حال این شرایط بکنند.
هنوز در موسسه زیبایی تان مشغول به کار هستید؟
– من با یکی از پزشکانی که در آنجا کار میکرد، دچار اختلاف نظر شدم و حس کردم که غیراخلاقی برخورد می کنند و نگاهشان کاملا بیزینسی است. همین شد که از آن گروه جدا شدم و پیگیر این هستم که یک مرکز دیگر با یک گروه دیگر تاسیس کنیم.
شما از آن دست بازیگرانی هستید که اغلب مردم می دانند همسرتان چه کسی است و شغلش چیست، این باعث نشده که برایتان حاشیه پیش بیاید یا مردم به زندگی تان سرک بکشند؟
– نه، همیشه مردم به من لطف داشته اند. من دوست دارم که مردم بدانند یک بازیگر می تواند ازدواج کند و زندگی محکمی هم داشته باشد. به خاطر اینکه همیشه در بین عوام این ذهنیت وجود دارد که بازیگران، زندگی شخصی شان خیلی عجیب و غریب است و ترجیح می دهند اصلا ازدواج نکنند. من می خواستم بگویم واقعا اینطور نیست. یک بازیگر می تواند همه چیز را تجربه کند. هم یک زن خانه دار خوب باشد، هم مادر و همسر خوبی باشد. من دوست داشتم که با ازدواجم بگویم که زندگی شخصی پیچیده ای ندارم. متاسفانه آمار طلاق در جامعه سر به فلک کشیده و این یک اتفاق وحشتناک است و من به عنوان بازیگر اگر می توانستم اندازه یک قطره هم روی این موضوع تاثیر داشته باشم، فکر کنم کار خوبی کرده ام.
شما بازیگری هستید که از کلاس های بازیگری به سینما وارد شدید. اتفاقا آن زمان هم انتقادی به این شکل ورود بود که چرا بعضی بدون تحصیلات آکادمیک وارد می شوند اما حالا شرایط با آن زمان هم فرق کرده و راه های ورود آدم ها به این دنیا از شکل های غیرمرسوم آن است. نظرتان در مورد شیوه های جدید چیست؟
– هنر، بخش عمده اش غریزی است و بخشی هم آکادمیک. بازیگران زیادی هستند که کشف استعداد شده اند مثل مارلون براندو یا برگمان. اینها تحصیلات آکادمیک نداشتند اما اعتبار سینمای جهان هستند اما خب این را هم باید بپذیریم که در حال حاضر بازیگر کیلویی هم وجود دارد.
من خودم از کلاس بازیگری به سینما آمدم و هنوز هم هیچ ابایی ندارم که بروم سر کلاس بنشینم و باز هم چیز یاد بگیرم. در کل بدون علم و آگاهی، آدم ها را به خاطر چشم های زیبا، پارتی و پول وارد سینما کردن کار غلطی است اما نگران نباشید. من فکر می کنم الک سینما در طول زمان، کار خودش را می کند وشما دیگر خیلی هایی را که قبلا در این سینما دیده اید، نمی بینید.
منبع : باشگاه خبرنگاران
یکتا ناصر این روزها با فیلم« یکی میخواد باهات حرف بزنه» بر پرده سینماهای کشور است، او علاوه بر اینکه از نقش هنگامه دفاع میکند، معتقد است که این فیلم ماحصل تلاشهای چندین ساله او در سینماست.
از آن دسته بازیگرهایی است که شاید خیلی زودتر از این تصور میشد به آنچه باید برسد، میرسد اما شرایط طوری رقم خورد که او هم در زمره بازیگرانی قرار گرفت که هیچوقت شرایطی برایش مهیا نشد که بتواند استعدادها و تواناییاش را در قاب تصویر -آن طور که- نشان دهد، ولی بالاخره به واسطه داستانی از منوچهر هادی و سعید دولتخانی توانست نشان دهد که از پس نقشهای سخت برمیآید.
به قول خودش سالها صبر کرده و زحمت کشیده تا به سیمرغ برسد و حالا با بازی در نقش هنگامه فیلم «یکی میخواد باهات حرف بزنه» توانسته سیمرغ نقش مکمل بلورین جشنواره سیام فیلم فجر را از آن خود کند. یکتا ناصر نزدیک به ۱۷ سال است در عرصه بازیگری فعالیت میکند و کار خود را با بازی در نقش اول فیلم ساقی شروع کرد و بعد از آن فعالیتش را در سینما و تلویزیون ادامه داد.
«یکی میخواد باهات حرف بزنه» مهمترین اثر کارنامه او محسوب میشود و سریالهای «بامن بمان»، «لبه تاریکی» و «اولین شب آرامش»، شاید اهمیت کمتری از این فیلم سینماییاش نداشته باشند.
شما بازیگری در سینما را با بازی در فیلم «ساقی» شروع کردید که بعد از آن شرایط طوری رقم خورد که علاوه بر سینما بیشتر در تلویزیون حضور داشتید، این میزان حضور خود خواسته بود؟
واقعیت این است که از همان ابتدای حضورم به عرصه بازیگری، تفکیک مدیوم برایم مطرح نبوده و ملاک مهم ام برای بازی در یک کار فیلمنامه و نقشی بوده که باید برای رسیدن به آن زحمت و سختی بکشم. فکر میکنم به خاطر همین سختگیریهایم در کمتر فیلم و سریالی هم بازی کردم، چون دوست نداشتم به صرف کارکردن در هر کاری بازی کنم. حتی سعی کردم به جای فیلمهای ضعیفی که در سینما به من پیشنهاد میشود، تلهفیلمهای آبرومندانهای را بازی کنم که یک سر و گردن از آن فیلمها بالاتر باشند.
اما تفاوت نقش در فیلمهای سینماییتان بیشتر از سریالها و تلهفیلمهایتان دیده میشود. شما برای اینکه فضای کار و نقشتان در سینما را متفاوتتر از کارهای تلویزیونیتان جلوه دهید، در فیلمهای کمدی و هنری هم بازی کردید.
به هر حال در تلویزیون با فاکتورهای مشخصی که برای هر نقشی (حتی نقش اول) وجود دارد، کمتر امکان ریسک کردن برای بازیگر فراهم میشود تا بازی کردن در قالبهای متفاوتتر را تجربه کند. بعد از سریال «با من بمان» اغلب نقشهایی که در تلویزیون به من پیشنهاد داده میشد، دقیقا شبیه همان نقشی بود که در آن سریال بازی کرده بودم؛ یک دختر مغرور و سرکش که شخصیتاش کاملا برای مخاطب تعریف شده بود. با اینکه بازی در چنین نقشهایی خیلی هم بد نیست، اما دوست داشتم کمی تفاوت را در نقشهای تلویزیونیام لحاظ کنم که البته به غیر از سریال «اولین شب آرامش» دیگر در تلویزیون چنین اتفاقی برایم نیفتاد.
