روابط موفق
عشق چیزی بسیار خاص است زیرا وقتی شکست می خورد قدرت آسیب زدن به ما را دارد. نباید این شکست را به خودتان بگیرید. هر روز روابط بسیاری با شکست مواجه می شوند و این به آن معنی نیست که دیگر عشقی وجود نخواهد داشت. دلیل آن هر چه که باشد، اینکه یاد بگیرید چطور کسی که خیلی دوست داشته اید را فراموش کنید کار بسیار سختی است و نیازمند گذشت زمان است. خوشبختانه، خیلی ها این کار را انجام داده و با موفقیت روبه رو شده اند. ما روش آن را به شما آموزش می دهیم.
شما بهعنوان یک خانم فکر میکنید ازدواج و زندگی با یک مرد جوانتر بهتر است یا مردی جاافتاده و باتجربه. اصلا به نظر شما چه اختلاف سنی میان زن و شوهر مناسب است؟ بعضیها معتقدند که شوهر حتما باید از زنش مسنتر باشد، اما عدهای نظر عکس دارند و برخی هم ممکن است همسر همسن و سال خود را ترجیح بدهند. اما آیا واقعا اختلاف سنی در زندگی مشترک مهم است؟باید بگوییم بله، اختلاف سنی در زندگی فاکتور بسیار تاثیرگذاری است اما تعیینکننده خوشبختی نیست؛ اما دانستن این اثرات میتواند به تصمیمگیری کمک کند.
زندگی با شوهر جوان چگونه است؟
نکات مثبت
آماده زندگی پر هیجان باشید
هرقدر فاصله و اختلاف سنی بین زن و مرد کمتر باشد جنس دغدغههایشان به هم نزدیکتر است و آنها به درک بهتری از یکدیگر میرسند و در نتیجه احتمال تفاهم بیشتر است.
افرادی که در محدوده سنی نزدیک هم باشند، تجربهها و خاطرههای یکسان و پیشزمینه فرهنگی مشابهی برای صحبت و وقتگذرانی با هم دارند.
وقتی که ۲ جوان با یکدیگر زندگی میکنند، به دلیل جوانی، قابلیت انعطاف بیشتری دارند و در نتیجه راحتتر خود را با عادتهای یکدیگر وفق میدهند، حال آنکه با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش مییابد.
زن و شوهر جوان با هم رشد میکنند و میتوانند همراه هم تازگیها و زیباییهای دنیا را کشف کنند و از اینکه در این فرآیند کنار هم هستند لذت میبرند.
تواناییهای بدنی ۲ نفر شباهت زیادی به هم دارد؛ میتوانند در روزهای جوانی هیجان را تجربه کنند و در روزگار پیری همراه هم استراحت کنند.
با هم رفتن به دنبال فعالیتهای هیجانانگیز میتواند سرزندگی و نشاط بیحدی به زندگی تزریق کند.
نکات منفی
بیتجربگیهایش باعث دردسر است
گاهــی تحمل خامی و بیتجربگیاش را نداشته باشید و از اینکه در مورد برخی از مسائل زندگی به اندازه شما نمیداند و به سرعت شما برخی چیزها را یاد نمیگیرد، آزرده شوید.
زن دوست دارد با مردی زندگی کند که برای او تکیهگاه باشد و بتواند از او حمایت کند. به مرد جوانتر کمتر از جا افتاده میتوان تکیه کرد.
همـــانقـــدر کــــه خوشگذرانیهای زیادی در این زندگی وجود دارد ممکن است مشکلات و ناخوشیهای شدیدی هم به وجود بیاد.
مرد گاهی آنگونه که زن انتظار دارد منطقی فکر نمیکند و حتی ممکن است زن احساس کند مرد زندگی را کمتر جدی میگیرد.
از نظر مالی و اقتصادی تقریبا اول راه است و خیلی نمیتوان به تجارب او اطمینان کرد.
هر دو به دلیل کمتجربگی سر همه چیز لج میکنند و همین میتواند اختلافاتی را به وجود آورد.
زن همیشه نگران است مبادا بعد از چندین سال زندگی ظاهرش پیر شود و مرد که حالا جاافتاده شده سراغ فردی دیگر برود.