با اینکه شما اولین کارتان را با بازی در نقش اولِ فیلم «ساقی» شروع کردید،چرا در سالهای اخیر شما را بیشتر در نقشهای مکمل و کوتاه در فیلمها میبینیم؟
فکر میکنم که این تغییر رویه، بر اساس تصمیم خودم شکل گرفت. چون گاهی اوقات احساس میکردم نقش مکملی که در فیلمنامه نوشته شده، بیشتر از نقش اولی که به من پیشنهاد داده شده جای کار دارد. خدا را شکر الان برای بازیگران مکمل کارهای خیلی خوبی پیشنهاد میشود که نقشهایشان جای کار بیشتری حتی از نقشهای اول هم دارد،حتی بازیگران توانمندی داشتیم که نقشهای مکمل خیلی خوب و ماندگاری را از خود به جا گذاشتند اما فکر میکنم اگر با نقشهای کوتاهتر کارم را در سینما شروع میکردم، الان کمی قدرت انتخابم بیشتر بود و میتوانستم پلههای ترقی را محسوستر طی کنم و در انتخابهایم با مشکل مواجه نمیشدم.
اما نقشتان در «قتل آنلاین» خیلی خاص نبود که بخواهد به تغییر رویه شما بیشتر دامن بزند.
من از ابتدا قرار بود نقش اول این فیلم را بازی کنم اما چون سر کار دیگری بودم، در نهایت با کارگردان فیلم مذاکره کردیم تا نقش مکمل آن را بازی کنم. البته بازی در این نقش را هم با این شرط قبول کردم که یا بازیگر اصلی آن بازیگر توانمندی باشد یا یک بازیگر کاملا ناشناخته اما در نهایت نقش خودم آن چیزی نشد که در فیلم بازی کرده بودم. من این نقش را در زمان بازی خیلی دوست داشتم اما وقتی که فیلم اکران شد، متوجه شدم متاسفانه چیزی از آن نقشی که من بازی کرده بودم نمانده است.
«یکی میخواد باهات حرف بزنه» به خاطر روایتی که در پیش میگیرد و بازیهایی که از بازیگرانش میطلبد، نقطه عطفی در کارنامه بازیگران اصلی آن محسوب میشود که هریک در قالبهای متفاوتی هم نسبت به نقشهای قبلیشان ظاهر شدند. چطور شد که تصمیم گرفتید برای بازی در این فیلم چهره اصلیتان را بشکنید تا در نقش زنی شهرستانی بازی کنید؟
من با مقوله گریم اصلا مشکلی ندارم و برای کمک به نقشم، خیلی خوشحال هم میشوم که هر کاری را روی چهره خودم انجام دهم اما اصلا به این قضیه معتقد نیستم که هر چقدر بازیگر چهرهاش را بیریختتر و شکستهتر کند، نقشش بیشتر دیده میشود. فکر میکنم یکی از دلایلی هم که باعث شد تا نقشم بیشتر دیده شود گریم در هم شکستهای بود که آقای میرکیانی برای صورت من طراحی کردند.
برای تمرین لهجه کرمانی چقدر زمان داشتید و چقدر سعی کردید که بازیتان را تحت الشعاع آن قرار ندهید؟
فکر میکنم من آخرین بازیگری بودم که به فیلم پیوستم چون تا قبل از اینکه بازیام در فیلم آغاز شود، زمان فیلمبرداری شروع شده بود و همه بازیگران مقابل دوربین رفته بودند. خدا را شکر در این کار فرصت داشتم تا قبل از شروع بازیام، تمام دیالوگهایم را با گویش کرمانی تمرین کنم.
برای تمرین این لهجه هم سعی کردم دیالوگهایی که با گویش کرمانی یاد گرفته بودم را در موبایلم ضبط کنم و با شنیدن آن دیالوگها آنها را به ذهنم بسپارم. تا جایی که وقتی سر صحنه میآمدم هم دیالوگها را از بر بودم و حتی اگر اتفاق غافلگیرکنندهای هم سر صحنه میافتاد یا نقشم دچار تغییر و تحولاتی میشد، من آنها را با همان شیوهای که تمرین کرده بودم، ادا میکردم.
سه شخصیت اصلی فیلم ( لیلا، مصطفی و هنگامه) با توجه به گذشته متفاوتی که دارند، در مواجهه با یکدیگر هم رفتارها و حسهای جداگانهای نشان میدهند. اینکه هر کدام از بازیگران حسهای متفاوتتری در برخورد با یکدیگر داشتید تا آن تضادهای شخصیتیتان دیده نشود،چقدر کار را برایتان سخت تر میکرد؟
تضادهای شخصیتی بیشتر به خاطر جنس شخصیتپردازیها در فیلمنامه بود که باید به ابعاد مختلف شخصیتها بر اساس فیلمنامه پرداخته میشد. به نظرم این فیلمنامه است که هر یک از نقشها، گریم، نحوه پوشش لباسها و حتی نوع حرف زدن بازیگران را هم طراحی میکند. بازیگر هم قاعدتا نباید به این مسئله فکر کند که نقشش تا چه اندازهای نسبت به بازیگر مقابلش تفاوت دارد، چون هر کسی باید سعی کند وظیفهای که به او محول شده را در درجه اول درست انجام دهد.
قطعا اگر نوع و جنس بازیهای بازیگران هم در فیلم تغییر میکرد، فیلم هم شکل دیگری به خود میگرفت. شاید اگر به جای شهاب حسینی بازیگر دیگری مقابلم قرار میگرفت بازی من هم شکل دیگری پیدا میکرد. خوشبختانه ایشان آنقدر ضرباهنگهای حسی را خوب به من منتقل میکردند و پارتنر خوبی بودند که باعث شدند حسهای نقش من هم خوب از آب در بیاید.
هر کدام از شخصیتها بر اساس نقشی که در قصه دارند به همان نسبت و به موقع در فیلم حضور پیدا میکنند. پارامترهای شخصیتها از ابتدا در فیلمنامه وجود داشت یا فکر میکنید که در زمان تدوین بیشتر به این مسئله توجه شده؟
۹۵ درصد از چیزهایی که در فیلم میبینیم (به غیر از برخی دیالوگها که در فیلم حذف شد) بر اساس فیلمنامه شکل گرفت و اصلا فضای فیلم به گونهای نبود که اتفاقاتی در صحنه بیفتد که قبلا در فیلمنامه وجود نداشته است. خوشبختانه «یکی میخواد باهات حرف بزنه» از آن دست فیلمهایی نبود که بازیگرانش آن را جدی نگیرند و منتظر این باشند که در صحنه چه اتفاقی قرار است بیفتد.
شما قبل از این فیلم با منوچهرهادی در تلهفیلمهایشان همکاری کردید و این فیلم هم سومین تجربه همکاریتان با ایشان محسوب میشود. نحوه کارگردانی و بازی گرفتن او از بازیگران در سینما چقدر نسبت به تلویزیون متفاوتتر است؟
فکر میکنم که حساسیت ایشان در سینما و تلویزیون به یک اندازه است، چون همانقدر که برای فیلمهایشان وقت و انرژی میگذارند، در سریالها و تلهفیلمهایشان هم به همان نسبت وقت و انرژی تلف میکنند.
ما در فیلم، هنگامه را میبینیم که به نوعی انگار مجبور است با مصطفی زندگی کند، چون به قول خودش بعد از مرگ پدر و مادرش دیگر کسی به جز او برایش باقی نمانده. چرا در حالیکه او میتوانسته از زندگی مصطفی و رابطهاش با مژگان مطلع شود، جهتگیری و کنجکاوی خاصی از خود نشان نمیدهد؟
چون مژگان برای هنگامه زنی بوده که همیشه از مصطفی طلبکار بوده و هیچ وقت فکر نمیکرده او شخصی بوده که قبلا در زندگی مصطفی نقشی داشته. البته هنگامه هم زنی نبوده که بخواهد از شوهرش بپرسد که از کی پول میگیرد و چه کاری انجام میدهد. زنانی مثل هنگامه از جنسی نیستند که بخواهند شوهرشان را بازخواست کنند، چون معتقدند مرد باید کارش را در بیرون انجام دهد و زن هم در خانه بماند و آشپزی کند.
حتی هر چقدر هم زن باهوش و زرنگی باشد،اصلا شبیه به زنان امروزی و شهری نیست. من فکر میکنم که هنگامه حتی بعد از، از دست دادن پدر و مادرش، اگر با فامیلهایش زندگی میکرده بهاین خاطر بوده که روزی ازدواج کند تا بخواهد کسی حامیاش شود و اصلا برایش مهم نبوده که مصطفی کی بوده و قبلا زن داشته یا نه.
پس اگر متوجه زندگی گذشته مصطفی هم میشد، واکنش خاصی از خود نشان نمیداد.
مسلما او هم نسبت به قضیه خیانت مصطفی به همسر سابقش برخورد میکرد و ادا و اطوارهای زنانه خودش را نشان میداد. اما نمیتوانست مثل لیلا از او جدا شود. چون باید این مسئله را هم در نظر گرفت که آدم وقتی دست به خطری میزند و تصمیم قاطعانهای میگیرد که نقطه امید و پدر و مادر یا خواهر و برادری را در زندگیاش داشته باشد. با اینکه هنگامه زنی قوی است ولی متاسفانه کسی را به غیر از مصطفی ندارد و مجبور است که با او کنار بیاید و زندگی کند. به نظرم هنگامه بر خلاف لیلا مصطفی را میبخشید.
چقدر به هنگامه حق میدهید؟
من سعی میکنم نقشی را بازی کنم که در همه موارد (حتی اگر اشتباهی هم از او سر بزند) به او حق بدهم. چون من در جایگاه یک بیننده قرار نیست که نقشی را بازی میکنم.
زمانی که می خواستید بازیگر شوید واوایل سال هایی که در سینما و تلویزیون بازی می کردید به این مسئله هم فکر می کردید که سیمرغ گرفتن باید یکی از اهداف مهم بازیگری تان باشد؟
نه، هدفم نبوده اما چون سیمرغ در کشور ما بالاترین نقطه اوجی است که آدم می تواند به آن برسد، من هم از این اتفاق حتی زمانی هم که کاندیدا شدم، خیلی خوشحال شدم.
«یکی می خواد باهات حرف بزنه» در انتخاب های بعدی تان بیشترین تاثیر را خواهد داشت یا سیمرغ سختگیرترتان خواهد کرد؟
در طول ۱۷ سالی که من بازیگری کردم، آنقدر کارهایم کم بوده که فکر می کنم مهمترین علتش هم سختگیری هایی بوده که همیشه در انتخاب نقش هایم داشتم و از این به بعد هم این سختگیری ها ادامه خواهد داشت.
فکر می کنم مهم ترین مسئله ای هم که باعث شد من جواب صبر و زحماتم را ببینم کارهایی بود که من تا قبل از سیمرغ انجام می دادم. چون من همیشه سعی کردم یا بهترین ها را انتخاب کنم یا حداقل انتخاب هایی داشته باشم که جبرانی برای کار نکردن هایم باشد تا کار نکردنم به قیمت خارج شدنم از مسیر بازیگری تمام نشود.
حتی بعد از «یکی می خواد باهات حرف بزنه» نزدیک به ۱۰ ماه است که بیکارم و با توجه به شرایط کنونی سینمای ایران نقش های خوبی هم به ما پیشنهاد نمی شود. از طرفی هم خدا را شاکرم که آنقدر بازیگری برایم مقدس است که تا به حال در هیچ فیلمی به خاطر پول بازی نکرده ام.
شما سال گذشته در سریال «دختران حوا»ی حسین سهیلی زاده بازی کردید که فکر می کنم بازی تان در فیلم آقای هادی همزمان شده بود با بازی در این سریال. چطور شد که بعد از مدت ها تصمیم گرفتید دوباره در سریال بازی کنید؟
متاسفانه بعد از چند سالی که من در تلویزیون به خاطر روال غیرعادی که در فیلمنامه نویسی و سریال سازی طی می شود، کار نکردم، متوجه شدم که انگار این مسئله به همه سریال ها سرایت کرده و شاید تا سال ها هم ادامه داشته باشد.
این سریال هم از این قاعده مستثنا نبود و فیلمنامه ها قسمت به قسمت به دست ما می رسید. من از همان ابتدا سیناپس کلی را خوانده بودم و وقتی سیناپس کلی را بدهند، بازیگر می فهمد که بقیه فیلمنامه هم باید بر اساس آن سیناپس نوشته شود و بازیگر هم می داند که نقش از کجا شروع شده و قرار است نهایتا به کجا برسد و اصلا چه سیری را طی کند، چون من به عنوان یک بازیگر حق دارم بدانم که در قسمت دهم قرار است چه اتفاقی برایم بیفتد. ولی در این کار این اتفاق برایم نیفتاد و اگر این را می دانستم قطعا یک طراحی دیگری را برای نقشم انجام می دادم.
متاسفانه اطلاع نداشتن از این قضیه باعث شد تا از بازی در این سریال حال خوبی نداشته باشم و سعی کردم لااقل جاهایی مدلی بازی نکنم که به بازی ام ضربه ای بزند و فقط تکیه به تجربیاتی که داشتم کردم واز آنها بهره گرفتم. البته فکر می کنم که مقصر نویسنده و کارگردان هم نبودند، چون الان تلویزیون شرایطی پیدا کرده که تا متن ها تصویب نشده اند امکان اجرا میسر نشود.