زندگی با شوهر جاافتاده چگونه است؟
نکات مثبت
نگران مسائل مالی نیستید
میتوان با کمک مرد از دیدگاهی متفاوت به دنیا نظر کرد و مسائل و مشکلات را با نگاهی عمیقتر حل کرد.
روبهرو شدن با مردی که از نظر مالی به موفقیت و ثبات رسیده، برای بیشتر زنها خوشایند است چراکه مردی که پا به میانسالی گذاشته، احتمالا شرایط مالی بهتری دارد.
دخترانی که رابطه عاطفی محکمی با پدرشان نداشتهاند برایشان ازدواج با مردی مسنتر جذاب است چراکه به دنبال مردی هستند که آنها را زیر پر و بال خود بگیرد و ترسهایشان را دور کند.
مردهایی که اختلاف سنی زیادی با همسرشان دارند، دوست دارند به هر طریقی شریک زندگیشان را از خود راضی نگه دارند تا مبادا همسرشان به دلیل اختلاف سنی دچار مشکل شود.
مردانی که همسران کم سن دارند، نگران از دست دادن آنها هستند. مثلاً نگران آن هستند که مبادا همسرشان روزی از آنان طلاق بگیرد و زندگی آنان را متلاشی کند و در نتیجه محبت بیشتری به همسرشان میکنند.
مرد با تجربه بسیاری از مشکلات را مدیریت میکند و نمیگذارد به این راحتیها بحرانی در زندگی ایجاد شود و در نتیجه زندگی حالت یکنواختتری دارد.
مرد با بیشتر چشیدن خوب و بدیهای دنیا قدر زن و زندگیاش را بیشتر میداند.
نکات منفی
کمتر عمر میکنید
وجود فاصله سنی زیاد باعث میشود که زن و شوهر نتوانند به خوبی یکدیگر را درک کنند و دنیایشان فاصله زیادی با هم دارد.
وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هریک در دورهای از زندگانی به سر میبرند که به لحاظ قوت و توان بدنی متفاوت با دیگری است مثلاً زنی که ۳۵ سال دارد، در دوران جوانی و سرزندگی به سر میبرد و همسر او که در ۶۰ سالگی است به مرز پیری رسیده است.
اگر زن بخواهد گاهی جوانی کند یا کمی سراغ تفریحات شاد و پرهیجان برود ممکن است همسرش خیلی همراه نباشد و ترجیح دهد در خانه بماند.
ممکن است بعداز مدتی حوصله نداشته باشد شاهد بزرگ شدن زن باشد یا آزمون و خطاهای زن برای به دست آوردن شغل، جایگاه اجتماعی، حل مشکلات شخصی و ارتباطیاش را نتواند تحمل کند.
گاه وجود فاصلههای سنی زیاد باعث میشود که برخی از مردان، سوءظنهایی نسبت به همسر خود پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای اینگونه افکار خود بیاورند.
فرد کوچکتر دچار نوعی رودربایستی رنجآور است و نمیتواند به راحتی مشکلات کوچک و گاه بچگانهاش را با همسر خویش در میان بگذارد، لذا حرفهای ناگفته بسیاری دارد.
جاافتاده بودن سن مرد میتواند او را به همسری کنترلگر تبدیل کند که مدام برای همسرش تعیین تکلیف میکند.
گروهی از کارشناسان موسســـه تحقیقــات جمعیتشناسی ماکس پلانک طی بررسیهای خود متوجه شدهاند وجود اختلاف سن بین زنان و شوهران تاثیر منفی بر عمر زنان دارد.
ممکن است گاهی به دلیل اختلاف سنی زیاد زن حجالت بکشد شوهرش را در جمع جوانان ببرد یا به دوستان و اقوام جوانش معرفی کند.
نظر خوانندگان
به چند خواننده زنگ زدیم و نظرشان را در این مورد پرسیدیم.