حالا که سیمرغ گرفتید این را می گویید یا واقعا در همان زمان هم حالتان بد بود؟
نه، من چند سال سریال کار نکردم تا در این وادی نیفتم. من بازیگری ام که به فیلمنامه خیلی اهمیت می دهم، چون به هر حال پایه هر کاری فیلمنامه آن است و وقتی هم فیلمنامه ای وجود نداشته باشد، مسلما هیچ کس نمی تواند به بازیگر جواب درستی بدهد و اگر هم جواب درستی بدهد خیلی نمی توان به جواب او اعتماد کرد.
شاید برای برخی از بازیگران این تغییر و تحولات به نفعشان تمام شود، ولی برای من اینگونه نبود. البته فکر می کنم که بقیه نقش های این سریال به همان شیوه ای که در سیناپس اولیه نوشته شده بود اجرا شدند و تنها نقش من دستخوش تغییر و تحولات شد.
برای نقش تلاشی هم می کنید تا خودتان به آن برسید؟ مثلا اگر می دانستید که فرهادی برای نقش راضیه به دنبال بازیگر است، حاضر می شدید که از آشناها کمک بگیرید و به نقش برسید؟
راستش من استعداد اینکه تلاش کنم تا نقشی را بگیرم ندارم. شاید یکی از دلایلش این باشد که من چون با نقش اول کارم را در سینما شروع کردم، غرور کاذبی من را احاطه کرده که هنوز هم بعد از ۱۷ سال در خودم نمی بینم که مثلا اگر کسی می خواهد کاری را شروع کند من به او زنگ بزنم و بگویم دنبال بازیگر می گردید و آنها هم بگویند آره یا نه چون من همیشه دوست داشتم چیزهایی را از دیگران بخواهم که بدانم جوابش مثبت است.
چرا با اینکه شما موفق به دریافت سیمرغ هم شدید کارگردان ها هنوز هم نسبت به شما و استعدادهای تان بی توجه اند؟
فکر می کنم که کارگردان ها و تهیه کننده ها و بازیگردان ها یک مقدار باید ریسک پذیری بیشتری داشته باشند. متاسفانه الان اینطوری شده که تا کارگردان و تهیه کننده شخصیت بازیگری را نشناسند، نمی توانند به او اعتماد کنند و نقشی را به او بسپارند. مثلا کارگردان باید یکتا ناصر را خارج از کار بشناسد تا بگوید فلانی دختر خوبی است و استعداد دارد.
معمولا هر کارگردانی یکسری آدم دور خودش دارد که فکر می کند هر فیلمی را هم می تواند با گروه همیشگی خودش بسازد اما من آدمی نیستم که بخواهم در محافل و مکان های مختلف حاضر شوم تا آدم های بیشتری من را بشناسند و من را به کارگردان ها برای بازی در فیلم های شان معرفی کنند.
نیوشا ضیغمی ضمن دفاع از نوع پوشش خود در مجموعه «راستش را بگو» معتقد است سطح آثار سینمایی امروز خیلی خوب نیست و اگر وضع همینطور پیش برود دیگر در سینما بازی نمیکند.
در این گفتوگو بخوانید:
* ما بازیگریم، مدل نیستیم
* صفحه فیسبوک ندارم
* قرار نیست سینما حتما حرفی برای گفتن داشته باشد
* از اسمم سوء استفاده میکنند
* فیلم نسازیم بهتر است
* در «راستش را بگو» نوع پوششم را دوست دارم
* تجربه کردن نقشهای مختلف برایم جذاب است
* وضع به همین منوال باشد دیگر در سینما بازی نمیکنم
به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون فارس، «نیوشا ضیغمی» از جمله بازیگرانی است که بیشتر در آثار سینمایی حضور دارد و سریال «راستش را بگو» پس از «در چشم باد» دومین سریال تلویزیونی است که این هنرمند در آن ایفای نقش کرده است.
ضیغمی در «راستش را بگو» نقش دختر دانشجویی به نام خاطره آرامی را ایفا میکند که از شبکه یک سیما روی آنتن میرود.
آنچه در ادامه میخوانید گفتوگوی خبرنگار رادیو و تلویزیون فارس با این بازیگر درباره حضورش در این سریال و شرایط سینمای فعلی است.
بیوگرافی نیوشا ضیغمی
جای خالی بعضی انسانها هیچگاه پر نمیشود و
یادشان تا همیشه فراموش نمیشود. استاد خسرو شکیبایی از آنها بود.
شب استاد خسرو شکیبایی که با تلاش
فراوان دو دوست هنرمند الهام قره خانی. مهرتاش مهدوی برگزار شد.
یاد استاد گرامی
* شما بعد از حدود ۸ الی ۹ سال که در مجموعه «در چشم باد» ایفای نقش کردید، دیگر در سریالهای تلویزیونی دیده نشدید، چطور شد که حضور در پروژه «راستش را بگو» را پذیرفتید؟
– من این کار را به واسطه رزومه کاری آقای آهنج پذیرفتم؛ برای اینکه احساس کردم نسبت به کارهای دیگری که در تلویزیون ساخته میشود و خیلی تاثیرگذار نیستند و حرفی برای گفتن ندارند، در کاری متفاوت و در یک فضای خوب کار میکنم.
* شما به عنوان یک چهره سینمایی شناخته میشوید، حضور در مدیوم تلویزیون برایتان تفاوتی با سینما ندارد؟
– به هر حال بازیگری یک مبحث گسترده است و بازیگری یعنی بازیگر تئاتر، تلویزیون و سینما. من فکر میکنم انتخاب من بین پیشنهادهایی که آن زمان داشتم، بهترین انتخاب است و دوست دارم یک بار دیگر این مدیوم را تجربه کنم. چون اولین تجربهام بسیار ماندگار و خوب بود و خوشحالم که مجدد این تجربه را به واسطه یک فیلمنامهای که قابل دفاع است، داشتم. اساسا به خاطر اینکه مخاطب تلویزیون مخاطب گسترده و قابل احترامی است و شاید رسانه سینما و بازیگرانش متفاوت از سینما باشند و حتی در تمام دنیا حتی جشنوارههای سینما و تلویزیون از هم جدا هستند. من با یک کار تلویزیونی بازیگر تلویزیون نخواهم شد و یک کار ملاک نیست. همچنین بسیاری از بازیگران سینمایی ما تلویزیون را تجربه کردهاند و دوباره به سینما برگشتهاند و کارشان را ادامه دادهاند.
در سینما فیلم تولید نکنند بهتر است
* یعنی ترجیح میدهید در یک کار خوب تلویزیونی حضور داشته باشید تا در کارهای ضعیف سینمایی؟
– دقیقا. متاسفانه نسبت به سالهای گذشته سینما به نظرم دچار افت شده است. آمار فروش فیلمها را که روزانه میبینیم چقدر پایین آمده است، نمیدانم قرار است برای سینما چه اتفاقی بیافتد. من اگر قرار باشد سینما اینطور پیش برود، ترجیح میدهم تا زمانی که سینما به حالت عادی برنگشته به این وادی برنگردم و دیگر بازی نکنم. چون این میزان فروش یک سوم هزینه تولید فیلم هم نیست و این خیلی تلخ است، هم برای بازیگر، هم سرمایهگذار، هم تهیهکننده و سینمادار. من فکر میکنم تولید نکنند خیلی بهتر از این باشد که اکران شود و به چنین سرنوشتی دچار شود. برخی فیلمنامهها هم به نحوی هستند که مردم اصلا به سمتشان نمیروند. سینما جایی موفق است که مخاطب دارد.
* خود شما شرایط مطلوب سینما را در چه میبینید؟
– شرایطی است که فیلمنامههایی ساخته شود که بتواند آنقدر تاثیرگذار باشد که مخاطبش را با وجود این همه گزینههایی که وجود دارد به سینما بکشاند. فیلمهای هزار تومانی کنار خیابان، ماهواره، اینترنت و هزار مرجع دیگر برای مخاطب وجود دارد. در چنین شرایطی به اضافه اینکه برای یک خانواده، رفتن به سینما حدود ۵۰ هزار تومان تمام میشود، یک فیلم باید آن قدر جذابیت داشته باشد که خانواده را برای رفتن به سینما ترغیب کند. سینما سرگرمی است و قرار نیست حتما حرفی برای گفتن داشته باشد، اما در چنین شرایطی میتواند حداقل یک جذابیت بصری و یا یک فکر باشد. در تمام دنیا برای اینکه یک فیلم فروش داشته باشد، گروهی سالها تحقیق میکنند و دربارهاش فکر میکنند که موضوع فیلم را چطور مطرح کنند، چه کسی بازی کند، چطور بازی کند، چطور اکران کنند که بتوانند از همه دنیا مخاطب جذب کنند ولی ما چی؟ فیلمهایی ساخته میشوند که خنثی هستند، ساخته میشوند، اکران میشوند و بعد هم فراموش میشوند. فقط یک سرمایهای این وسط به باد رفته است. در چنین وضعیتی آدم بازی نکند خیلی بهتر است.
* برگردیم به سریال، سریال «راستش را بگو» حاوی داستانهای ریز و درشتی است که به طور موازی پیش میروند، احساس نکردید این داستانهای موازی مخاطب را سردرگم میکند؟
– مخاطب باید روی کاری که میبیند، کمی هم فکر کند. من کارهایی را که مخاطب را به فکر کردن وادار میکنند، دوست دارم. ما همه چیز را شسته و رفته تحویل بدهیم، خیلی اتفاق خوبی نیست. این کار پیچیدگی دارد و مخاطب را به فکر کردن وادار میکند.
* شما در این سریال نقش یک خانم چادری ظاهر شدهاید، برایتان نوع پوشش نقشی که ایفا میکنید مهم است یا خیر؟
– من یک بازیگر هستم و اتفاقا این نقش و این نوع پوشش را خیلی دوست داشتم. ما بازیگریم، مدل نیستیم. تجربه کردن همه نوع نقش برایم جذاب است. نقش خاطره آرامی هم برایم ویژگیهایی داشت که جذاب بود.
* در برخی محافل ذکر شد که شما چادرتان را در این سریال خوب نگه نمیدارید.
– به نظرم طرح چنین مواردی حاشیه است. من به سطح جامعه و علیالخصوص قشر دانشجو نگاه کردم. قرار نیست من یک مدلی که روی کاغذ میکشند را ایفا کنم. یک خانم با این نوع پوشش زندگی میکند، ممکن است یک لحظه آن را شُل بگیرد و یک لحظه دیگر سفت. حتی یک لحظه ممکن است باد بیاید. انسان در حرکت است و نقش باید واقعی باشد. من نمیتوانم جوری آن را بازی کنم که غیر واقعی است. این حرفها حاشیهای است. من تلاش کردم نقشم را طوری ایفا کنم که واقعی باشد. شما اگر به ادامه سریال نگاه کنید متوجه میشوید که چرا خاطره اینگونه است. آنچه شما میبینید ماهیت واقعی این فرد نیست و در حال تظاهر است، اما همین قضاوتهای غلط و زودهنگام و ایجاد حاشیه باعث میشود کار به خوبی دیده نشود.
همین قضاوتهای بیمورد و عجولانه به سینما هم ضربه میزند. اگر کمی با هم مهربانتر باشیم چنین فضاهایی پیش نمیآید.
صفحه فیسبوک ندارم
* از شما به عنوان هنرمندی فعال در شبکههای اجتماعی یاد میشود.
– به هیچ وجه اینطور نیست. من عضو هیچ صفحه اجتماعی نیستم. خیلیها این مطلب را به من میگویند ولی آن صفحهها هیچکدام متعلق به من نیست. متاسفانه ما هیچگونه قانونی هم برای پیگیری چنین مواردی در ایران نداریم. در تمام دنیا اگر فردی از نام و چهره فردی دیگر سوءاستفاده کند، قابل پیگیری است، اما چون چنین سایتهایی اساسا در کشور ما فیلتر است، امکان پیگیری قضایی و قانونی آن نیز برای ما وجود ندارد. من هم نمیدانم با چنین مشکلاتی چه کنم؟
از اسم من، همسرم، خواهرم و همه اعضای خانوادهام سوءاستفاده میکنند ولی دستمان هم به هیچ جایی نمیرسد.
بیوگرافی ساره بیات
ساره بیات متولد ۱۵ فروردین ۱۳۵۱ در تهران است ، از سال ۱۳۸۰ وارد تئاتر شد و در جشنواره پلیس در اولین کارش، جایزه بهترین بازیگری را به همراه دیپلم افتخار کسب کرد. بعد از اخذ مدرک بازیگری از موسسه “کارنامه” به مجموعه یک مشت پر عقاب دعوت شد و بعد از اتمام آن با فیلم سینمایی مقلد شیطان وارد سینما شد که با بازی در این کار نیز نامزد دریافت جایزه هم شد.