سارا ابطحی
نمیدانم کدام یک درست هست ولی چیزهایی که من مشاهده کردم و احساس کردم این است که دختران و پسران تا وقتی جوان هستند هردو بیشتر تمایل و گرایش به بزرگتر از خودشان نشان میدهند اما وقتی به ۴۰ سالگی میرسند گرایششان برعکس میشود.
فرامرز قاسمی
اختلاف سنی مشخصی به نظر من وجود ندارد. بستگی به این دارد که در چه سنی باشیم. معمولا اگر در سن زیر ۳۰ تصمیم به ازدواج گرفته شود همسر هم باید در همان محدوده سنی باشد. یعنی ۸-۷ سال ولی وقتی به سن ۴۰ برسیم دیگر انتخاب مشکل میشود. اینجا میتوان از فرمول سن مرد تقسیم بر ۲ به علاوه۷ استفاده کرد. برای مرد ۴۰ ساله با این فرمول زن ۲۷ ساله به بالا مناسب است.
مینا- ف
شوهرم ۱۵ سال از من بزرگتر است ولی بدون مشورت با من کاری نمیکند البته ناخواسته من تصمیمگیر اصلی شدهام که نمیخواهم اینطور باشد. هدف اصلی من از این انتخاب این بود که گمان میکردم سن بالاتر یعنی پختگی بیشتر اما نتیجه صد درصد متفاوت بود. البته مشکلی نداریم ولی الان معتقدم پختگی به سن نیست به خصوصیات شخصی بستگی دارد..
bartarinha.ir
برخی از موارد هستند که با اصرار بر انجام آنها، رابطه خوب خود را به رابطه ای بد و ناراحت کننده تبدیل می کنیم. در این مطلب ۱۰ عادت بد زوج ها را نام برده ایم که باعث خراب شدن رابطه آنها و گاهی حتی منجر به طلاق می شود.
آیا احساس می کنید رابطه شما به نوعی ناامیدی، کشمکش یا احساسات بد رسیده است؟ حقیقت این است که همه رابطه های عاشقانه با این نوع مشکلات روبه رو می شوند و این کاملا طبیعی است.
اما برخی از موارد هستند که با اصرار بر انجام آنها، رابطه خوب خود را به رابطه ای بد و ناراحت کننده تبدیل می کنیم. در این مطلب ۱۰ عادت بد زوج ها را نام برده ایم که باعث خراب شدن رابطه آنها و گاهی حتی منجر به طلاق می شود.
۱٫ انتقاد کردن
حتی انتقادهای «سازنده» نیز باعث می شود همسر شما تصور کند همیشه زیر ذره بین شماست و به همین دلیل حالت دفاعی به خود می گیرد و پرخاشگر می شود. این مساله باعث کم شدن لذت از رابطه و تخریب آن می شود. خشن، بی رحم و قضاوت کننده بودن هنگام عصبانیت، پاسخ هایی همچون فرار یا جنگ و نزاع به دنبال دارند.
۲٫ اصرار بر اینکه همسرتان نیز دقیقا مثل شما باشد
سازگاری صددرصد بین دو طرف سریع ترین مسیر برای رسیدن به رابطه ای ملال آور و خسته کننده است. اگر اصرار داشته باشید که همسرتان نیز احساسات، علایق و طرز فکر مشابه ما داشته باشد در واقع رابطه خود را به سمت ناامیدی و بدبختی سوق می دهید.
۳٫ از بین بردن صمیمیت
اگر از روی عادت از نزدیک شدن فیزیکی و احساسی به همسر خود دوری می کنید و خود را با کار، تلویزیون یا سرگرمی های دیگر مشغول می کنید، باید بدانید در حال ایجاد فاصله بزرگی بین خود و همسرتان هستید که شاید هیچ گاه قابل ترمیم نباشد.
۴٫ مقصر دانستن یکدیگر
استفاده از واژه «تو» هنگامی که عصبانی و ناراحت هستید باعث می شود تا طرف مقابل نیز لباس دفاعی به تن کند. اگر هدف شما برقراری ارتباط با بیشترین میزان صمیمیت است، بهتر است صحبت های خود را با جملات مثبت تری همچون: «من احساس می کنم» آغاز کنید.