فیلمشناسی ساره بیات
سینما
جدایی نادر از سیمین (۱۳۸۹) مهمترین فیلم ساره بیات
مقلد شیطان (۱۳۸۵)
تلویزیون
یک مشت پر عقاب (۱۳۸۶-۱۳۸۴)
بیگناهان
بانو
مرگ یک شاعر
ریسمان سبز
تباهی
ترانه پائیزی
شیفت شب
جوایز ساره بیات
خرس نقرهای بهترین بازیگر زن بطور مشترک با لیلا حاتمی و سارینا فرهادی از جشنواره فیلم برلین (۲۰۱۰) برای جدایی نادر از سیمین
دیپلم افتخار بهترین بازیگر مکمل زن از بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر برای جدایی نادر از سیمین
مصاحبه با ساره بیات
درباره سوابق بازیگریتان و کموکیف این تجربهها برای خود بفرمایید.
از سال ۱۳۸۰ وارد تئاتر شدم و در جشنواره پلیس در اولین کارم، جایزه بهترین بازیگری را به همراه دیپلم افتخار کسب کردم. بعد از اخذ مدرک بازیگری از موسسه “کارنامه” به مجموعه یک مشت پر عقاب دعوت شدم و بعد از اتمام آن با فیلم سینمایی مقلد شیطان وارد سینما شدم که با بازی در این کار نیز نامزد دریافت جایزه شدم. مجموعه بیگناهان و سریال تاریخی بانو را قبل از جدایی نادر از سیمین تجربه کردم.
به نظر میرسد با مجموعه بیگناهان بیشتر دیده شدید. درست است؟
تا آن زمان تجربه کاری زیادی نداشتم؛ یک سریال بود و یک فیلم سینمایی که تا چهار سال بعد هم اکران نشد. من برای تمام کارهایم و تمام عواملی که در خدمتشان بودم احترام ویژهای قائلم. تمام تلاشم در این عرصه برای درست بودن است. امیدوارم توانسته باشم تأثیرم را در تمام کارهایم گذاشته باشم که البته بیگناهان نیز جزو کارهایی است که بازی در آن را دوست داشتم و امیدوارم در اجرای آن موفق بوده باشم.
خانم ساره بیات چگونه برای نقش راضیه در جدایی نادر از سیمین انتخاب شدید؟
مثل سایر بازیگران به دفتر آقای فرهادی رفتم. ایشان تستهای فراوانی را انجام دادند، مدت بسیاری تمرین کردیم و در نهایت به پیشنهاد خانم بختآور و با لطف خدا از میان تعداد زیادی از دوستان توسط آقای فرهادی برای این نقش انتخاب شدم.
شناختتان از راضیه بر پایه چه روشی بود؟
دنیای کار با آقای فرهادی دنیای شگفتانگیزی است و البته متفاوت. در کار با ایشان آنقدر تجربیات متعدد و هیجانانگیز وجود دارد که خود را فراموش میکنی. اینکه با چه روشی وارد شوی، چیزی است که ایشان قبل از فیلمبرداری با تمرینهای متعدد تو را به اندازه کافی به آن شخصیت نزدیک میکند و تو خودِ نقش میشوی. بین تو و شخصیت داستان راه زیادی وجود دارد که ایشان به تبدیل این فرآیند به تو کمک میکنند و تو را از خود و از هر چه تا حالا بودی جدا میسازند. من نیز برای این نقش مابهازای بیرونی داشتم و سعی میکردم برای بعضی از حرکات حسی و فیزیکی از قشر مشابه راضیه استفاده کنم. از آنچه در جامعه بسیار دیده بودم باید به لحاظ رفتاری الگوبرداری میکردم.
یکی از شخصیتهای محوری فیلم، راضیه است که در پیشبرد داستان نقش اساسی دارد. نقشی که به بازیگرش مجال میدهد که بازی پرنکته و پر از جزئیاتی را ایفا کند. برای درآمدن این جزئیات، چه کردید؟
قبل از شروع فیلمبرداری برای پرداختن به شخصیت داستان خیلی کار داری و راهی که در مقابل توست، راه دشواریست که اگر به آنچه ایشان میگویند توجه داشت باشی، بخش اعظمی از کارت آسان میشود. به عنوان مثال خواندن قرآن در مسجد یا خواندن نماز جماعت جزو تمرینهایی بود که توسط ایشان از من خواسته شده بود. همچنین رفتن به محلههای پایین شهر، سوار شدن به مترو، اتوبوس و سایر وسایل نقلیه و استفاده نکردن از خودروی شخصی. من در طول این تمام تمرینها با لباس و چادر و کفش راضیه حضور پیدا میکردم. تمام زیورآلات از جمله ساعت و دستبند و انگشتر، البته بهجز انگشتری که برای راضیه توافق کرده بودیم از دستانم باز شد. حتی خاطرم است روزها درون کیفم را خالی از پول میگذاشتم تا توان خرید هیچچیز را نداشته باشم. چیزهایی که دوست داشتم باید نمیخریدم تا از حالِ راضیه باخبر میشدم.
خانم بیات متوسط برداشت پلانهای بازیتان چند بود؟
در طول کار آنقدر مسئولیتهای سنگین داشتم و آنقدر باید کارهای زیاد و مهمی انجام میدادم که هرگز به تعداد برداشتها توجهی نداشتم. من در فضایی که آقای فرهادی به وجود آورده بود زندگی میکردم. دوربین در زندگیِ من با من همراه بود. اصلاً متوجه تعدد و تکرار برداشتها نبودم.
با توجه به دوربین عمدتا متحرک و روی دست، تداوم حسی پلانها را چگونه حفظ کردید؟
حفظ راکوردها و تداوم حسی جزو وظایف یک بازیگر محسوب میشود. این تنها کاری است که میشود کرد. ما قبل از گرفتن پلانها تمام سکانس را تمرین میکردیم. باید در طول تمرین همهچیز را به ذهن میسپردم، در واقع کل سکانس را. از دستیاران آقای فرهادی کمک میخواستم تا حرکاتم را کنترل کنند. حرکات در طول سکانس کاملاً کنترلشده بود. میزان تمرینها آنقدر زیاد بود که همهچیز ملکه ذهنم میشد. در طول تمرینها ایشان به نکات فراوانی اشاره میکردند که حفظ راکورد، کمترین آن بود.
خانم ساره بیات تعریفتان از تکنیک در بازیگری چیست؟
بهرهگیری از چارچوبهای به اثبات رسیده فن بازیگری، رعایت اصول بازیگری، بدعت و نوآوری، خلاقیت، درک صحیح از شخصیت داستان، ایجاد فضای مناسب برای حل شدن در نقش و آموختههای ما. حتی به نظرم کار روی بدن، بیان و رفتار صحیح در طول کار، تمام اینها میتوانند برای بازیگر تکنیک محسوب شود که البته تعداد این تکنیکها به اندازه روزهای تجربه بازیگریام هستند.
صحنههای پایانی دعوای حجت و راضیه در آشپزخانه از جمله صحنههای پرتنش فیلم است که دیگر از قالب آرام قبلی بیرون میآیید. این، منافاتی با شخصیت طراحیشده از سوی شما نداشت؟
راضیه انسان بود، انسان هم چندبعدی است و دارای احساسات متفاوت و دارای حالتهای متعدد. انسان همیشه یکسان نیست. او بهشدت مدافع حق پایمالشدهاش بود. او در صحنه دعوا با نادر ایستاد و مقاومت کرد تا حقش را بگیرد. زمانی که به حکم شرع نگذاشت تا دست نامحرم بنا به اعتقاداتش با او برخورد کند، فریاد کشید. زمانی که در اتوبوس از پا افتاد، خستگیاش را پنهان نکرد. این رفتار در تعامل با راضیه بود، نه در تقابل با او.
نظرتان درباره بازیگران مقابلتان در این فیلم چیست؟
شاید حتی نشود گفت بازیگران مقابل. آنها در مقابل من نبودند، در کنار من بودند. متحد بودیم و وفادار به نقش. همه از همه بودیم، یکدست و همعهد و پیمان. از تمام نکاتی که در کنارشان آموختم، سپاسگزارم.
فکر میکردید بازیتان اینقدر مورد توجه قرار بگیرد؟
بله، بهجرأت، چون به خلق اثر ایمان داشتم و خودم را نیز بهدرستی میشناختم.
نظرتان درباره جایزه خرس نقرهای جشنواره برلین چیست؟
من از لحظهای که توسط آقای فرهادی برای این نقش انتخاب شدم، جایزهام را دریافت کردم. هرگز به فکر اینکه در آینده قرار است چه اتفاقاتی بیفتد یا چه جایزهای دریافت کنم نبودم. عطش آموختن از او آنقدر در من زیاد بود که فرصتی برای افکار دیگر نبود. متمرکز به نقش بودم و آنچه او میگفت، اما از اینکه این رسالت را داشتم که به نمایندگی از کشورم برای خاکم هدیهای به ارمغان بیاورم، از خداوند سپاسگذارم و قدردان.
استقبال مطبوعات و تماشاگران در آلمان چگونه بود؟
فوقالعاده و غیرقابل باور. گویی در شهر هیچ اتفاقی بهجز جدایی نادر از سیمین نیفتاده بود. مطبوعات و مخاطبان در اطراف ما از هیچچیز جز عشق به این کار سخن نگفتند. عکسهای مراسم افتتاحیه بر روی جلد اکثر نشریات چاپ شده بود و استقبال باشکوهی که از فیلم شد و همچنین تشویقهای طولانیمدت آنها حیرتآور بود. هیچکس بعد از اتمام کار سر از پا نمیشناخت و دنیا کار را تشویق کرد، چرا که مخاطبان و هیأت داوران از سراسر دنیا به آنجا آمده بودند و بزرگانی که در عرصه سینما از نامآوران بودند متحیر بودند. دیگر من چه بگویم؟
و حرف آخر ساره بیات؟
از خدا ممنونم، از فرهادیِ بزرگ و از اعتمادش به من ممنوم. مرا در آزمون بزرگی قرار داد. از حمایت خانواده مهربانم سپاسگزارم و از تمامی هنرمندان فرهیخته و دستاندرکاران این پروژه قدردانی میکنم. امیدوارم در آینده بتوانم منشاء خدمات مفیدتری باشم.
عکس سال ۹۴ ساره بیات بازیگر ایرانی
ساره بیات در پشت صحنه فیلم سینمایی عادت نمی کنیم
مهدی یراحی و ساره بیات
اینستاگرام ساره بیات
منبع مصاحبه :ماهنامه صنعت سینما
وقتی که پایش به سینما باز شد، نه آموخته چندانی در این حوزه داشت و نهخانواده هنرمندی که در یاد گرفتن این اصول به او کمک کنند. اما او درفیلمی با نام خودش، توانست به عنوان یک نوجوان موفق در سینما شناخته شود.برای ترانه موفقیت در این فیلم کافی نبود. بعد از این، او به موسسهسینمایی امین تارخ رفت، تا بتواند با آموختن ریزه کاری های بازیگری، آنطور که می خواست و می بایست در این حوزه ماندگار شود. به بهانه ۲۲ دی ماهو بیست و هشتمین سال تولدش، نگاهی به کارنامه او در این چند سال میاندازیم.
گرچه نقش هایی که ترانه بازی کرده، یکدست و یک شکل نیستند اما اوترجیح می دهد به جای بازی در فیلم های متعدد با تیم های متفاوت، درکارنامه ۱۰ سا له اش تنها ۶ فیلم بازی کند اما آنطور که می خواهد و درکنارکسانی که می خواهد بازی کند. او یک بازیگر جوان است اما حتی به قیمت تجربهکردن هم حاضر نشده در نقش هایی که گمان نمی کرده آنطور که می خواهد از آبدر بیایند بازی کند. او تا کنون پیشنهاد فیلمسازان بزرگی مثل فرهادی ومهرجویی را رد کرده است. کاری که کمتر بازیگر جوانی به انجامش راضی می شوداما او توانسته در همین کارنامه کم برگ هم موفقیتی نسبی را از آن خود کند.
بازی در جایگاه دختری که در یک خانواده تنگ دست به دنیا می آید و باباردار شدنش در ۱۵ سالگی، امکان تغییر پایگاه اجتماعی اش را از دست میدهد، نخستین اجرای موفقیت آمیز ترانه بود. او که در نوجوانی اش و بدونداشتن تجربه های رنگارنگ ناموفق، به دنیای سینمای حرفه ای وارد شد، تنهابه حضور در چنین نقش هایی اکتفا نکرد. برخلاف بسیاری از بازیگران که قالبیک نقش را به خود می گیرند و تا بسته شدن کارنامه هنری شان در نقش هایمشابه می مانند، در «چهارشنبه سوری» ظاهر یک دختر خوشبخت کارگر را به خودگرفت که از دور ناظر زندگی ناموفق مرفهان بدبخت شهری بود و در «کنعان»،نقش دختری تحصیل کرده که به خاطر درگیری های روشنفکرانه اش می خواست اززندگی مرفهش بیرون بیاید. شاید به همین دلیل برای دیدن فیلم هایش همیشهاشتیاق داریم؛ به این خاطر که همیشه برای کشف چهره او در یک فیلم جدیدکنجکاو می مانیم.