۵٫ معامله
دادن با قید و شرط و گرفتن با احتیاط ، هر دو تخریب کننده رابطه زن و شوهر هستند. این موارد این هشدار را به دو طرف می دهد که هنگامی که زن یا شوهر چیزی می بخشد، در عوض آن چیزی می خواهد. این ترس باعث آسیب دیدن رابطه می شود.
۶٫ بی توجه بودن به مسایل عاشقانه
هیچ رابطه ای تا ابد گرم و پرحرارت نیست. هنگامی که جذابیت اولیه رابطه دو طرف کمرنگ شد، برخی از زوج ها تصور می کنند رابطه آنها تمام شده و دست از تلاش بر می دارند. اما واقعیت این است که آنها خود را از تجربه داشتن عشقی پایدارتر و لذت بخش تر محروم می کنند.
۷٫ تمرکز روی نقاط منفی
هر چه بیشتر در مورد عیب ها و نقاط منفی همسر خود فکر یا صحبت کنید، این موارد در ذهنتان بزرگ تر و آزاردهنده تر می شوند.
۸٫ گوش نکردن
تصور اینکه همیشه حق به جانب شما است و یکطرفه صحبت کردن و پرهیز از گوش کردن به حرف های طرف مقابل از جمله مواردی است که به رابطه طرفین آسیب جدی می رساند.
۹٫ مخفی کرن نیازهای خود
اگر نیازهای خود از همسرتان را بیان نکنید، همیشه احساس ناامیدی و محرومیت خواهید داشت. برای داشتن رابطه سالم و ماندگار، بسیار مهم و حیاتی است که خواسته های خود را با همسرتان در میان بگذارید.
۱۰٫ انتظار داشتن رابطه عاشقانه رویایی
عاشقانه های رویایی فقط برای قصه های جن و پری است و باید توجه داشته باشید که ما انسان هستیم و روی زمین زندگی می کنیم. تقاضاهای رویایی و داستان گونه که مثلا همسر شما همیشه مهربان، قابل اعتماد، عاشق دلباخته و … باشد کمی غیرمنطقی به نظر می رسد. عاشق ماندن همچون روزهای اول آشنایی بسیار دشوار و تا حدی دور از انتظار است. باید منطقی به زندگی نگاه کنید و انتظارات واقعی از طرف خود داشته باشید.
منبع:برترین ها
به شما شاد باش می گوییم که خانه تان سرشار از شور زندگی است. دو فرزند پسر داشتن به این معناست که شما باید انسان قوی و با حوصله ای باشید. بعضی اوقات زمانی که روی کاناپه منزل خود در حال استراحت هستید آرزو می کنید این کاش دختر داشتید و زندگی تان آرام و بدون دغدغه بود ولی غصه نخورید چون دختر داشتن هم به این سادگی ها که فکر می کنید نیست.
والدین همیشه سعی می کنند برای اولین کودک خود بهترین کارها را بکنند و به خاطر کوچکترین کارهای مثبت فرزند اول خود، بهترین تشویق ها را در نظر می گیرند و شیرین کاری های کودکانه او را تا سال های سال و شاید هم تا آخر عمر خود، در ذهن دارند. به همین جهت پسر اول شما پیشرفت بهتری نسبت به بقیه فرزندان دارد. معمولا او سریع تر و بهتر راه می افتد یا شروع به حرف زدن می کند، این نکات همان جنبه های مثبت کودکان اول خانواده است.
اما جنبه های منفی! برای پسر اول، تنها یک الگو وجود دارد و آن الگو، پدر و مادرش هستند. از این رو او تمایل دارد همانند والدینش اهداف بزرگی در سر داشته باشد و چون رسیدن به این اهداف در توان سن و سال او نیست معمولا با شکست روبرو می شود.
کوین له من، محقق کودکان اعتقاد دارد فرزند اول ایده آلیست و کمال طلب است و همه چیز را در حد کامل و بی نقص می خواهد و خواسته هایش را مطابق خواسته های والدین خود در نظر می گیرد و چون این خواسته ها و آرزوها برای وی دست نیافتنی است، دچار سرشکستگی و پوچی می شود. پسر اول خانواده دوست دارد همیشه نقش پدر و مسوول را برای برادر کوچکش بازی کند و شما معمولا مجبورید در مقابل این رفتار مسوولانه و البته سختگیرانه او واکنش نشان دهید؛ زیرا او به واسطه درست و غلط هایی که از شما آموخته با برادرش بسیار سختگیرانه رفتار می کند. پسر اول در قیاس با بقیه فرزندان برای آینده اش بیشتر نگران است.
شما همیشه صداقت داشتن و راستگویی را به پسر دوم خود یادآوری می کنید، درحالی که پسر اول شما بدون تذکر به این ارزش ها پایبند است. مطمئن باشید حداقل یکی از پسرانتان صاحب ثروت فراوانی خواهد شد که احتمالا او فرزند اول شماست، به شرطی که خودتان یک انسان مقتصد و حسابگر باشید، پس او نیز از شما الگو می گیرد طوری که حاضر نیست در شرایط سخت هم از کسی پول قرض بگیرد. او در مقایسه با برادر کوچک خود روابط محدود و منظم تری با جامعه دارد و بسیار پرتلاش تر از فرزند دوم شما خواهد بود.
پسر دوم از طرفی متکی به خانواده و مطیع دستورات والدین است و از طرفی در حال مبارزه و به رخ کشیدن توانایی هایش به برادر بزرگ است. او بدون حمایت دیگران می تواند به آرزوهایش جامه عمل بپوشاند و در این راه کمتر به ناراحتی و سرگشتگی دچار می شود. پسر کوچکترتان به دنبال توجه بیشتر پدر و مادر و به اصطلاح کمی لوس است. در قیاس با برادرش به دیگران بیشتر اعتماد می کند و این احتمال وجود دارد که در این رابطه با مشکلاتی هم روبرو شود.
فرزند دوم شما دارای ایده های بکر و البته گاهی خطرناک است ولی پافشاری خاصی نیز نشان نمی دهد. هیچ چیز وی را دستپاچه و مضطرب نمی کند. البته این قضیه نسبی است و در جوانی هم این روحیه را حفظ کرده و شادتر زندگی می کند. برای او زندگی کردن در حال مهم است و شعار او همیشه این است؛ امروز را خوش است.
۱- پسر اول با تولد برادر کوچکتر خود، احساس می کند والدینش به او کم توجه و کم علاقه شده اند پس باید او را توجیه کنید که این احساس غلط است و در این رابطه با جملاتی مثل: «من تو را بیشتر دوست دارم» یا «تو برای من مهمتری، چون پسر ارشد من هستی» از او دلجویی کنید.
۲- پسرانتان را به رقابت و مسابقه تحریک نکنید. فقط آنها را در جهت نشان دادن توانایی های متمایزشان تشویق و حمایت کنید. ببینید هر کدام در چه زمینه ای استعداد دارند و آنها را در همان زمینه تشویق کنید.
۳- در حد امکان به هر دو پسر خود فضای آزاد و محیطی مستقل، برای بازی کردن یا انجام امور شخصی بدهید زیرا استقلال فرزندان شما در آینده باعث نزدیکی بیشتر آنها به یکدیگر خواهد شد. حواستان باشد که فرزندانتان با چه کسانی دوستی و مراوده دارند.
۴- پسر بزرگتر شما به واسطه سن بیشترش اجازه دارد شب ها کمی دیرتر به رختخواب برود و می تواند نسبت به برادرش زمان بیشتری را به تماشای تلویزیون بنشیند، پس سعی کنید انصاف را رعایت کرده و نسبت به سنشان از آنها انتظار داشته باشید.
۵- پسربچه ها دوست دارند گاهی با هم زورآزمایی کنند، به برادر بزرگتر بیاموزید که به خاطر قدرتمندتر بودنش، کمی ملایم تر رفتار کند.
منبع:مجله موفقیت
۱- به دیگری متکی نباش، به خود تکیه کن. نیکبختی راستین از اتکاء به خودبه دست می آید.
۲- احساس خوشبختیربطیبه سن و سال ندارد. آیا نمی بینید که بسیاری از سالخورده ها جوان و بسیاری از جوان ها سالخورده هستند.