ترانه در مورد حرفه اش و آینده ای که در آن دارد می گوید:«ازالا ن نمیتوان برای آینده تصمیم گرفت ولی این را می دانم که شغل من بازیگری است وخود را یک بازیگر می دانم. از ترجمه و نوشتن لذت می برم و امیدوارم کتابچاپ کنم و بنویسم ولی بازیگری شغل من است و همیشه آرزو داشتم بازیگر باشم.این فکر را هم نمی کنم که هنر ناقصی است و با رفتن سراغ فیلمسازی یک پلهپیشرفت کرده ام. در بازیگری نمی توان به کمال رسید چون هیچ روزی در آننیست که خودتان را تکرار کنید. کسی که خطاط است سال ها الف را می نویسد تااستاد شود ولی الفی در بازیگری نداریم که از روی آن بنویسیم و به کمالبرسیم، در نتیجه بازیگری در نوع خودش هنر منحصر به فردی است.»
گرچه ترانه با نخستین فیلمش به شهرت و البته محبوبیت رسید اما او یکشبه بازیگر نشد. همیشه آرزوی بودن در این حرفه را داشته. او درمورد آموختههایش قبل و بعد از ورود به این حرفه می گوید: «من از هنرجویی شروع کردم. ۲سال خیلی درخشان در کلا س های بازیگری داشتم که اکنون می فهمم چقدر به منکمک کرد. ۲ تئاتر روی صحنه کار کردم و در حال بازی کردن در ششمین فیلمسینمایی ام هستم و هر روز چیز تازه ای از بازیگر بودن یاد می گیرم.»
کار تیمی و البته کار با تیمی که برایش آشنا و قابل اعتماد هستند،یکی از دلایل او برای چنین انتخاب هایی است؛ تا جایی که در مصاحبه اش گفتهبود:« من موافق کار تیمی هستم. کار کردن در یک گروه شما را بعد از چندفیلم به زبانی مشترک می رساند، فضایی خلا قانه در اختیارتان می گذارد و میدانید که هیچ یک از اعضای گروه نمی خواهند تجربه های قبلی را تکرار کنند وقصد دارند نوآوری داشته باشند. تا اینجا هم فکر می کنم کارهایی که باحقیقی و فرهادی انجام داده ام اگر با غیراز ما انجام می شد به این خوبی ازکار درنمی آمد.»
ترانه جوان است؛ یک بازیگر جوان اما پیش رفتن در حرفه اش تنها دغدغهاو نیست. او به اجتماعش هم نگاهی دقیق دارد. از آن درس می گیرد و برایش دلمی سوزاند. ترانه در یادداشتی که به نام «شهلا، ناصر عشق و اعدام» نوشتهبود، گفته بود:« کسانی که از نعمت بخشیدن برخوردار نیستند را نمی توانسرزنش کرد. بعید است که بشود. سرزنش کسی، برای قرار گرفتن در وضعی که خوددر آن دخیل نبوده و پیش بینی اش نمی کرده منصفانه نیست. هیچ صاحب حقیانتظار پامال شدن حقش را نداشته که بتواند خود را برای روبه رو شدن با آنآماده کند. هیچ کس نمی خواسته در وضعی باشد که سیاهی انتقام گرفتن بشودتنها مأمن زخم های دلش. دل زخمی راه زیادی دارد تا برسد به آن قرار وسکوتی که برای بخشیدن لازم است.»
کمتر پیش آمده که عضوی از خانواده ورزش، به دنیای فیلم و سینما واردشود اما ترانه یکی از استثناهاست. ترانه علیدوستی در خانواده ای هنرمند بهدنیا نیامد. پدر او یک فوتبالیست حرفه ای بود و گرچه خانواده فیلم بینیبودند اما سنت همیشگی داشتن ظاهری متفاوت یا خانواده ای هنرمند او را بهدنیای سینما وارد نکرد. در یادداشتی که مدتی پیش یک روزنامه نگار در موردشنوشته بود، آورده شده:«ترانه یک «فیلمباز» واقعی بود یعنی حتی اگر خودش همنمی خواست به واسطه پدرش، حمید علیدوستی ناگزیر فیلم های زیادی از تاریخسینما دیده بود و آرشیوفیلم های پدرش به تنهایی معلم خوبی برای او بود.»
عوامل شکل گیری ظاهر افراد عبارت است از:
عوامل ژنتیک – عوامل اقلیمی- عوامل اجتماعی و طبقاتی
عوامل ژنتیک:مجموعه ویژگی هایی که از طریق وراثت به انسان منتقل می شود و انسان هیچنقشی در انتخاب و چگونگی آن ندارد. مثل آناتومی استخوان، بافت ماهیچه ای،قد، رنگ پوست، فرم بینی، فرم صورت، رنگ چشم، رنگ مو و…که از طریق ژن بهانسان منتقل می شود.
عوامل اقلیمی و محیطی: یکیدیگر از عواملی که در ظاهر افراد تاثیر مستقیم دارد، شرایط آب و هواییمنطقه ای است که فرد در آن رشد می کند. به طور مثال ویژگی افرادی که درمناطق معتدل زندگی می کنند با افرادی که در مناطق گرمسیری زندگی می کنندمتفاوت است.
عوامل اجتماعی و طبقاتی:شرایط اجتماعی و طبقاتی از تاثیرگذارترین عوامل در شکل ظاهری افراد محسوبمی شود. نحوه لباس پوشیدن، آرایش مو، ریش همه و همه متاثر از جامعه است.هر یک از افراد جامعه با توجه به نوع کار، تخصص و حرفه ای که دارند به سمتنوعی از طراحی برای ارائه شخصیت خود در جامعه گرایش پیدا می کنند. در واقعهر یک از افراد جامعه خود تعیین می کنند که فرم موها، ریش، سبیل و نحوهلباس پوشیدن شان به چه صورتی باشد.
بازیگران به واسطه شغل شانبیشتر از مردم عادی در معرض دید و قضاوت قرار می گیرند و به تبع آن الگویطیف وسیعی از افراد می شوند. مجموعه رفتار، حرکات، لباس پوشیدن شان و مدلموی بازیگران توسط مردم عادی تقلید می شود.
رادان چهره ای متعادل دارد، به این معنا که در اعضای چهره اش تناسبدیده می شود و از نظر چهره پردازی، چهره متعادل چهره بیضی است که دارایخطوط منحنی و حجم های کاملا مشخص است، مثل برجستگی گونه، چانه و برجستگیبالای ابروها و همچنین فک های مشخص. یکی از مشخصه های صورت این هنرمندفتوژنیک بودن چهره اش است.
هماهنگی بین رنگ مو، ریش، رنگ پوست و چشمان روشن از عوامل موثر در چشمو دید بیننده است. نوع نگاه و جدی بودن ظاهر آراسته در صورت او شده است.
هماهنگی رنگ در پوشش این بازیگر با وسواس خاصی صورت گرفته، از مدپیروی نمی کند بلکه نوع لباس پوشیدنش طراحی می شود که متناسب با کاراکتر وشخصیت ایشان است.