۳- وقتی چیزی برای از دست دادن نداریدآزادید و در نهایت خوشبخت.
۴- خود را با کژی و نادرستی آلوده نسازید تا اعتماد به نفستان محکم و پا برجا باقی بماند. این تنها راه رستگاری و خوشبختی است.
۵- انسان سعادتمند کسی است کهباهر خطایی،تجربه کسب کند.
۶- عناصر تشکیل دهنده خوشبختی عبارت اند از: خودشناسی، احترام به خود و عزّت نفس که همگی از طریق مدیریت درست زمان حاصل می شوند.
۷- کسی که مایه شادیو خوشبختیمن می شود خودم هستم نه تو. نه به دلیل آن که تو موقتی و زودگذر هستی ، بلکه به این دلیل که تو از من انتظار داری آنچه نیستم ، باشم.
۸- یکی از عوامل تعیین کننده خوشبختی شما این است که بتوانید در زندگی فعالیت های خود را اولویت بندی کنید.
۹- احساس خوشبختی شما بستگی به این دارد که تا چه اندازه فکر می کنید کنترل زندگی تان را در دست دارید.
۱۰- شما سزاوار داشتن بهترین زندگی هستید . دست خود را به سوی آن پیش ببرید.
۱۱- هر کس انتخاب هایش را اصلاح کند، خوشبختی را احساس می کند.
۱۲- خوشبختی میان پرده بدبختی هاست.
۱۳- شما تنها در صورتی حقیقتاً خوشبخت خواهید بود که احساس کنید به دلیل خدمت به دیگران انسان با ارزشی هستید.
۱۴- بسیاری از ناراحتی ها و بدبختی ها ناشی از ناتوانی در بخشیدن دیگران است . این عدم توانایی منجر به مقصر شمردن دیگران و احساس کینه و نفرت نسبت به آنها می شود.
۱۵- خوشبختی توپی است که وقتی می رود دنبالش می رویم و وقتی می ایستد بدان لگد می زنیم.
۱۶- هیچ تغییری خوشبختی نمی آورد، مگر این که در جهت پیشرفت و ترقی باشد.
۱۷- سعادتمند کسی است که به مشکلات و مصائب زندگی لبخند بزند.
۱۸- حُسن شهرت و نام نیک بزرگترین سعادت هاست.
۱۹- هر کاری که در زندگی انجام می دهید برای حفظ یا افزایش عزت نفس است. شما در کنار کسی احساس خوشبختی می کنید که باعث می شود احساس کنید فردی ارزشمند و مهم هستید. ۲۰٫ خوشبختی و داشتن عملکرد عالی هنگامی به سراغ شما می آید که تصمیم بگیرید هماهنگ با والاترین ارزش ها و عمیق ترین اعتقادات خود زندگی کنید.
زندگی زناشویی اغلب پر از لحظات شاد و غمگینی است که اصلا توقع نداشته اید
دیوید هالپر ( درمانگر خانواده و ازدواج ) می گوید : گذران از شرایط سخت و خاص در کنار یکدیگر،می تواند بقیه چیزها را در حاشیه قرار دهد. زمانی که مشکلات بزرگی چون بیماری های جدی قد علم می کند، زوج ها اغلب متوجه می شوند که اختلافاتشان که به نظرخود خیلی با اهمیت بودند در واقع بسیار ناچیزند. و این دور نمای تجدید شده می تواند راه گشایی برای تاثیرات مثبت بیشتر برروابط زوجها باشد.
در ازدواج مردی که از همسر آیندهاش کوچکتر است، حرف و حدیثهای بسیاری گفته میشود.
بزرگتر بودن زن در زندگی مشترک، نه تنها در فرهنگ ما یک تابو تلقی میشود، بلکه از نظر اغلب روانشناسان و مشاوران خانواده هم قابل پذیرش نیست.
تصمیمات و روش زندگیاش را عاقلانه میپندارید؟
اگر این رفتار همسرتان به تازگی اتفاق افتاده، باید به دنبال علت این تغییر رفتار باشید. با همسرتان گفت وگو کنید؛ گفت وگویی صمیمانه و به دور از بحث و جدل. از وی بخواهید اگر چیزی او را آزار می دهد با شما در میان بگذارد.
متاسفانه در بسیاری مواقع زوجین در مواجهه با مشکلات به جای مقابله مستقیم و مسئله مدار، به دنبال راه حل های غیر مستقیم و هیجان مدار اشتباه می روند که نه تنها به حل مسئله کمکی نمی کند، بلکه به مشکلات آن ها می افزاید. سه الگوی ارتباطی مخرب که بیشترین تنش را در روابط زناشویی ایجاد می کند شامل موارد زیر است:
از پذیرش اشتباهات خود امتناع و هر انتقادی را رد می کنند، درباره عقاید خود سرسخت و انعطاف ناپذیر هستندوطرف مقابل را سرزنش می کنند.
کم حرف هستند، عقاید و نظرات خود را بیان نمی کنند، خیلی مطیع دیگران هستند، احساسات خود را بروز نمی دهند، قهر می کنند.
زیاد حرف می زنند و سوال می کنند، مدام حرف های طرف مقابل را قطع می کنند و موضوع صحبت را به بیراهه می کشانند.
وقتی ما درگیر افکار و احساسات خودمان هستیم نمی توانیم به آنچه طرف مقابل می گوید گوش دهیم. وقتی با همسرتان گفت وگو می کنید اجازه دهید حرف هایش را به طور کامل بزند و قبل از این که پاسخ دهید معنا و مفهوم عباراتی را که بیان کرده است دوباره برایش بازگو کنید و از همسرتان بخواهید برداشت شما را تایید یا تصحیح کند. وقتی مطمئن شدید حرف هایش را فهمیده اید، نوبت شماست که حرف های خودتان را بزنید.
به طور مستقیم و با استفاده از ضمیر «من» به بیان احساسات خود بپردازید. با گفتن عباراتی مانند «تو مرا ناراحت می کنی» یا «تو به حرف های من اهمیت نمی دهی» همسرتان را سرزنش نکنید. با استفاده از جملاتی مستقیم مانند «من ناراحتم» و… به توصیف احساساتتان بپردازید تا احتمال نشان دادن واکنش همدلانه و آشتی جویانه از سوی همسرتان را بالا ببرید.گفت وگو باید بر اساس یک رویکرد برنده – برنده باشد که در آن هر دو طرف سود می برند. مذاکره کار مشترکی است که در آن هر کسی حاضر است به خاطر حفظ رابطه، از سهم خود بگذرد. به این ترتیب حتی اگر ما از حق خود بگذریم به خاطر هدفی خوب و مفید است و به جای آن چیزی به دست آورده ایم و این مسئله باید دو طرفه باشد.
سن ازدواج بالا رفته و حالا بیش از ۱۱میلیون جوان به سن ازدواج رسیده مجرد داریم. جوان هایی که اگر دیر بجنبند، ممکن است وارد سن تجرد قطعی شوند و دیگر شانسی برای ازدواج به دست نیاورند.
نگرش های رایج درباره روابط غیرعرفی پیش از ازدواج و ترس یا ناتوانی برای ازدواج در فاصله سنی طبیعی آن خود نوعی آسیب است. این خود نوعی بیماری است. بیماری از زاویه روان شناسی ازدواج و از زوایه اجتماعی آن. اما این بیماری خود سرچشمه بسیاری از آسیب های فردی، ارتباطی و اجتماعی دیگر است. ناامیدی و احساس تنهایی، سردرگمی و بی انگیزگی احساس خمودگی و اضطراب، بی اعتمادی به خانواده ها، به جامعه، به مسئولان، خشم های پنهان و آشکار و گاه تلاش هایی که برای غلبه غیراصولی بر این احساسات منفی می شود نظیر پناه بردن به مصرف مواد، شرکت در پارتی ها، خودنمایی، پرخاشگری و ...
اما فکر می کنید چطور می توانید دوران عقد را به یک دوران شناخت دقیق تبدیل کنید تا در ادامه، زندگی مشترک موفقی داشته باشید؟